گنجور

 
۱
۲
۳
۱۰
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

خط جبین ماست هم آغوش نقش پا

دارد هجوم سجدهٔ ما جوش نقش پا

راه عدم به سعی نفس قطع می‌کنیم

افکنده‌ایم بار خود از دوش نقش پا

رنج خمار تا نرسد در سراغ دوست

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

حسنی است بر رخش رقم مشک ناب را

نظاره کن غبار خط آفتاب را

هر جلوه باز شیفتهٔ رنگ دیگر است

آن حسن برق نیست‌ که سوزد نقاب را

مست خیال میکدهٔ نرگس توایم

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳

 

با دلِ آسوده از تشویشِ آب و نان برآ

همچو صحرا پای در دامن ز خان‌ومان برآ

اضطرابی نیست در پروازِ شبنم زین چمن

گر تو هم از خود برون آیی به این عنوان برآ

اوجِ اقبالِ جهان را پایهٔ فرصت کجاست

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰

 

عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را

از گداز دل دهد روغن چراغ طور را

عشق چون‌ گرم طلب سازد سرِ پرشور را

شعلهٔ افسرده پندارد چراغ طور را

بی‌نیازی بسکه‌ مشتاق لقای عجز بود

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰

 

به تردستی بزن ساقی غنیمت‌دار قلقل را

مبادا خشکی افشاردگلوی شیشهٔ مل را

ز دلها تا جنون جوشد نگاهی را پرافشان‌کن

جهان تا گرد دل‌گیرد پریشان سازکاکل را

چسان رازت‌نگهدارم که‌این سررشتهٔ غیرت

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳

 

بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را

چینی سلام‌کرد به یک مو سفال را

عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست

چون شمع‌، ریشه می‌خورد اینجا نهال را

پرگشتن و تهی‌شدن از خوابش عالمی‌است

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹

 

در طلب تا چند ریزی آبروی‌کام را

یک سبق شاگرد استغناکن این ابرام را

داغ بودن در خمار مطلب نایاب چند

پخته نتوان‌کرد زآتش آرزوی خام را

مگذر ازموقع‌شناسی ورنه در عرض نیاز

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵

 

هرچند گرانی بوَد اسباب جهان را

تحریک زبان نیشتر است این رگ جان را

بی‌تاب جنون در غم اسباب نباشد

چون نی به خمیدن نکشد ناله‌کشان را

بیداری من شمع‌صفت لاف زبانی‌ست

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳

 

پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما

در انتظار نقطه کم است انتخاب ما

هردم زدن به وهم دگر غوطه می‌زنیم

توفا‌ن ندارد افت موج سراب ما

گردی دگر بلند نمی‌گردد از نفس

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶

 

چون سروکلفتی چند پیچیده‌اند بر ما

بار دگر نداریم دل چیده‌اند بر ما

بریک نفس نشاید تکلیف صد فغان بست

نی‌های این نیستان نالیده‌اند بر ما

چون‌گوهر از چه‌جرأت زین ورطه سربرآریم

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳

 

حیرت دیدار سامان سفر داریم ما

دامن آیینه امشب برکمر داریم ما

تا سراغ‌گوهر دل در نظر داریم ما

روزوشب گرداب‌وش درخودسفر داریم‌ما

خندهٔ ماچون گل از چاک‌گریبان‌است‌و بس

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵

 

چون شمع زآتشی‌که وفا زد به جان ما

بال هماست بر سر ما استخوان ما

عمری‌ست هرزه تازی اشک روان ما

کوگرد حیرتی‌که بگیرد عنان ما

شمشیر آب دادهٔ زنگ ملامتیم

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲

 

غباریم زحمتکش بادها

به وحشت اسیرند آزادها

املها به دوش نفس بسته‌ایم

سفریک قدم راه و این زادها

جهان ستم چون نیستان پر است

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴

 

ز برق این تحیر آب شد آیینهٔ دل‌ها

که ره تا محمل لیلی‌ست بیرون‌گرد محمل‌ها

کجا راحت‌، چه آسودن که از نایابی مطلب

به پای جستجو چون آبله خون گشت منزل‌ها

چه دنیا و چه عقبا، سد را‌ه تست ای غافل

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵

 

زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامان‌ها

چو صبح آوارهٔ چاک تمنایت گریبان‌ها

ز محفل رفتگان در خاک هم دارند سامان‌ها

مشو غافل ز موسیقار خاموشی نیستان‌ها

ز چشمم چون نگه بگذشتی و از زخم محرومی

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶

 

ای‌گداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا

یار می‌رود ز نظر یک قدم دویده بیا

فیض نشئه‌های رسا مفت تست در همه‌جا

جام ظرف هوش نه‌ای چون می رسیده بیا

نیست دربهار جهان‌فرصت شگفتگی‌ات

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸

 

تا از آن پای نگارین بوسه‌ای‌کرد انتخاب

جام در موج شفق زد حلقهٔ چشم رکاب

تا به بحر شوق چون گرداب دارم اضطراب

نیست نقش خاتم من جز نگین پیچ و تاب

از دهان بی‌نشانت هیچ نتوان دم زدن

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴

 

می‌کنم‌گاهی به یاد مستی چشمت شتاب

تا قیامت می‌روم در سایهٔ مژگان به خواب

از ادب‌پرورده‌های حسرت لعل توام

ناله‌ام چون موج‌گوهر نیست جز زیر نقاب

تا قناعت رشته‌دارگوهر جمعیت است

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳

 

هرگه به باغ بی‌تو فکندم نظر در آب

تمثال من برآمد از آیینه تر درآب

جایی‌که شرم حسن تو آیینه‌گر شود

کس روی آفتاب نبیند مگر در آب

صبحی عرق بهارگذشتی درین چمن

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷

 

خون بسته است ازغم آن لعل پان به لب

دندان شکسته‌ای که فشارد زبان به لب

عیش وصال و ذوق‌کنار آرزوی‌کیست

ماییم و حرف بوسی ازآن آستان به لب

صبحی تبسمی به تأمل دمانده‌ایم

[...]

۱۳ بیت
بیدل دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۹۲