گنجور

 
۲۶۱

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

... غزل سرایی ناهید صرفه ای نبرد

در آن مقام که حافظ برآورد آواز

حافظ
 
۲۶۲

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹

 

... فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق

نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز

حافظ
 
۲۶۳

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰

 

... چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان

حافظ که دوش از لب ساقی شنید راز

حافظ
 
۲۶۴

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱

 

... ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز

بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ

به بوی گلبن وصل تو می سراید باز

حافظ
 
۲۶۵

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲

 

... ببرش موی تا نموید باز

گرد بیت الحرام خم حافظ

گر نمیرد به سر بپوید باز

حافظ
 
۲۶۶

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳

 

... مرا به میکده بر در خم شراب انداز

ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت

به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز

حافظ
 
۲۶۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴

 

... دود آهیش در آیینه ادراک انداز

چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ

وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز

حافظ
 
۲۶۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵

 

... جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز

در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش

آب حیوان می رود هر دم ز اقلامم هنوز

حافظ
 
۲۶۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶

 

... میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

حافظ
 
۲۷۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷

 

... و از تحسر دست بر سر می زند مسکین مگس

نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست

از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس

حافظ
 
۲۷۱

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸

 

... که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست

طبع چون آب و غزل های روان ما را بس

حافظ
 
۲۷۲

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹

 

... رضای ایزد و انعام پادشاهت بس

به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ

دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس

حافظ
 
۲۷۳

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰

 

... رنج هایی کشیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق

به مقامی رسیده ام که مپرس

حافظ
 
۲۷۴

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

... گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا

حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس

حافظ
 
۲۷۵

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲

 

... ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش

حافظ که هوس می کندش جام جهان بین

گو در نظر آصف جمشید مکان باش

حافظ
 
۲۷۶

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳

 

... به شیوه نظر از نادران دوران باش

خموش حافظ و از جور یار ناله مکن

تو را که گفت که در روی خوب حیران باش

حافظ
 
۲۷۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴

 

... به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش

مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ

ولی معاشر رندان پارسا می باش

حافظ
 
۲۷۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵

 

... ساقی چو شاه نوش کند باده صبوح

گو جام زر به حافظ شب زنده دار بخش

حافظ
 
۲۷۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶

 

... دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش

حافظ
 
۲۸۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷

 

... به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش

حافظ
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۲۸