زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نبود
و آزار دوستانت برین گونه خو نبود
پیوسته عادت تو چنین بود در بدی
یا خود همیشه عادت خوبان نکو نبود
آن کیست کو بدید در آن روی یک نظر؟
وانگاه تا بزیست در آن آرزو نبود
لاغر تن مرا ز خم زلف وارهان
انگار کت به زلف یکی تار مو نبود
دل را فسانه تو ز ره برد، ورنه هیچ
دیوانه مرا سر این گفتگو نبود
آخر بر آب چشم منت نیز دل بسوخت
گیرم که خود مرا به درت آبرو نبود
ای دل، سپاس دار که گر دوست جور کرد
از بخت نامساعد من بود، از او نبود
مشکم ز زلف غیر چه آوردی، ای صبا؟
در کوی آن نگار مگر خاک کو نبود
خسرو به دزد خو کن و با بی دلی بساز
گر گویمت که دل به کجا رفت، گو «نبود»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و درد ناشی از جدایی پرداخته است. شاعر به نوعی شکایت دارد که دلش دیگر مانند گذشته بیدرد و سنگ نخواهد بود و آزار دوستانش برایش قابل تحمل نیست. او به یاد عادتهای خوب گذشتهاش اشاره کرده و میگوید که دیدن محبوبش در خیالش او را به آرزوی ناامیدکنندهای دچار کرده است. همچنین، شاعر احساس ناتوانی و سردرگمی دارد و به دلش توصیه میکند که صبور باشد و در برابر بیوفاییها مقاومت کند. در نهایت، او به زلف معشوقه اشاره میکند و از شاعر درخواست کمک میکند تا از درد دلش کاسته شود. این اشعار در مجموع نشاندهنده عاطفه، ناامیدی و اندوه عاشقانه شاعر است.
هوش مصنوعی: این قبلتر، دلت نه مانند سنگ بود و نه چهرهات چنین سرد و بیروح. همچنین، آزار دوستانت به این شکل نیست که به آنها آسیب برسانی.
هوش مصنوعی: همیشه عادت تو اینگونه بوده است که در کارهای بد، خود را از ویژگیهای خوبان دور نگهداری.
هوش مصنوعی: کیست آن کسی که یک بار به جمال او نگاهی انداخت؟ و سپس تا وقتی زنده بود دیگر آرزویی نداشت؟
هوش مصنوعی: بدن لاغر و نازک من را از پیچ و خم موها رها کن، گویی که به زلف تو، فقط یک تار مو چنگ زدهام.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو از مسیر خود منحرف شده است؛ وگرنه این حرفها و دلمشغولیها برای آدم دیوانهای مانند من نبود.
هوش مصنوعی: در نهایت، از اشکهایم فهمیدم که حتی اگر در دل نیز نزدیکی به تو باشد، اما خودم از نقطه نظر احترام و اعتبار در درگاه تو بیمقدارم.
هوش مصنوعی: ای دل، شکرگزار باش که اگر دوست با تو بدی کرد، این از بدشانسی من بوده و تقصیر او نیست.
هوش مصنوعی: ای نسیم، چه چیزی از موهای غیر او برای من آوردهای؟ آیا در راه آن معشوق، حتی خاکی هم وجود نداشت؟
هوش مصنوعی: با دزد مراوده کن و با بیدلی کنار بیاید. اگر بپرسم دل به کجا رفته، میگوید «نبود».
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید چرخ شرع که نور چراغ فضل
الّا ز شمع خاطر تو مقتبس نبود
در چشم همّت تو بمیزان اعتبار
گوی زمین موازن پرّ مگس نبود
گردی ز خاک مرکب تو باد نداشت
[...]
چون دیده ام به هجر رخت پر ز خون بود
ما را اگر دمی بنوازی تو چون بود
مسکین دل ضعیف من ای نور دیدگان
با درد اشتیاق تو عضوی زبون بود
گفتم مگر شبی بنوازی مرا به لطف
[...]
حسن تو چند زینت هر انجمن بود
روی تو چند آینهٔ مرد و زن بود
تیر نظر به غیر میفکن که هست حیف
شیرافکن آهوی تو که روبه فکن بود
لطفی ندید غیر که مخصوص او نبود
[...]
آن شوخ را ز دوستیم تا خبر نبود
هر لحظه دوستیش بمن بیشتر نبود
تدبیر اگر چه جز به دعای سحر نبود
کردم بسی دعا و یکی را اثر نبود
شد مهربان زناله دلش لیک با رقیب
[...]
در شرع رسم رأفت و رحمت بنا نبود
یا بود همان به آل پیمبر روا نبود
باید یکی ز مردم دنیاش بشمرند
گیرم حسین در ره دین پیشوا نبود
از منبع عطاو نوا منع آب چیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.