خورشید چرخ شرع که نور چراغ فضل
الّا ز شمع خاطر تو مقتبس نبود
در چشم همّت تو بمیزان اعتبار
گوی زمین موازن پرّ مگس نبود
گردی ز خاک مرکب تو باد نداشت
کورا دو اسبه مردم چشمم ز پس نبود
جان در تنم که دست نشان هوای تست
بی آرزوی خدمت تو یک نفس نبود
چشمم بآب چشم تیمّم از آن کند
کاینجا بخاک پای توش دسترس نبود
رفتست التماس حضورم ز خدمتت
والحق مرا زبخت جز این ملتمس نبود
چرخ و ستاره در هوش خدمت تواند
برمن چه ظن بری که مرا این هوس نبود
زان باز مانده ام که ز اسباب ره مرا
جز نالۀ درای و فغان جرس نبود
رخ سوی شاه شرع نهادم پیاده لیک
در پای پیل ماندم از آن کم فرس نبود
من بنده را که ساکن خاک درت بدم
آنگه که در دیار وفا هیچکش نبود
سر باریم تغیّر رای تو در خورست؟
حرمان دست بوس تو انصاف بس نبود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق به معشوق است. شاعر از نور و روشنی که از محبوبش میگیرد صحبت میکند و بیان میکند که هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین آن نور باشد. او به تلاش خود برای رسیدن به محبوب اشاره میکند و میگوید که حتی با همه قوا و همت خود، به او نرسیده است. علاقه و ارادت او به معشوق از خواستههایش فراتر میرود و در هر حالتی، او در پی دیدار محبوبش است. شاعر حسرت نداشتن شایستگی و توانایی برای خدمت به معشوق را بیان میکند و نشان میدهد که محبت او باعث شده است که تمامی اشیاء دیگر برایش بیمعنا شوند. در نهایت، او به نوعی از ناامیدی و کمبود در دسترسی به محبوب خود اشاره دارد و به ناپایداری شرایط زندگی و احساساتش میپردازد.
هوش مصنوعی: در این بیت بیان میشود که نور و روشنی که از دانش و فضیلت میتابد، تنها از وجود و یاد تو نشأت میگیرد و هیچ منبع دیگری برای روشنایی در واقعیت وجود ندارد. به عبارت دیگر، تو منبع الهام و دانش هستی که دیگران را روشن میکند.
هوش مصنوعی: در چشم اراده و تلاش تو، ارزش و اعتبار زمین در برابر پرواز مگس هیچ و ناچیز است.
هوش مصنوعی: تو که به خاطر نداشتن پرواز در آسمان، مانند یک شتر دوکوهانه به زمین ماندهای، چگونه میتوانی به من که دچار ناامیدی و کوری هستم، کمک کنی؟ من کسی را در پس خود نمیبینم که بتواند مرا راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: روانی زندگی من به خاطر حضور توست و در دل هیچ آرزوی دیگری جز خدمت به تو ندارم.
هوش مصنوعی: چشمم به اشک میافتد و با همین اشک، به تو نزدیک میشوم؛ زیرا در این مکان نمیتوانم به خاک پای تو دسترسی داشته باشم.
هوش مصنوعی: از نزدیکی تو درخواست ملاقات میکنم و راستش را بخواهی، جز این درخواست هیچ امیدی از سرنوشت ندارم.
هوش مصنوعی: چرخ و ستاره در عالم هستی برای من چه کار خاصی میتوانند انجام دهند؟ چرا فکر میکنی که من چنین آرزویی ندارم؟
هوش مصنوعی: به خاطر همین مسائل و مشکلات، جز صدای ناله و نالهٔ ناقوس، راهی برایم باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: به سوی فرمانروای دین به صورت پیاده رفتم، اما در زیر پای فیل، به همین دلیل نتوانستم از آنجا دور شوم، زیرا اسب کمقدری داشتم.
هوش مصنوعی: من بندهای هستم که در کنار در خانهات زندگی میکنم، زمانی که در سرزمین محبت و وفا هیچکس دیگری وجود نداشت.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم به خاطر تغییر نظرت بر این حال خودم سرزنش شوم؟ آیا کافی نیست که نتوانم حتی دست تو را بوسه بزنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نبود
و آزار دوستانت برین گونه خو نبود
پیوسته عادت تو چنین بود در بدی
یا خود همیشه عادت خوبان نکو نبود
آن کیست کو بدید در آن روی یک نظر؟
[...]
چون دیده ام به هجر رخت پر ز خون بود
ما را اگر دمی بنوازی تو چون بود
مسکین دل ضعیف من ای نور دیدگان
با درد اشتیاق تو عضوی زبون بود
گفتم مگر شبی بنوازی مرا به لطف
[...]
حسن تو چند زینت هر انجمن بود
روی تو چند آینهٔ مرد و زن بود
تیر نظر به غیر میفکن که هست حیف
شیرافکن آهوی تو که روبه فکن بود
لطفی ندید غیر که مخصوص او نبود
[...]
آن شوخ را ز دوستیم تا خبر نبود
هر لحظه دوستیش بمن بیشتر نبود
تدبیر اگر چه جز به دعای سحر نبود
کردم بسی دعا و یکی را اثر نبود
شد مهربان زناله دلش لیک با رقیب
[...]
در شرع رسم رأفت و رحمت بنا نبود
یا بود همان به آل پیمبر روا نبود
باید یکی ز مردم دنیاش بشمرند
گیرم حسین در ره دین پیشوا نبود
از منبع عطاو نوا منع آب چیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.