گنجور

 
ادیب الممالک

اپر، سپس چو «دنگ » پس آوان شمار پیش

پارانته هست خویش و پاران اقریب و خویش

فی دختر است و فیس پسر در بر عقب

پارمی بود میانه و آنفاس هست پیش

اب را شمر فلق کرپوسکول شفق برد

بل فوی عروس و ژاندر، ختن اولسر است ریش

بزغاله شوره دان و بزماده هست شور

اینوبره موتن غنم آمد بربی میش

در هست پشت و وانتر شکم شد مراره رات

موستانش هست سبلت و میدان تو بارب ریش

پنست چو کلبتان شد و منشار «سی » بود

مارته چکوش و هاش تبردان فلئیه کیش

آنفان شمار کودک و آقابل مهربان

اسکرین چو کژدم و پیکورور است نیش

سکره نهان پدید کسلر شد ددان میان

باشد فقیر پور و بود مالدار ریش