بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو
چه کرده ام که جدا مانده ام ز صحبت تو
فراق روی تو کرده است حالم آشفته
مپرس حال که دیوانه ام ز فرقت تو
تو خود دلیل شو ایکوکب سعادت بخش
مگر که باز برم ره بنور طلعت تو
غم غریبی و اندوه روزگار بلاست
ولیک میگذرانم زیمن همت تو
چو غنچه ام گرهی درد دلست و میخواهم
که کار من بگشاید نسیم رحمت تو
بجز نسیم که پیشت گهی گذر دارد
که عرض حاجت ما میکند بحضرت تو
متاب بهر خدا از نیاز اهلی روی
که نیستش غرضی جز دعای دولت تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عشق و دلتنگی را به تصویر میکشد. شاعر از شور و شوقی که به معشوق دارد، صحبت میکند و اطلاق "پسته" به دل خود نمایانگر طعم تلخ و شیرینی عشق است. او به زیباییهای معشوق و تاثیراتش بر روح و جانش اشاره میکند و بیان میکند که حتی اگر همه چیز از بین برود، دیدن معشوق برایش کافی است. همچنین شاعر به یادآوری لبهای معشوق و عطش ناشی از آن میپردازد و در پایان از بلبل و گلستان صحبت میکند که نماد عشق و زیبایی است. در کل، این شعر تجلی عاشقانهای از آرزو، دلتنگی و زیبایی معشوق است.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق به خدمت تو جانم را به تنگ آورده است. نمیدانم چه کردهام که از محفل تو دور ماندهام.
هوش مصنوعی: دوری تو حال مرا خراب کرده است، نپرس حال مرا که از جدایی تو دیوانه شدهام.
هوش مصنوعی: به خودت اعتماد کن و به نور و زیباییات تکیه کن تا راه سعادت را پیدا کنی. اگر نه، دوباره به دنبال روشنی چهرهات باش.
هوش مصنوعی: غم غربت و اندوه این روزگار دشوار است، اما من با تکیه بر اراده و تلاش تو این را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: من مانند یک غنچه هستم که دل پر دردی دارم و میخواهم نسیم رحمتت، مشکلاتم را حل کند.
هوش مصنوعی: تنها نسیم است که گهگاهی از کنار تو عبور میکند و خواستههای ما را به تو میرساند.
هوش مصنوعی: برای خدا از نیاز انسان دور مشو، چون هدفی جز دعا کردن برای خوشبختی تو ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رساند جان به لبم روزگار فرقت تو
بیا که کشت مرا آرزوی صحبت تو
تو راست دست بر آتش ز دور و نزدیکست
که من به خشک وتر آتش زنم ز فرقت تو
شبی به صفحهٔ دل مینگارم از وسواس
[...]
بیا که سوخت مرا هجر بی مروت تو
کباب کرد مرا درد و داغ فرقت تو
ازین زیاده توقف مکن که نزدیک است
که جان من سفری گردد از اقامت تو
هر آنچه میرود از دیده گر ز دل برود
[...]
خجل ز روی تو هستم اگر به خدمت تو
خبر دهم ز حسین و حریم و عترت تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.