من کز غمت ز دیده می لاله گون خورم
گر بیتو لب بلب جام خون خورم
تلخ است زهر مرگ و ز هجر تو تلخ تر
بی شربت وصال تو این زهر چون خورم
عشقم چنان گداخت که هر کسل نگاه کرد
دید از برون چو شیشه که خون از درون خورم
چون بیم سر نماند ز دیوانگی چه باک
کارم از آن گذشت که خوف از جنون خورم
اهلی جفای چرخ ز خونخواریم بکشت
تا چند خون ازین قدح واژگون خورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.