تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی
گر شهنشاه کند عزم سپاهان از ری
آذر افروزد در دشت عراق از آزار
فروردین گردد بستان سپاهان در ری
کوه در زلزله افتد ز سم اسب یلان
دشت پر لشکر جنگی شود از کشور وحی
تاج گفت آری گر شاه کند عزم سفر
کس نماند که مراو را نشتابد از پی
گر حبیبستی بی شاه چسان ماند و چون
ور رقیبستی در ملک کجا ماند و کی
بسکه محبوب جهان است شهنشاه بزرگ
حمد او خلق جهان را شده اندر رگ و پی
تخت گفت اینک شمع است شهنشه که سران
همچو پروانه تن جان و دل افشانده بوی
گر کند عزم سپاهان ز سپاهانش زمین
همچو گردون شود از مشتری و ماه و جدی
تاج گفت آمده آنروز که دست و دل شاه
از هنرنامه شاهان جهان سازد طی
چیرگی یابد در خاتمه از خاتم جم
یم و کان بخشد بی واهمه چون حاتم طی
تخت گفت این همه محبوبی و شیرینی و لطف
که بدین شاه کرامت شده از داور حی
بهر آنست که تاریخ جهان تازه کند
لاشه های کهنان را همه سازد لاشیی
تاج گفتا که رئیس الوزراء در بر شاه
ایستاده است و شب روز کمر بسته چونی
راد مردی است که اسلاف گرامش همگی
جان فشاندند به تخت جم و بر افسرکی
هر زمان فتنه در این ملک فرازد پر و بال
از پی دفعش گوید که تعهدت علی
یا رب این شاه بماناد باقبال بلند
جاودان دست بد حادثه کوتاه از وی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، تخت با تاج گفتگو میکند و درباره قدرت و محبوبیت شاه سخن میگوید. تخت به نقش مهم شهنشاه در سپاه و قدرتش اشاره میکند و اینکه اگر او بخواهد به جنگ برود، هیچکس نمیتواند مقابل او بایستد. تاج نیز تأیید میکند که شاه بزرگ محبوب و محترم است و همه خلق عالم او را ستایش میکنند. در ادامه، به کارکرد تاریخ و یادآوری قهرمانان گذشته اشاره میشود و اینکه رئیس الوزراء همیشه در کنار شاه است و برای حفظ امنیت کشور تلاش میکند. همچنین از خداوند درخواست میشود که شاه را در جایی بلند مرتبه و محکم نگه دارد و او را از حوادث ناگوار دور نگهدارد.
هوش مصنوعی: تخت با تاج به افسر گفت: چه زمانی خواهد بود که شاه بزرگ اراده کند که سپاهیان را از ری به حرکت درآورد؟
هوش مصنوعی: آتش در دشت عراق میافروزد و آزار فروردین باعث میشود که باغهای سپاهان در ری به خزان برود.
هوش مصنوعی: کوه در اثر لرزش زمین ممکن است سقوط کند، و سپاهیان قوی و شجاع به جنگ میرنند و میدان جنگ پر از نیروهای جنگی میشود که پیامهای الهی را از کشور وحی به همراه دارند.
هوش مصنوعی: تاج با فخر میگوید اگر شاه اراده سفر کند، هیچکس نخواهد بود که بتواند او را دنبال کند.
هوش مصنوعی: اگر محبوبی داری، بیشاهی چه وضعیتی پیدا میشود و اگر در کنارش رقیبی وجود داشته باشد، در این سرزمین چه احوالی خواهی داشت و کی به آرامش میرسی؟
هوش مصنوعی: شهنشاه بزرگ به حدی محبوب و ستایش شده است که نام و یاد او در وجود تمام انسانها و همه موجودات جهانی جاری است و به نوعی در وجود آنها تنیده شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به تعبیر زیبایی از شمع و پروانه اشاره دارد. شمع به عنوان نمادی از نور و روشنایی، در حقیقت نمایانگر یک شخصیت برجسته و مهم است که دیگران به دورش جمع شدهاند و جان و دلشان را به او تقدیم میکنند. پروانهها که به سمت نور شمع میآیند، نماد عشق و فدارکاری هستند که به خاطر وجود و زیبایی آن شخصیت، جان و دل خود را نثار میکنند. در واقع این بیت به نوعی از ارتباط میان زیبایی و فداکاری سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر سپاهیان تصمیم بگیرند که از زمین بیرون بروند، زمین مانند آسمان خواهد شد و درخشش مشتری، ماه و زهره بر آن خواهد تابید.
هوش مصنوعی: تاج اعلام کرده است که روزی خواهد رسید که مهارت و هنر شاهان دنیا را به طور کامل به نمایش بگذارد و تأثیر شگرفی بر دستان و دل شاه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: در پایان، مانند حاتم طایی بیدغدغه و بدون ترس، بخشش و generosity به کسی میرسد که شایستهاش باشد.
هوش مصنوعی: تخت میگوید که تمام زیباییها، شیرینیها و لطفهایی که به این شاه هدیه شده، به خاطر رحمت و بخشش خداوند است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وجود تغییرات و نوآوریها در تاریخ جهان به این دلیل است که اجسام و چیزهای قدیمی و کهنه را به چیزی جدید و غیرقابل استفاده تبدیل کند. به عبارت دیگر، برای ایجاد تازگی و پیشرفت در زندگی، لازم است که از عناصر و مفاهیم قدیمی عبور کرده و به سمت نوآوری برویم.
هوش مصنوعی: تاج گفت که نخستوزیر در کنار پادشاه ایستاده و به طور مداوم آمادهباش است.
هوش مصنوعی: راد مرد به معنای انسانی با فضیلت و شریف است که نیاکانش برای حفاظت و حفظ افتخاراتشان، جان خود را فدای رسیدن به مقام و موقعیتی بلند کردند.
هوش مصنوعی: هرگاه در این سرزمین مشکل و دوز و کلک بروز کند، به فکر راهی برای رفع آن برآمده و خود را متعهد به کمک و حمایت میداند.
هوش مصنوعی: پروردگارا، این پادشاه را زیرا با بخت بلند و پایدار نگهدار و از حوادث ناگوار، دور نگهش داشته و به او آسیبی نرسان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی
موزهٔ چینی میخواهم و اسب تازی
آب انگور خزانی را خوردن گاهست
که کس امسال نکردهست مر او را طلبی
هنری مرد نباشد بر هر کس خطری
چون چنین است ترا چیست کنون زین هنری
ز محل کرد بدین شهر مرا دهر جدا
ز خطر کرد بدینجای مرا چرخ بری
بی محل باشم لیکن نه بدین بی محلی
[...]
ای تو را بر مه و زهره ز شب تیره ردی
زهره از چرخ به زیبایی تو کردندی
نه عجب گر کند از چرخ ندا زهره تو را
تا به مه بر ز شب تیره تو را هست ردی
لعبت چشم منی چشم منت باد نثار
[...]
نکند دانا مستی نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند سوی مستی پی
چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا
نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی
گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.