لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
ادیب الممالک

ایا خجسته دبیری که کلک مشکینت

سواد مقله بن مقله گشت در توقیع

رهین طبع بلیغت فرزدق است و جریر

غلام کلک رشیقت حریری است و بدیع

رفیعتر ز تو در روزگار نشناسم

که هم برتبه رفیعی و هم بنام رفیع

مرا که گوش ز گفتار ناکسان کر بود

شده است درگه اصغای گفته تو سمیع

خلیل احمد ای کاش زنده بود امروز

ز فکرت تو بیاموخت صنعت تقطیع

تو را عروضی و شاعر همی توان گفتن

نه آن کسی که نداند مدید را ز سریع

نسیم خوی تو در مرغزار فضل و هنر

همان کند که به بستان نسیم فصل ربیع

ازین سپس به بهشتت همی کنم تعبیر

که هم بطبع لطیفی و هم به قلب وسیع

ایا سپهر فصاحت ایا جهان کمال

که علم و فضل و هنر خاصه تو شد به جمیع

بدین دو بیت برای بروز مهر درون

بر آمدم به مقام جسارت و تصدیع

چو بالبداهه سرودم روا مدار که خصم

ز عیب جوئی بر شعر من کند تقریع

به بنده وعده الماس کرده بودی و کرد

تسامح تو به کامم شراب سم نقیع

روا مدار که من بنده در جهان گردم

شهید غصه الماس چون شهید بقیع

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال‌الدین اسماعیل

زهی خجل ز معالیّ تو سپهر رفیع

زهی رهین ایادیّ تو شریف و وضیع

بهاء دولت و ملّت که تاج معنی را

خرد بگوهر لفظ و می کند ترصیع

زعکس خاطر تو تیغ آفتاب صقیل

[...]

بیدل دهلوی

نشسته‌ای ز دل تنگ بر در تصدیع

دمی‌که واشود این قفل عالمیست وسیع

به خویش گر نرسی آنقدر غرابت نیست

که سرکشیده‌ای از کارگاه صنع بدیع

طلب ز هرچه تسلی شود غنیمت‌گیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه