گنجور

 
ابوسعید ابوالخیر

رخساره‌ات ای تازه گل گلشن روح

نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح

نزدیک به دیده گر خیالش گذرد

از سایهٔ خار دیده گردد مجروح