گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - از یکی اکابر رنجیده بود حسب حال خود و نکوهش او گوید

 

ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل

که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست

به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند

که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست

وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم

[...]

انوری
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۰ - ایضا له

 

بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست

اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست

ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست

رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست

کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱

 

تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست

ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست

تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم

که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست

غریب نیست که روی تورشک خورشید است

[...]

مجد همگر
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه

 

شهی که حفظ رعیّت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانی‌ست

وگرنه راعی خلق است زهر مارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانی‌ست

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست

بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود

توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست

ز جان غلام قد همچو سرو آزادت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶٣

 

مرا بدرگه دولت پناه سرور عهد

که با جلالت قدرش سپهر اعلا نیست

امید عاطفت آورد ز آنکه میگفتند

که در جهان بفتوت کسیش همتا نیست

بلی ز هر چه شنیدم هزار چندانست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧۶

 

وزیر مشرق و مغرب مگر نمیداند

که منصبی که مرا هست هیچکس را نیست

بر آستانه جاه و جلال و قدرت تو

ثری بتربیت او کم از ثریا نیست

مشیر مملکتش راستی نمیشاید

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

بتی که طرّه او مجمع پریشانیست

لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست

بعکس روی چو مه قبله مسیحائیست

بکفر زلف سیه فتنه ی مسلمانیست

مرا که ناوک مژگانش از جگر بگذشت

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲

 

شب فراق تو را روز وصل، پیدا نیست

عجب شبی، که در آن شب، امید فردا نیست

تطاول سر زلف تو و شبان دراز

چه داند، آنکه گرفتار بند و سودا نیست

غم ملامت دشمن، ز هر غمی بترست

[...]

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰

 

مرا ز وصل تو حاصل به جز تمنا نیست

خیال زلف تو بستن خلاف سودا نیست

وفا ز عهد تو میجست دوش خاطر من

جواب داد که خود این متاع با ما نیست

بسی بگفتمت ایدوست هست رای منت

[...]

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

دلم ز روی چو خورشید تو شکیبا نیست

چرا که خوشتر از آن در جهان تماشا نیست

تو سرو جان و جهانی و ما فتاده ی خاک

بگو به کوی که میلت چرا سوی ما نیست

بیا و روز جوانی به باد غصّه مده

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

کدام دیده به دیدار یار بینا نیست

کدام نطق به اوصاف یار گویا نیست

اگرچه حور و قصورند در بهشت برین

به چشم عاشق بیچاره بی تو زیبا نیست

هزار سرو اگر در میان بستانست

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲

 

سرای مدرسه و بحثِ عِلم و طاق و رَواق

چه سود، چون دلِ دانا و چشمِ بینا نیست؟

سرای قاضی یزد اَرچه منبعِ فضل است

خلاف نیست که عِلمِ نظر در آن‌جا نیست

حافظ
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

میان مجلس رندان حدیث فردا نیست

بیار باده، که حال زمانه پیدا نیست

مگر بمجلس ما محتسب نیاز آرد

که ناز را نخرند از کسی که زیبا نیست

دگر ز عقل حکایت بعاشقان منویس

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نیست

بیا، بیا، که مرا با تو راز پنهانیست

بحق آن نفسی کز تو زنده شد دل من

که هر دمی که زدم بی تو صید پشیمانیست

بدور حسن تو ایمان بکفر نزدیکست

[...]

قاسم انوار
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۶۷

 

کدام دل که در او آرزوی بغرا نیست

کدام سینه که در وی خود این تمنا نیست

چنان شدم زتمنای گوشت مستغرق

که از تفکرش این دم به خویش پروا نیست

مگر که قامت زناج سرو را ماند

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۷۰

 

چو در ضمیر من این دم به غیر گیپا نیست

ز شوق کله بریان به هیچ پروا نیست

به خوان اطعمه از خود مگوی نان شعیر

که ناز را نخرند از کسی که زیبا نیست

میان دعوت سلطان نگاه می کردم

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - خواجه عماد فقیه فرماید

 

کسی بحضرت او ره نبرد وتنها نیست

جدانگشت زمانی زما و بی ما نیست

بحسن اطلس چرخی سپهر والانیست

مثال تافته خورشید عالم آرا نیست

ببقچه منگر کوتهی شد از والا

[...]

نظام قاری
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

به بزم زنده دلان ذکر دی و فردا نیست

صفای وقت جز از باده مصفا نیست

عجب به عشق تو مستغرقم نمی دانم

که غیر تو به جهان هست دیگری یا نیست

جهان چو فرع و تو اصلی و گر به چشم یقین

[...]

جامی
 
 
۱
۲