گنجور

 
قاسم انوار

میان مجلس رندان حدیث فردا نیست

بیار باده، که حال زمانه پیدا نیست

مگر بمجلس ما محتسب نیاز آرد

که ناز را نخرند از کسی که زیبا نیست

دگر ز عقل حکایت بعاشقان منویس

برات عقل بدیوان عشق مجرا نیست

بیار باده، که بنیاد عمر بر بادست

بدرد درد بسازیم، اگر مصفا نیست

نگاهدار ادب در طریق عشق و مترس

اگرچه دوست غیورست، بی محابا نیست

اسیر لذت تن مانده ای وگرنه ترا

چه عیشهاست که در ملک جان مهیا نیست؟

ز طعن مردم بیگانه، قاسمی، چه خبر؟

ترا که از غم جانان بخویش پروا نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل

که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست

به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند

که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست

وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست

اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست

ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست

رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست

مجد همگر

تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست

ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست

تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم

که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست

غریب نیست که روی تورشک خورشید است

[...]

سعدی

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست

بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود

توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست

ز جان غلام قد همچو سرو آزادت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه