در چاره مرهم بدل پاره بماندم
از چاره گری بود که بیچاره بماندم
هر بار امید نظری داشتم این بار
نومید ز دیدار تو یکباره بماندم
جان رخت سفر بست و تو از دیده برفتی
من پشت بدیوار ز نظاره بماندم
آواره شدم از سر کویت من مجنون
کس یاد نکرد از من و آواره بماندم
اهلی همه کس شاد شد از خوان وصالش
محروم من از بخت ستمکاره بماندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.