بس که چون شبنم سری دارد به عریانی تنم
همچو گل پیچیده بر گرد کمر پیراهنم
رحم می آید بر احوال سپندم شعله را
برق را دست تعدی کوته است از خرمنم
دستم از بی اعتباری پای خواب آلوده است
پایم از بی قوتی سیلی خورد از دامنم
سرو گلشن آستین افشانده آه من است
طوق قمری فوطه زاری بود در گردنم
تیره بختم با من افتاده کس را کار نیست
نردبان دود آه پشت بام گلخنم
گرچه چون سروم درین گلشن لباسی دادهاند
تا به زانو آمده از نارسایی دامنم
در کمند وحدتم از کثرت ایمن گشته ام
نقطه پرگار و همم در حصار آهنم
از لباس عاریت یارب خلاصی ده مرا
بند در چاک گریبان است دست و گردنم
کلبه من سیدا رنجیده است از ماهتاب
بگذرد پوشیده چشم خود چراغ از مسکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس تنهایی و رنج شاعر است. شاعر با استفاده از تصاویری مانند شبنم و گل، به عریانی و آسیبپذیری خود اشاره میکند. او از بیاعتباری و کمقوتی دست و پا مینالد و احساس میکند که سرنوشتش با او دشمنی میکند. در عین حال، تمایل به رهایی از لباس عاریتی که به او تحمیل شده دارد، و از زندگی خود و شرایطی که در آن قرار دارد، ناامید است. شاعر به زندگی در کلبهای که از نور ماه رنج میبرد اشاره میکند و خواهان رهایی و آزادی است. در نهایت، این شعر بیانگر جستجو برای راحتی و آرامش در زندگی است.
هوش مصنوعی: به خاطر نازکی و لطافت روح و طبع من، احساس میکنم که مانند شبنم بر روی بدن عریانم نشستهام، همانطور که گلها به دور کمر پیراهنم پیچیدهاند.
هوش مصنوعی: بر احوال وحشتناک آتش و روشنایی رحم میآورم، اما قدرت دستهای خرابکار نمیتواند به خرمن من آسیب بزند.
هوش مصنوعی: دست من به دلیل نداشتن اعتبار و ارزش در وضعیت خوابآلودگی به سر میبرد و پایم به خاطر بیقدرتی و ضعف، ضربهای از دامنم خورده است.
هوش مصنوعی: سرو گلستان دستش را به سمت من دراز کرده و من به خاطر ناراحتیام در گردنم حلقهای از غم دارم که مانند طوق و زنجیر محکم است.
هوش مصنوعی: سرنوشت بدی دارم و هیچکس به من کمک نمیکند. تمام تلاشهایم به هدر میرود و برای رسیدن به آرزوهایم به جایی نمیرسم.
هوش مصنوعی: هرچند در این گلزار زیبا برایم لباسی فراهم کردهاند، اما به علت ناتوانیام، دامنم به زمین میکِشد.
هوش مصنوعی: من در دام اتحاد و هماهنگی خود، از تنوع و کثرت دور و ایمن شدهام. مانند نقطهای در پرگار، در یک حصار آهنین قرار دارم.
هوش مصنوعی: خدایا، مرا از این لباس بدهکاری نجات بده، زیرا در این وضعیت، دستانم و گردنم در چاک گریبان گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: کلبه من در روشنایی ماه شب ناراحت است و اگر بخواهد، میتواند از این نور بگذرد و چشمانش را ببندد تا از خانهام دور شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم
نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو
کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم
نور چشمت چون منم دورم مبین ای نور چشم
[...]
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم
وین سبوی زرق را بر سنگ قلاشی کنم
من خراب مسجد و افتاده سجادهام
میروم باشد که خود را در خرابات افکنم
ساقی دوران هر آن خون کز گلوی شیشه ریخت
[...]
چون کمانت تا پیئی بر استخوان دارد تنم
گر کنی صد پی مرا، دوتاه پیمان نشکنم
رشتهٔ تن گر نبودی غرق خون از تیغ هجر
کس ندانستی مرا از رشتهٔ پیراهنم
گر به سوی مهر رخسارت که چشم کس ندید
[...]
با تو عمری شد که لاف دوستداری میزنم
لاجرم اکنون ز هجرانت به کام دشمنم
غنچهوار از دست دل خواهم گریبان چاک زد
چند سوزم لب به مهر و شعله در پیراهنم
گفتهای: خون ریزمت دست ار به دامانم زنی
[...]
شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم
طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم
مهر و مه تابد ز روزن ور تو مهمانم شوی
بر فلک تابد فروغ مهر و ماه از روزنم
در تن از پیوند دل هر جا فتاده آتشیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.