گنجور

 
 
 
عنصری

خواستم با نیاز و داشادش

پدر اینجا بمن فرستادش

حرکاتش همه ره هنرست

برم از جان من عزیزترست

سنایی

آمد آن رگ زن مسیح پرست

تیغ الماس گون گرفته به دست

کرسی افگند و بر نشست بر او

بازوی خواجهٔ عمید ببست

نیش درماند و گفت: «عز علی»

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۰ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حمیدالدین بلخی

وقتی اندر زمین و امر شاست؟

بود مردی گدا و گاوی داشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه