گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

چو جزو لایتجزاست آن دهان بی شک

چگونه جان منش گشت جزو لاینفک

تهی ست سبحه زاهد ز گوهر اخلاص

هزار بار من آن را شمرده ام یک یک

به تیغ حادثه گردون کجا تواند کرد

نهان ز نامه عشقت حکایت ما حک

من آن نیم که شوم تارک سجود درت

گرم رسد به مثل از تو تیغ بر تارک

غمت مباد ترشح کند ز سینه چاک

ز غمزه کاش به هم دوزیش به یک ناوک

دبیر صنع نوشته ست گرد عارض تو

به مشک ناب که الحسن و الملاحة لک

بشوی دل ز قوانین عقل و دین جامی

که سر عشق بدینها نمی شود مدرک