من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
من غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من خود هستم
دائما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاستهای از طلبت ننشستم
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر (سعدی) از عشق و شوق خود به معشوق سخن میگوید. او میگوید که به خاطر عشقش مست شده و هر جرعهای که از معشوق بنوشد، او را بیشتر به خود وابسته میکند. شاعر خود را غلام معشوق میداند و تأکید میکند که هیچگاه عشقش را از دست نخواهد داد. او به تنهایی و نشستن در گوشهها عادت کرده، اما به خاطر معشوق همیشه آماده است که برخیزد. در نهایت، او ابراز میکند که نمیتواند از معشوق جدا شود و هرگز به دنبال دل نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: من خود به خاطر این شوقی که دارم، به حدی سرمست و شادم که اگر تو یک جرعه دیگر به من بدهی، ممکن است از دستم برود و از کنترل خارج شوم.
هوش مصنوعی: افرادی که دچار تنگنظری هستند را با دیدگاههای محدودشان بسنجید، زیرا من و یارانم از درک عمیق و تفکر بهرهمندیم.
هوش مصنوعی: با توجه به محبت و وفایی که بین من و تو وجود دارد، نه از محبت تو دست کشیدم و نه به شخص دیگری وابسته شدهام.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به دنیا بیایم و به جسم و جان بپیوندم، در قلب من عشق و محبت تو وجود داشت و این عشق را از آنجا با خود آوردم و هیچگاه از آن جدا نشدم.
هوش مصنوعی: من در حقیقت بنده تو هستم، ولی با وجود تو نمیتوانم بگویم که من خودم هستم.
هوش مصنوعی: من همیشه عادت داشتم کنارهگیری کنم و در گوشهای بنشینم، اما با بلند شدن تو و درخواست تو، دیگر نتوانستم در جای خود بمانم.
هوش مصنوعی: تو غمگینی و من نمیتوانم تحمل تنهایی را داشته باشم؛ تو به من بیمحلی کردی، اما من به عهدی که با تو بستم وفادار ماندم و آن را نشکستم.
هوش مصنوعی: ای سعدی، با تو نجستهام که به دنبال دل نروم. اگر این بار که رفتهام، چیزی را پیدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای پسر تا بمیان پای تو در نگریستم
جز بیک چشم گروگان بر تو نگریستم
زار بگریستنی بود مرا از ره . . . ر
زان گریستن بتو بر درد تو من بگریستم
ببست دانی تو بمعنی و بصورت یکروز
[...]
چو چشم مست تو می پرستم
چو دُرج لعل تو نیست هستم
بیار ساقی شراب باقی
که همچو چشم تو نیمه مستم
نه خرقه پوشم که باده نوشم
[...]
من اگر از سرِ مستی به جنون پیوستم
به سر دوست که دیوانه نیام، سرمستم
من ازین هستی بیخود به گمان میافتم
نیست معلوم که من نیست شدم یا هستم
من جدا مانده بُدم، قطره صفت، از دریا
[...]
دیده بگشادم و دل در سر زلفت بستم
در تو بستم دل و از هر که جهان وارستم
پای در سنگ فراقت زده ام مسکین من
آه اگر لطف تو ای دوست نگیرد دستم
چشم مست تو گهی مست و گهی مخمورست
[...]
دوش بیماری چشم تو بِبُرد از دستم
لیکن از لطفِ لبت صورتِ جان میبستم
عشق من با خَطِ مشکین تو امروزی نیست
دیرگاه است کز این جامِ هِلالی مستم
از ثباتِ خودم این نکته خوش آمد که به جور
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.