سایم همه شب روی خود بر خاک دور از روی تو
باشد شبی ای سیمتن آسایم از پهلوی تو
دورم من و نزدیک تو نتوانم از ضعف آمدن
کاهم ز غم باشد مرا بادی رساند سوی تو
تا بر زبان دیگری نام تو باری نگذرد
غیرت نخواهد تا کنم از خلق جستجوی تو
وقتی پی تسکین دل میدید می کوی ترا
اکنون شود دردم فزون چون بیتو بینم کوی تو
از وحشت تنهاییش اهلی برآید جان ز تن
گر نی بپرسش آیدش گه گه خیال روی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات خود درباره عشق و عدم دسترسی به معشوق میپردازد. او بیان میکند که هرچند تاکنون موفق به رسیدن به عشق واقعیاش نشده، اما این وضعیت نیز خودش نوعی خوشبختی است. او به این نکته اشاره میکند که گاهی خیالات و آرزوها میتوانند برای انسان لذتبخش باشند. همچنین، شاعر به کنایه به عفت و پاکدامنی اشاره میکند و میگوید که اگر کسی به عشق پاکدامنانه فکر کند، روحش همواره پاک خواهد ماند، حتی اگر ظواهر دنیا قابل شستشو نباشند.
هوش مصنوعی: تمام شب بر خاک دراز میکشم و از دیدن تو دور هستم، یک شب فقط میخواهم از کنار تو آرامش بگیرم.
هوش مصنوعی: من در دوری از تو هستم و نمیتوانم به خاطر ضعف و دردهایی که دارم، نزد تو بیایم. اما بادی وجود دارد که مرا به سمت تو میآورد.
هوش مصنوعی: اگر نام تو بر زبان کسی نیفتد، غیرت من اجازه نمیدهد که در میان مردم به جستجوی تو بپردازم.
هوش مصنوعی: وقتی به دنبال آرامش دل بودم، دیدم که حالا درد من بیشتر شده است چون فقط تو را میبینم و در کوی تو هستم.
هوش مصنوعی: از ترس تنهاییاش، جان از بدن جدا میشود. اگر به سراغش نروی و از او نپرسی، گاهی اوقات در خیال تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی سوی تو
خوی تو مردم کشتن است، ای من غلام روی تو
گه جان به بویی می دهم، گه دل به مویی می نهم
کاری ست افتاده مرا با هر خم گیسوی تو
از بس که کویت هیچگه خالی نباشد ز آه کس
[...]
ای دیده ی بخت جهان در آرزوی روی تو
وی قبله ی جان جهان طاق خم ابروی تو
ای نور چشم من صبا آورد بویت سوی ما
عمریست تا جان می دهد مسکین دلم بر بوی تو
تا چند چوگان جفا جانا زنی بر جان ما
[...]
داری به جان من کمین ای من کمین هندوی تو
خوی تو گر هست این چنین صد جان فدای خوی تو
گه بر در بتخانه ام گه در حریم خانقه
القصه گردم در به در دایم به جست و جوی تو
بادا ز زخم ناوکت در سینه صد روزن مرا
[...]
سهل است نقد دین و دل گر صرف شد در کوی تو
زانها که گوید جان من جانها فدای روی تو
در بتپرستی کافرم در عشقبازی کجنظر
گر قبله جانم بود غیر از خم ابروی تو
ای نوغزال مشکبو جانم ز بویت تازه شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.