من از صفای درون گر ز خود برون آیم
چو آب دیده توان کز درت درون آیم
اگرچه باد اجل برکند نهال تنم
اسیر خویشتنم جانب تو چون آیم
تو همچو باد روی من چو خاک مضطربم
مگر دمی بنشینی که باسکون آیم
چو آب دیده سبکروحتر از آنم من
که گر بسنجیم از خاک ره فزون آیم
هزار همچو تو اهلی کم است در ره عشق
منت بدرگه آن دوست رهنمون آیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان میکند که عشق او باعث سوختن و دردی عمیق در وجودش شده است. او به شدت تحت تأثیر عشق قرار دارد و تا حدی به آن وابسته است که حاضر است به عنوان کعبه، محلی برای پرستش عشقش شود. او احساس میکند که آتش عشقش باعث شده تا به عنوان فردی شناخته شود و به نوعی رسوایی برایش به ارمغان آورده است. او از درد و رنجی که از ابتدا با خود دارد صحبت میکند و بیان میکند که این درد میراث او از پدر و مادرش است. در نهایت، او ادعا میکند که هر کسی که شعرش را بخواند، پی خواهد برد که او نشانهای از عشق است.
هوش مصنوعی: اگر من به آرامش درون خود برسم و از خودم خارج شوم، مانند آب چشم که میتواند از درون وجودم به بیرون بریزد، میتوانم به درون تو برگردم.
هوش مصنوعی: اگرچه زمان مرگ میتواند جسم من را نابود کند، اما در قلبم همیشه به تو وفادار خواهم ماند و به سوی تو میآیم.
هوش مصنوعی: تو مانند نسیم هستی و من همچون خاکی هستم که بیقرار و مضطربم. فقط امید دارم که لحظهای بر من بگذری تا آرام شوم.
هوش مصنوعی: من مانند آبی هستم که باعث میشود روح من سبکتر شود و اگر ما را با خاک مقایسه کنیم، من از آن هم بالاتر میروم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، افرادی که به خوبی و نیکی مثل تو باشند به سختی پیدا میشوند، و من از محبت آن دوست راهنمایی میگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.