وزیر مشرق و مغرب مگر نمیداند
که منصبی که مرا هست هیچکس را نیست
بر آستانه جاه و جلال و قدرت تو
ثری بتربیت او کم از ثریا نیست
مشیر مملکتش راستی نمیشاید
کسی که در همه عالم کسیش همتا نیست
نه ز آن قبل که ز افراد روزگار بود
ازین قبیل که گفتن صریح یارا نیست
بزرگوار وزیرا خدیو خلق توئی
بحال بنده چرا یکزمانت پروا نیست
بحضرت تو که دریا نمونه ایست ازو
بغیر بنده کرا آرزو مهیا نیست
بلی جناب تو دریا و موج پر گهرست
ولی چه سود کز آن هیچ بهره ما نیست
من ار ز گوهر دریای جود محرومم
گناه بخت منست این گناه دریا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات تواضع و ناامیدی کسی است که در برابر مقام و قدرت وزیر ایستاده است. شاعر به حالی اشاره میکند که وزیر قدرت و جلال زیادی دارد، اما با این حال او احساس کمبهره بودن از نعمتها و فرصتهایی میکند که در این مقام فراهم میشود. او میگوید که با وجود بزرگی وزیر، بنده (شاعر) از مواهب و جود او محروم است و این موضوع را به شانس و بخت خود نسبت میدهد، نه به کملطفی وزیر. در نهایت، احساسات شاعر ترکیبی از احترام و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: وزیر شرق و غرب آیا نمیداند که هیچکس مانند من در این مقام و منصب نیست؟
هوش مصنوعی: در برابر عظمت و قدرت تو، مقام و منزلت او کم از ستارههای آسمان نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا نمیتواند همتای مشیر مملکت باشد، زیرا ویژگیها و مقام او بیهمتاست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسانی که در گذشته زندگی کردهاند، در مقایسه با افرادی که در حال حاضر هستند، ممکن است نتوانند به روشنی و صراحت دربارهٔ مسائلی صحبت کنند. این اشاره به تفاوتهای زمانه و نگرشها دارد و نشان میدهد که در گذشته، ابراز احساسات یا نظرات به صورت شفاف آسان نبوده است.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار و وزیری که حاکم و آقای مخلوقاتی، چرا به حال بندگان خود توجه نمیکنی و برای آنها ارزشی قائل نیستی؟
هوش مصنوعی: در حضور تو که مانند دریا هستی، هیچکس جز بندهای مانند من، آرزویی ندارد.
هوش مصنوعی: بله، شما دریا و موجهای پربها هستید، اما چه فایده که ما از آن هیچ بهرهای نمیبریم.
هوش مصنوعی: اگر از نعمتهای عظیم و بخششهای بیپایان خداوند محروم ماندهام، این نقص و کمبود به خاطر بدشانسی من است و تقصیر دریا نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل
که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست
به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند
که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست
وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم
[...]
بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست
اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست
ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست
رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست
تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست
ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست
تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم
که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست
غریب نیست که روی تورشک خورشید است
[...]
شهی که پاس رعیت نگاه میدارد
حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد
که هر چه میخورد او جزیت مسلمانیست
بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست
بلطف رسته دندان تو ثریا نیست
توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود
توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست
ز جان غلام قد همچو سرو آزادت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.