دوش کان شمع نیکوان برخاست
ناله از پیر و از جوان برخاست
گل سرخ رخش چو عکس انداخت
جوش آتش ز ارغوان برخاست
آفتابی که خواجهتاش مه است
به غلامیش مدح خوان برخاست
از غم جام خسروی لبش
شور از جان خسروان برخاست
روی بگشاد تا ز هر مویم
صد نگهبان و دیدهبان برخاست
یارب از تاب زلف هندوی او
چه قیامت ز هندوان برخاست
مشک از چین زلف میافشاند
آه از ناف آهوان برخاست
چشم جادوش آتشی در زد
دود از مغز جادوان برخاست
فتنهای کان نشسته بود تمام
باز از آن ماه مهربان برخاست
پیش من آمد و زبان بگشاد
گفت یوسف ز کاروان برخاست
دل به من ده که گر به حق گویی
در غم من ز جان توان برخاست
دل چو رویش بدید دزدیده
بگریخت از من و دوان برخاست
آتش روی او بدید و بسوخت
به تجلی چو آن شبان برخاست
او چو سلطان به زیر پرده نشست
دل تنها چو پاسبان برخاست
چون همه عمر خویش یک مژه زد
همه مغزش ز استخوان برخاست
نتوان کرد شرح کز چه صفت
دل عطار ناتوان برخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و تاثیرات عشق و معشوق میپردازد. او از شور و شوقی که در دل پیران و جوانان به وجود آمده سخن میگوید و با تصاویری از گل، آتش و آفتاب، حالاتی از جذابیت و فریبندگی معشوق را به تصویر میکشد. شاعر نشان میدهد که زیبایی یار چطور دلها را میستاند و بر جانها اثر میگذارد. در نهایت، او به ناتوانی دل عطار در بیان احساسات و توصیف صفات معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: شب گذشته صدای ناله و گریه از همه جا، چه از جانب پیرها و چه از جانب جوانها، بلند شد وقتی که آن شمع زیبای خوبان بالارفت.
هوش مصنوعی: وقتی که گل سرخ زیبایی صورتش را نمایان کرد، شعلههای آتش از رنگ ارغوانیاش افشان شد.
هوش مصنوعی: خورشیدی که در آسمان، جایگاهش مانند ماه است، به خاطر خدمت و اطاعتش، به ستایش از او برخاست.
هوش مصنوعی: از اندوهی که به دل دارد، لبهایش به طرز عجیبی پر از حس و شور شده و این احساسات از عمق وجودش نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: صورت خود را نمایان کن تا از هر یک از موهایم، صد نفر نگهبان و مراقب به وجود آید.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، از زیبایی و جذبهی موهای سیاه و دلبرانهی آن دختر هندو چه غوغایی در میان هندوها به پا شده است.
هوش مصنوعی: عطر مشک از زلفهای پریشان او پراکنده میشود و از دل دردمند آهوان صدا بلند میشود.
هوش مصنوعی: چشم سحرآمیز او شعلهای را برافروخت و از ذهن جادوگران دودی بلند شد.
هوش مصنوعی: فتنهای که مدتی طولانی در سکوت به سر میبرد، دوباره از آن ماه زیبا و مهربان، جان دوبارهای گرفت.
هوش مصنوعی: دربارهی یوسف سخن گفت، و بیان کرد که او از کاروان حرکت کرده است.
هوش مصنوعی: دل خود را به من بسپار، زیرا اگر حقیقت را بگویی، میتوانی از عمق غم من خارج شويی و به زندگی جدیدی دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: وقتی دل به چهرهاش نگاه کرد، ناگهان از من دور شد و با سرعت فرار کرد.
هوش مصنوعی: او به زیبایی و درخشندگی معشوق خود نگاه کرد و دلش به شدت تحت تأثیر قرار گرفت، مانند اینکه شبان در میانه شب عاشق شده باشد.
هوش مصنوعی: او مانند سلطانی زیر پرده نشسته است و دل تنها مانند یک پاسبان بیدار و هوشیار شده است.
هوش مصنوعی: تمام عمرش را فقط یک بار چشم بر هم زد و تمام دانستههایش از یادش رفت.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که شرح و تفسیر احساسات و ویژگیهای دل عطار بسیار سخت و دشوار است. به عبارت دیگر، نمیتوان به سادگی بیان کرد که چه چیزهایی باعث ایجاد احساسات و حالتهای دل عطار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
راحت از راه دل چنان برخاست
که دل اکنون ز بند جان برخاست
نفسی در میان میانجی بود
آن میانجی هم از میان برخاست
سایهای مانده بود هم گم شد
[...]
پرده ظلمت از جهان برخاست
وان خیالات از میان برخاست
چون ز مرغ سحر فغان برخاست
ناله از طاق آسمان برخاست
صبح چون دردمید از پس کوه
آتشی از همه جهان برخاست
عنبر شب چو سوخت زآتش صبح
[...]
ناگه از میکده فغان برخاست
ناله از جان عاشقان برخاست
شر و شوری فتاد در عالم
های و هویی از این و آن برخاست
جامی از میکده روان کردند
[...]
چون ز مرغ سحر فغان برخاست
نعره از جان عاشقان برخاست
نرگس نیمه مست خواب آلود
به تماشای بوستان برخاست
چون میان تو ام بشد زکنار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.