تا خاتم فیروزه مرا یار فرستاد
فیروزیم از خاتمه کار فرستاد
زین پس مه و خورشید بزنهار من آیند
کان شاه مرا خاتم زنهار فرستاد
فیروزه کزان روشنی دیده پدیده است
یارم ز پی کوری اغیار فرستاد
فیروزه فرستاد مرا دوست ندانم
یاقوتی از آن لعل گهربار فرستاد
یا خاتم دولت را یزدان به من از غیب
اندر عوض بخشش کرار فرستاد
یا طرفه نگینی است که از بهر سلیمان
با ملک جهان ایزد دادار فرستاد
از لعل لبش کام نجویم که بیانش
در نامه مرا لؤلؤ شهوار فرستاد
در نافه زلفش نزنم دست که فضلش
از خامه مرا نافه تاتار فرستاد
نشناس حقوق کرم دوست امیری
کاین گوهرت از مخزن اسرار فرستاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.