مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۲
نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم
نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو
کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم
نور چشمت چون منم دورم مبین ای نور چشم
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم
وین سبوی زرق را بر سنگ قلاشی کنم
من خراب مسجد و افتاده سجادهام
میروم باشد که خود را در خرابات افکنم
ساقی دوران هر آن خون کز گلوی شیشه ریخت
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱
شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم
طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم
مهر و مه تابد ز روزن ور تو مهمانم شوی
بر فلک تابد فروغ مهر و ماه از روزنم
در تن از پیوند دل هر جا فتاده آتشیست
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۶
سوختم چندانکه سر زد شعله از پیراهنم
آتش من بین مدار ایدوست دست از دامنم
بنده دلجویی مهر توام کز من ز عشق
گرچه میرنجد نمیخواهد کزو دل برکنم
بد گمان با من مشو کز دفع تهمت پیش غیر
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
بی گل روی تو نبود میل سوی گلشنم
بی لبت هم جان شیرین را نمی خواهد تنم
تا مگر بر دامنت افتد ز خونم قطره ای
در فراق جان شیرین دست و پایی می زنم
ای مراد دل رقیبانت به خونم تشنه اند
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱
ناوکت پیراهنی پوشاند از خون بر تنم
چاکها انداخت آب دیده در پیراهنم
پای در کویت ز سر کردم که تا ناید دگر
در زمین بوسی گریبان را حسد بر دامنم
گر به تیغ رشک ریزم خون خود نبود عجب
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۱
به دل شکست تمنای یاری چمنم
نمانده در قفس امیدواری چمنم
به گریه چند دهم آب خار و خس چون ابر
ملول گشت دل از هرزه کاری چمنم
برای سوختن من چو شعله تند مشو
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹۲
شمع فانوسم که در پرده است اشک افشاندنم
از گرستن تر نگردد دامن پیراهنم
نیست شمعی در سرای من، ولی از سوز دل
می درخشد همچو چشم شیر شبها روزنم
دشمنان را می کنم از چرب نرمی سازگار
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۱۵
چون غبار آیینه دار آن سیه پیراهنم
کز جنون عشق دایم با گریبان دشمنم
مسکن من در سواد اعظم خاکستر است
همچو اخگر خانه زاد دودمان گلخنم
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰
بس که چون شبنم سری دارد به عریانی تنم
همچو گل پیچیده بر گرد کمر پیراهنم
رحم می آید بر احوال سپندم شعله را
برق را دست تعدی کوته است از خرمنم
دستم از بی اعتباری پای خواب آلوده است
[...]
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۶ - زرگر
دلبر زرگر شبی بگذاشت پا در مسکنم
آمد و انداخت طوقی بندگی در گردنم
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۱
از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم
تر شد از اشک پشیمانی همانا دامنم
سر ز بار منت احسان نیارم راست کرد
لطف یاران طوق سنگینی شده بر گردنم
بسکه کاهیدم ز درد عشق چون گرد عبیر
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۲
من که از جوش تجلی رشک نخل ایمنم
پرتو شمع است چون فانوس گرد دامنم
نیست دمسازی ترا مانند من ای عندلیب
یا تویی هنگامه رنگین ساز گلشن یا منم
درمندی خوی بد را می کند زایل ز طبع
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۷
در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم
غیر من تاری ندارد چون نگه پیراهنم
رفت آن فرصتکه ساز شوق گرم آهنگ بود
چون سپند از سرمهگیر اکنون سراغ شیونم
حیرتی گلکن گر از تمثال او خواهی نشان
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۸
دیدهای داری چه میپرسی ز جیب و دامنم
چون حباب از شرم عریانی عرق پیراهنم
رفتهام بر باد تا دم میزنم تایید صبح
آسمان گردی عجب میریزد از پرویزنم
اضطراب شعله در اندیشهٔ خاکستر است
[...]
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۳ - نوحه دیگر
چشمه چشمه جوی خون از چشمههای جوشنم
گشته جاری از تنم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹
میرود اندیشه عشق تو چون جان در تنم
ای عجب ای جان جان یا من توئی یا تو منم
روزنی افتاده از بام تو اندر کاخ من
مینمائی گاهگاهی مهر چهر از روزنم
چون فروبندی شود تاریک روزم همچو شب
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - زرین جوشنم
این شنیدم بینشا در بزم رندان گفتهای
یافته ره سستیئی در نظم و نثر متقنم
در سیاست هرچه گفتی دارمت معذور از آنک
بودهای مزدور و بر مزدور نرم است آهنم
این زمان بر نظم و نثرم چربدستی می کنی
[...]