گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹

 

دوش کان شمع نیکوان برخاست

ناله از پیر و از جوان برخاست

گل سرخ رخش چو عکس انداخت

جوش آتش ز ارغوان برخاست

آفتابی که خواجه‌تاش مه است

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴

 

راه عشق او که اکسیر بلاست

محو در محو و فنا اندر فناست

فانی مطلق شود از خویشتن

هر دلی ، کو طالب این کیمیاست

گر بقا خواهی فنا شو کز فنا

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳

 

بیا که قبلهٔ ما گوشهٔ خرابات است

بیار باده که عاشق نه مرد طامات است

پیاله‌ای‌دو به من ده که صبح پرده درید

پیاده‌ای‌دو فرو کن که وقت شه‌مات است

در آن مقام که دلهای عاشقان خون شد

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳

 

دلی کز عشق جانان دردمند است

همو داند که قدر عشق چند است

دلا گر عاشقی از عشق بگذر

که تا مشغول عشقی عشق بند است

وگر در عشق از عشقت خبر نیست

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳

 

عشق تو قلاوز جهان است

سودای تو رهنمای جان است

وصل تو خلاصهٔ وجود است

درد تو دریچهٔ عیان است

هاروت تو چاره ساز سحر است

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴

 

طریق عشق جانا بی بلا نیست

زمانی بی بلا بودن روا نیست

اگر صد تیر بر جان تو آید

چو تیر از شست او باشد خطا نیست

از آنجا هرچه آید راست آید

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴

 

تاب روی تو آفتاب نداشت

بوی زلف تو مشک ناب نداشت

خازن خلد هشت خلد بگشت

در خور جام تو شراب نداشت

ذره‌ای پیش لعل سیرابت

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲

 

پیشگاه عشق را پیشان که یافت

پایگاه فقر را پایان که یافت

در میان این دو ششدر کل خلق

جمله مردند و اثر زیشان که یافت

رخنه می‌جویی خلاص خویشتن

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰

 

بی لعل لبت وصف شکر می‌نتوان کرد

بی عکس رخت فهم قمر می‌نتوان کرد

چون صدقه ستانی است شکر لعل لبت را

وصف لب لعلت به شکر می‌نتوان کرد

مویی ز میان تو نشان می‌نتوان داد

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳

 

چون پرده ز روی ماه برگیرد

از فرق فلک کلاه برگیرد

بی روی چو ماه او دم سردم

از روی سپهر ماه برگیرد

صاحب‌نظری اگر دمم بیند

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹

 

هر که سرگردان این سودا بود

از دو عالم تا ابد یکتا بود

هر که نادیده در اینجا دم زند

چو حدیث مرد نابینا بود

کی تواند بود مرد راهبر

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳

 

کسی کو خویش بیند بنده نبود

وگر بنده بود بیننده نبود

به خود زنده مباش ای بنده آخر

چرا شبنم به دریا زنده نبود

تو هستی شبنمی دریاب دریا

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶

 

چو از جیبش مه تابان برآید

خروش از گنبد گردان برآید

بسی گل دیده‌ام اما ز رویش

به وقت شرم صد چندان برآید

اگر اندیشهٔ یک روزهٔ او

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴

 

دو جهان بی‌توام نمی‌باید

نه یکی بس دو ام نمی‌باید

هرچه خواهم ز تو تو به زانی

از توام جز توام نمی‌باید

قبله‌ام چون جمال روی تو بس

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹

 

درد کو تا دردوا خواهم رسید

خوت کو تا در رجا خواهم رسید

چون تهی دستم ز علم و از عمل

پس چگونه در جزا خواهم رسید

بی سر و پای است این راه عظیم

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱

 

در عشق تو گم شدم به یکبار

سرگشته همی دوم فلک‌وار

گر نقطهٔ دل به جای بودی

سرگشته نبودمی چو پرگار

دل رفت ز دست و جان برآن است

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸

 

خورد بر شب صبحدم شام ای غلام

زنده گردان جانم از جام ای غلام

جام در ده و این دل پر درد را

وارهان از ننگ و از نام ای غلام

جملهٔ شب همچو شمعی سوختم

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱

 

بر درد تو دل از آن نهادم

کان درد برای جان نهادم

از مال جهانم نیم جان بود

با درد تو در میان نهادم

از در سرشک و گوهر اشک

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱

 

گنج دزدیده ز جایی پی برم

گر به کوی دلربایی پی برم

جان برافشانم چو پروانه ز شوق

گر به قرب جانفزایی پی برم

عشق دریایی است من در قعر او

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱

 

ز تو گر یک نظر آید به جانم

نباید این جهان و آن جهانم

مرا آن یک نفس جاوید نه بس

تو دانی دیگر و من می ندانم

اگر گویی سرت خواهم بریدن

[...]

۱۶ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۶۵