گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابوسعید ابوالخیر

آن یار که عهدِ دوستداری بشکست

میرفت و منش گرفته دامن در دست

می‌گفت دگر باره به خوابم بینی

پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode