شاه نجف که گوهر بحر عنایتست
چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست
با هر نبی که بود بمعنی رفیق بود
سر نهان که میشنوی این حکایتست
بر دوش آفتاب رسالت نهاده پای
بنگر که پایه شرفش تا چه غایتست
او را رسد که پایه قدرش کند بلند
کش آفتاب سایه نشین زیر رایتست
مهر نگین مومن و ترساست مهر شاه
در سنگ خاره مهر علی را سرایتست
با شهسوار عرش بمعراج سر حق
آنکس که همعنان شده شاه ولایتست
خورشید در شرف به علوش کجا رسد
کو در نهاین شرف این در بدایتست
شاهان رعیت از ره قدرند و شاه اوست
شاهی که با رعیت خود در رعایتست
پیش غراش قصه رستم فسانه ایست
شهنامه از حکایت او یک روایتست
فرموده است شاه رسل آنکه در کلام
شرح نبوتش بتفاصیل آیتست
من شهر علم و شاه ولایت در منست
دریاب آنکه شهر قزین ولایتست
در سر این سخن دل نادان کجا رسد
کاین در گشاده بر دل صاحب درایتست
شاها نهان و فاش تویی شد سخن صریح
وصف ترا چه حاجت رمز و کنایتست
هرکس که باخت بهر تو جان مژده اش رسید
کآسوده شو که جنت جاوید جایتست
شیطان صفت کسی که نیارد سجود تو
در طوق لعنت ابدی زین جنایتست
جان مخالفت که کرامند زیست نیست
در زیر بار تن چو خر بی کرایتست
شیر حقی کیت نظر افتد به شیر چرخ
اورا نگاهی از سگ کویت کفایتست
خورشید با وجود تو عکسی در آینه است
هیچش وجود نیست که محض ارایتست
شاها سگ توام چه شکایت کنم ز چرخ
با شکر نعمت تو چه جای شکایتست
اهلی شکسته گر ز فلک شد چه غم بود
کو را ز مومیایی لطفت حمایتست
هرگز نبود از فلکش چشم التفات
اورا ز التفات تو چشم عنایتست
باشد که روز حشر شود رهنمای ما
نور محبتت که چراغ هدایتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که مخزن اسرارغیب رابهتر
بهتر کلیدخاطر مشکل گشای تست
آنجاست نزهت دل و دانش که روی تست
وانجاست قبلة مه واختر که رای تست
عزم تو جز منازل اقبال نسپرد
[...]
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو
[...]
ای دل بدان که درد دل تو دوای تست
بی درد دل مباش هم او مقتدای تست
دنیا نه جای تست مکان تو دیگر است
گرچه ز ابتدای مراتب سرای تست
مقصود ز آفرینش کونین و عالمین
[...]
گر حرص زیر دست و طمع زیر پای تست
سلطان وقت خویشی و سلطان گدای تست
ای صاحب اجل که روی در قفای دل
رخش امل مران که اجل در قفای تست
گر نفس راه می زندت کاین طریق نیست
[...]
ای دیده دل به خون جگر رهنمای تست
زین ره تو درگذر که چنین جا نه جای تست
دل گفت من کیم قدری خون سوخته
هر درد دل که هست مرا از بلای تست
گفتم مرو دل از پی دلبر که بی وفاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.