من از صفای درون گر ز خود برون آیم
چو آب دیده توان کز درت درون آیم
اگرچه باد اجل برکند نهال تنم
اسیر خویشتنم جانب تو چون آیم
تو همچو باد روی من چو خاک مضطربم
مگر دمی بنشینی که باسکون آیم
چو آب دیده سبکروحتر از آنم من
که گر بسنجیم از خاک ره فزون آیم
هزار همچو تو اهلی کم است در ره عشق
منت بدرگه آن دوست رهنمون آیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.