گنجور

 
اهلی شیرازی

هرچند که از یار جز آزار ندیدم

هرچند که دیدم به از یار ندیدیم

کس نیستکه در صحبت او نیست خراشی

جز لاله رخ خود گل بیخار ندیدیم

او برده بعیاری و شوخی دل مردم

ما شوختر از چشم تو عیار ندیدیم

خورشید صفت حسن تو بازار کند گرم

از هیچکس این گرمی بازار ندیدیم

گشتیم ببویت چو صبا در همه گلزار

همچون تو گلی در همه گلزار ندیدیم

رفتار تو از سرو بصد شیوه برد دل

ما سرو بدین شیوه و رفتار ندیدیم

طوطی سخنی اهلی و در گلشن معنی

شیرین نفسی چون تو شکر بار ندیدیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode