خورد بر شب صبحدم شام ای غلام
زنده گردان جانم از جام ای غلام
جام در ده و این دل پر درد را
وارهان از ننگ و از نام ای غلام
جملهٔ شب همچو شمعی سوختم
صبح دم زد ما چنین خام ای غلام
دست ایامم به روی اندر فکند
هین که رفت از دست ایام ای غلام
گام بیرون نه که دست روزگار
ندهدت پیشی به یک گام ای غلام
چند باشی بر امید دانهای
همچو مرغی مانده در دام ای غلام
چند باشی در میان خرقه گیر
تازه گردان زود اسلام ای غلام
گر همی خواهی که از خود وارهی
با قلندر دردی آشام ای غلام
عاشق ره شو که کار مرد عشق
برتر است از مدح و دشنام ای غلام
بی سر و بن شو چو گویی زانکه عشق
هست بی آغاز و انجام ای غلام
هر که او در عشق بیآرام نیست
کی تواند یافت آرام ای غلام
گاه مرد مسجدی گه رند دیر
هر دو نبود کام و ناکام ای غلام
یا مرو در مسجد و زنار بند
یا مده در دیر ابرام ای غلام
چون تو اندر راه باشی ناتمام
کی رسد کارت به اتمام ای غلام
رو تو خاص خاص شو یا عام عام
تا به کی نه خاص و نه عام ای غلام
گفت عطار آنچه میدانست باز
یادت آید این به هنگام ای غلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی تأمل در زندگی و عشق است و به فردی (غلام) توصیه میکند که از رنج و دردهای دل رهایی یابد. شاعر از او میخواهد که از نام و ننگ دنیا فرار کند و به شوق عشق و حقیقت برسد. شب را به سوختن مانند شمع و روز را به فرصتی برای حرکت و تغییر توصیف میکند. او به غلام میگوید که نباید در دام امید بماند بلکه باید راه عشق را در پیش گیرد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که عاشق واقعی کسی است که از آرامش و قرار بینیاز است و باید خود را از قید و بندهای دنیا رها کند.
هوش مصنوعی: ای غلام، برایم شام شب را بر صبح بگذار تا جانم را از این جام زنده کنی.
هوش مصنوعی: جام را به دست بگیر و این دل دردآلود را از خجالت و شهرت رها کن، ای بنده.
هوش مصنوعی: تمام شب را همچون شمعی سوختم و در صبح دم، برای من روشن شد که ما هنوز در نادانی و خامی خودمان باقی هستیم.
هوش مصنوعی: زمان با دستانش از من چیزی گرفته است، نگاه کن که زمان از دست رفته است، ای بنده.
هوش مصنوعی: از جایت حرکت کن و به جلو برو، وگرنه فرصتی که زندگی به تو میدهد، از تو جلوتر خواهد رفت، ای خدمتگذار.
هوش مصنوعی: چند در انتظار فرصتی باشی مانند پرندهای که در دام گرفتار شده است، ای بنده.
هوش مصنوعی: مدت زیادی در این لباس ننشین و به سرعت به اسلام روی بیاور، ای غلام.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از خودت رها شوی و آزاد زندگی کنی، باید مانند یک قلندر (آدمی آزاد و بیپروا) درد را بپذیری و تجربه کنی. ای خدمتگذار، این راه رهایی است.
هوش مصنوعی: به عاشقی بپرداز زیرا که کار کسانی که در عشق هستند از ستایش و دشنام بهتر و بالاتر است، ای بنده.
هوش مصنوعی: بدون هیچ قید و شرطی خود را تسلیم کن، زیرا باید بدانیم که عشق هیچ شروع و پایانی ندارد، ای مخلص.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق دچار بیقراری و آشفتگی است، چگونه میتواند آرامش را بیابد، ای بنده؟
هوش مصنوعی: گاهی اوقات مردی که در مسجد عبادت میکند، همانند کسی است که در میخانه مشغول خوشگذرانی است. هر دو، گاهی با کامیابی و گاهی با ناکامی روبرو میشوند. ای خدمتگزار!
هوش مصنوعی: یا در مسجد برو و خودت را به بند مذهبی ببند، یا در دیر و کلیسا با بیاعتنایی و رها از مذهب زندگی کن، ای جوان.
هوش مصنوعی: هرگاه تو در مسیر خود درست و کامل عمل نکنی، هرگز نمیتوانی به هدف و نتیجه نهایی برسی.
هوش مصنوعی: با تمام خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فرد خود، یا با ویژگیهایی که به عموم مردم تعلق دارد، رفتار کن؛ تا کی باید نه خاص باشی و نه عام، ای بنده؟
هوش مصنوعی: عطار گفت: آنچه را که میدانستی، به یاد بیاور و در موقع مناسب به کار ببر، ای بنده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.