من کیم خستهدلی حال دگرگون شدهای
بیدلی سوختهای عاشق مجنون شدهای
اضطراب من درمانده گریان داند
جان به لب آمدهای غرقه جیحون شدهای
گریهام بینی و خود را ندهی هیچ بر آن
کز کجا میکند این گریه جگر خون شدهای
ای که سرحلقه بزم طربی یاد آور
همچو من بیکسی از دایره بیرون شدهای
روی زرد از چه صفت سرخ ببیند اهلی
مگر آیینه کند چهره گلگون شدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.