گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

بیا ای عشق جان‌سوز آتشم در جان محزون زن

بیا ای آتشین آه و علم بر بام گردون زن

خیالت می‌رسد در دل کجا جان در میان گنجد

بگو سلطان رسید اینک تو ز آنجا خیمه بیرون زن

تنور سینه می‌جوشد گر از طوفان حذر داری

بیا بر آتشم آبی از آن لب‌های میگون زن

ترا صوفی ز دیر ما صدای حلقه در بس

وگر در حلقه می‌آیی صلا بر گنج قارون زن

بیفکن استخوان پیش هما وز وی مجو همت

بیا و قرعه همت بر این روی همایون زن

درآ ساقی و باقی کن حدیث دجله و جیحون

قدم بر دیده ما نه قلم بر حرف جیحون زن

اسیر لشکر غم تا به کی اهلی بدین روزی

ز تیغ آه خود یک شب بر این لشکر شبیخون زن