معاذالله ازان شبها که بود از حد برون دردم
تو با اغیار می خوردی می و من خون همی خوردم
به روی این و آن هر دم چو ساغر می زدی خنده
من از غم چون صراحی گریه خونین همی کردم
پری را چون روا باشد که گردد دیو هم زانو
من بیدل ز غم های چنین دیوانه می گردم
نسوزی این چنین در حسرتم گر شمه ای دانی
ز جان غصه فرسود و دل اندوه پروردم
چو جان و دل عزیزی با گرفتاران مکن خواری
چو شاخ گل لطیفی برحذر باش از دم سردم
به گوشت آید از هر ذره من ناله و آهی
پس از مردن برت گر آورد باد صبا گردم
به بزم عیش تا از جام شوقم جرعه ای دادی
به قلاشی و میخواری چو جامی سربرآوردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق درد و غم شاعر است که به خاطر فراق معشوق خود رنج میکشد. او به تماشای خوشیهای معشوقش با دیگران میپردازد و خود را در حال گریه و عزا میبیند. شاعر به تضاد بین احساساتش و رفتار محبوب دقت میکند و از این وضعیت رنج میبرد. او همچنین از خطرات دلبستگی میگوید و خود را در حال غمگینی توصیف میکند که به دیوانگی میانجامد. در نهایت، شاعر به اوج عذاب روحی و تنهایی خود اشاره میکند و تأکید میکند که دیگر نمیتواند این وضعیت را تحمل کند.
هوش مصنوعی: خدا نکند که دوباره آن شبها را تجربه کنم که در آن زمان، تو با دیگران مشغول نوشیدن میبود و من در تنهایی و درد، تنها از دل خود برمیآوردم و غم و خون جگر میخوردم.
هوش مصنوعی: هر لحظه به روی این و آن میخندیدی و شادی میکردی، اما من از غم، مانند صراحی، اشکهای خونین میریختم.
هوش مصنوعی: اگرچه پری زیباست و شایسته است که در کنار من باشد، اما گاه احساس میکنم که دیوانگی و غمهای سنگین به من اجازه نمیدهد به آرامش برسم و همچنان در رنج و اندوه غوطهورم.
هوش مصنوعی: اگر کمی از درد نهفته در دل و غمهای کشیدهام باخبر باشی، چنین داغ نمیکشی و نمیسوزی در آتش حسرت من.
هوش مصنوعی: ای عزیز، همچون جان و دل خود با افرادی که در سختی هستند، بیاحترامی نکن. همچون شاخهای نرم و لطیف از گل، مراقب باش که در برابر سردیها و خشمها قرار نگیری.
هوش مصنوعی: از هر ذرهای که در اطرافم وجود دارد، صداهای ناله و آهی به گوش میرسد. اگر باد صبا تو را به من بازگرداند، پس از مرگم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هوش مصنوعی: در میهمانی شادمانی، وقتی جرعه ای از شوق به من نوشاندی، من نیز با مستی و سرخوشی از جامی سر برآوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا میبینی و هر دَم زیادَت میکنی دَردَم
تو را میبینم و میلم زیادَت میشود هر دَم
به سامانم نمیپرسی، نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی، نمیدانی مگر دردم؟
نه راه است این که بُگذاری مرا بر خاک و بُگریزی
[...]
من آشفته هم در خواب مستی کاش می مردم
که روز از مستی شب این همه خجلت نمی بردم
زبان خود بدندان می گزم هر دم من ناکس
که از بهر چه در مستی لبت را نام می بردم
کشم صد انفعال از خویش و میرم از پشیمانی
[...]
ز سیر سایه همراه تو ای مه رشکها بردم
برای دیدنت گر چشم هم می داشت می مردم
مرا بر چشم پر خون جمع گشته نیست پیکانت
در گنجینه لعلیست با آهن برآوردم
بکف در کوی تو می گشتم از من نقد جان گم شد
[...]
ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم
به این آتش که من دارم مگر آتش کند سردم
اسیر ششدر و تدبیر آزادی جنونست این
چو طاس نرد هر نقشیکه آوردم نیاوردم
چو شبنم شرم پیداییست آثار سراغ من
[...]
نه چون بلبل به پای گلبنی روزی به شب بردم
نه چون پروانه با شمعی یکی شب تا سحر کردم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.