بی لعل لبت وصف شکر مینتوان کرد
بی عکس رخت فهم قمر مینتوان کرد
چون صدقه ستانی است شکر لعل لبت را
وصف لب لعلت به شکر مینتوان کرد
مویی ز میان تو نشان مینتوان داد
صفری ز دهان تو خبر مینتوان کرد
برگ گلت آزرده شود از نظر تیز
زان در رخ تو تیز نظر مینتوان کرد
چون زلف تو زیر و زبری همه خلق است
بی زلف تو دل زیر و زبر مینتوان کرد
در واقعهٔ عشق رخت از همه نوعی
کردیم بسی حیله دگر مینتوان کرد
این کار به افسانه به سر مینتوان برد
وافسانهٔ عشق تو زبر مینتوان کرد
از تو کمری مینتوان بست به صد سال
چون با تو به هم دست و کمر مینتوان کرد
بی توشهٔ خون جگرم گر نخوری تو
در وادی عشق تو سفر مینتوان کرد
گفتی چو بسوزم جگرت آن تو باشم
این سوخته را سوختهتر مینتوان کرد
گفتی تو که مرغ منی آهنگ به من کن
آهنگ بدین بال و بدین پر نتوان کرد
کی در تو رسم گرد تو دریای پر آتش
چون قصد تو از بیم خطر مینتوان کرد
بی اشک چو خونم ز غم نقش خیالت
نقاشی این روی چو زر مینتوان کرد
ترک غم تو کرد مرا اشک چنین سرخ
در گردن هندوی بصر مینتوان کرد
چون هر چه که آن پیش من آید ز تو آید
از آتش سوزنده حذر مینتوان کرد
در پای غم از دست دل عاشق عطار
افتاده چنانم که گذر مینتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر زیبا به توصیف عشق و زیبایی میپردازد. شاعر بیان میکند که بدون لبهای لعلین معشوق، توصیف شکر ممکن نیست و بدون نگاه او، فهمیدن زیبایی قمر میسر نخواهد بود. او به ناتوانی در بیان زیباییهای معشوق خود اشاره دارد و میگوید که هیچ چیز نمیتواند به خوبی معشوق را توصیف کند. عشق او به حدی عمیق است که هیچ نشانهای نمیتواند این عشق را به درستی منتقل کند و در نهایت، شاعر از احساسات و دردهایش در این عشق میگوید و به ناچاری در برابر این عشق عمیق و سوزان اعتراف میکند. در مجموع، این شعر نمایانگر عمق احساسات عاشقانه و ناتوانی در بیان آنهاست.
هوش مصنوعی: بدون لبهای لعل تو، نمیتوان به وصف شیرینی پرداخت و بدون تصویر روی تو، فهم زیبایی ماه غیرممکن است.
هوش مصنوعی: وقتی که تو شکری از لبان زیبایت میخواهی بگیری، نمیتوانی وصف آن لبان را به شکری دیگر بیان کنی.
هوش مصنوعی: نمیتوان از میان تو هیچ نشانهای را نشان داد و نمیتوان از دهان تو هیچ خبری را منتقل کرد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو را با دقت نگاه کنند، ممکن است دلبرانهها و زیباییهای بینظیرت آسیب ببیند. بنابراین، نمیتوان به چهرهای چون تو با دقت و سختگیری نگاه کرد.
هوش مصنوعی: زلفت باعث نظم و ترتیب همه موجودات است و بدون آن، دل آدمی نمیتواند آرام و سر و سامان بگیرد.
هوش مصنوعی: در تجربه عشق، از هر روشی برای رسیدن به مقصود استفاده کردیم و دیگر راهی برای ادامه آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این کار را نمیتوان به افسانه نسبت داد و نمیتوان داستان عشق تو را ساده و سرسری بیان کرد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم برای تو به مدت صد سال کمری ببندم، زیرا نمیتوانم به راحتی با تو ارتباط برقرار کنم.
هوش مصنوعی: بدون اینکه از نشانهها و تجربیات قلبیام بهرهمند شوم، نمیتوانم در دنیای عشق به سفر بروم، اگر تو در کنارم نباشی.
هوش مصنوعی: گفتی که اگر بسوزم، دلت برای من باشد. اما این سوخته را که دلم آتش گرفته، بیشتر از این نمیشود سوخت.
هوش مصنوعی: گفتی که تو مانند پرنده من هستی، با من نوا بخوان. اما با این بالها و این پرها، نمیتوان به سوی من بیایی.
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنار منی، مانند دریای آتشین میشوم؛ اما به خاطر ترس از خطر، نمیتوانم به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: بدون اشک و اندوه، زخمهای قلبم از غم تو به وضوح نمایان است. نمیتوان تصویر زیبایت را به مانند طلا کشید.
هوش مصنوعی: غصهات باعث شد که اشکهایم به رنگ قرمز درآید، اما نمیتوانم چیزی را به یاد آن چشم سیاه و زیبا در گردن هندوی خود بزنم.
هوش مصنوعی: هرچیزی که به من میرسد، از سوی توست و نمیتوان از آتش سوزان که در دل دارم، دوری جست.
هوش مصنوعی: من از شدت غم و درد دل عاشق، به جایی رسیدهام که حتی نمیتوانم از این حال و وضعیت بگذرم و ادامه دهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.