گنجور

حاشیه‌ها

امین در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - آگاهی خسرو از مرگ پدر:

درود بر همگی عزیزان

درباره بیت ۸ حکیم نظامی تنها نابیناشدن رو وجه شبه یعقوب نبی و هرمزشاه ساسانی در نظر نگرفته. به نظرم ناعدالتی رو هم میتونیم وجه شبه بین این دو بگیریم. همانگونه که بیرون راندن خسروپرویز از دربار به دور از عدالت بود و هرمز شاه چنین کرد ، تبعیض یعقوب نبی بین یوسف نبی و دیگر فرزاندانش هم از عدالت فاصله داشت و کیفر هردو از دست دادن نور چشم بود... .

سید محسن در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰:

بیت 13 مصرع دوم-----بودن ان کار نه علم و نه بیان------

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:

سلام بر عزیزان

یاران همه رفته اند بی میل و رضا

از جوی قدر چو قطره با سیل قضا 

چون نیست ره گریز زین سیل فنا 

خوش باش و مخور حسرت ایام مضی 

تشکر از توجه دوستان.

نیما نجاری در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست:

ای برادر تو همان اندیشه ای...

 

 

در زمان حیات مولانا معنای این بیت از او سوال می شود و او می فرماید :

تو به این معنی نظر کن که همان اندیشه ، اشارت به آن اندیشه مخصوص است ، و آن را ما اندیشه عبارت کردیم جهتِ توسّع ، اما فی الحقیقه ، آن اندیشه نیست و اگر هست این چنین اندیشه نیست که مردم فهم کرده اند، ما را غرض این معنی بود از لفظ اندیشه.

(فیه ما فیه ، ص ۱۹۶)

امیرحسین در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۳۲ در پاسخ به شیخ الاسود دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم:

خیر بعید می‌دانم 

محمود در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۵:

زهی گناه که کفر است توبه کردن از او

سیدمحمدحسین میرفخرائی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب چهارم در بیان آنکه حکمت در آفرینش چه بود:

احتمالاً منظور شیخ شبستری از «محققان» در جملهٔ «و محققان در این معنی چنین گفته‌​اند» جناب مولانای رومی باشد، ازاین‌رو که رباعی با مطلع «ای نسخهٔ نامهٔ الهی که تویی» در شمار رباعیات دیوان شمس مندرج است (اینجا). بااین‌حال برخی نیز در انتساب آن به مولوی تردید کرده‌اند.

محسن جهان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

تفسیر بیت ۷ فوق:

جناب عطار در این بیت می‌فرماید: ای انسانی که سالیان متمادی در حال ریاضت و تحمل رنج برای وصل به معشوق هستی، آگاه باش که نفس اماره سرکش تو دائما" در کمین توست. 

لذا تفاوت بین زاهدان و عشاق در همین مطلب است که، عاشق همواره‌ بدون درخواست های نفسانی فقط توجه کامل به معبود خود دارد، ولی زاهد با انجام اعمالی بدون در نظر گرفتن نفس درونی که او را دائم وسوسه می‌کند قصد قرب الهی دارد.

مجید خزائی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۹ در پاسخ به جمشید پیمان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

با سلام باید اضافه کنم که بیت سوم در عین سادگی بسیار زیبا و پر ایهام است

شیرین هم به معنای طعم شیرین و هم نام معشوقه خسرو است

آب هم به معنای آبروست و هم یک نوشیدنی است

شکر هم به مفهوم یک ماده شیرین کننده است و هم رقیب عشقی شیرین است (شکر اصفهانی) که خسرو برای سرکوب عشق شیرین با او ازدواج می کند و معنی سوم آن استعاره از لب است

بدین ترتیب: جای خنده است سخن گفتن شیرین پیشت یعنی مضحک است که شیرین نزد تو شیرین سخنی کن چرا که تو در اوج شیرین سخنی هستی(شیرین بسیار شیرین سخن بوده است)

و دیگر آنکه شیرین سخنی در نزد تو که بسیار شیرین سخن هست کار مضحکی است و مضحکه خواهیم شد

و در بخش دوم دلیل هم می آورد کآب شیرین چو بخندی برود از شکرت، یعنی هنگامی که می خندی آب شیرینی بر لبهایت مشاهده می شود، یا آبروی شیرین چو بخندی از خنده ملیح و لبهای شکرین تو می رود و نیز ممکن است این مفهوم در ذهن آید که آبروی شیرین از شکر که کوچک توست می رود به این مفهوم که شیرین رقیبی داشته به نام شکر که اصلا در جایگاه شیرین نبوده است و تو هم خود شیرینی هستی که شکری داری یا کهتری داری که در جایگاه تو نیست اما آبروی شیرین از این کهتر تو می رود، یعنی شیرین در پایگاه شکری که کهتر تو است نیز نیست.

در پایان باید گفت نظامی با همین کلمات شیرین و شکر برای مقایسه این دو رقیب در منظومه خسرو و شیرین ابیات لطیفی سروده است، خسرو که برای سرکوب عشق شیرین با شکر ازدواج کرده است پس از اندکی به یاد شیرین می افتد:

چو بگرفت از شکر خوردن دل شاه

به نوش آباد شیرین شد دگر راه

کسی کز جان شیرین باز ماند

چه سود ار در دهن شکر فشاند

شکر هرگز نگیرد جای شیرین

بچربد بر شکر حلوای شیرین

چمن خاکست چون نسرین نباشد

شکر تلخ است چون شیرین نباشد

مگو شیرین و شکر هست یکسان

ز نی خیزد شکر شیرینی از جان

شکر گر چاشنی در جام دارد

ز شیرینی حلاوت وام دارد

ز شیرینی بزرگان ناشکیبند

به شکر طفل و طوطی را فریبند

هر آبی کان بود شیرین بسازد

شکر چون آب را بیند گدازد

ز شیرین تا شکر فرقی عیان است

که شیرین جان و شکر جای جان است

پریروئی است شیرین در عماری

پرند او شکر در پرده‌داری

بداند این قدر هر کش تمیز است

که شکر بهر شیرینی عزیز است

 

و حافظ نیز بیتی به غایت زیبا با این دو واژه سروده است

از حیای لب شیرین تک ای چشمه نوش

غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

مهدی رضائی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۳۳ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۱ - انتقاد از قمه‌زنان:

حسین بن علی حقیقت همیشه زنده است. هنوز مردی شریف تر و عزیزتر از آقا امام‌ حسین روی زمین قدم نگذاشته است. قمه زنی مردود است ولی نباید اینطور بیان شود. امام حسین خورشیدیست تابنده و تا ابد پاینده. ایرج البته برای امام حسین مرثیه هم سروده است 

امیر در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۶ در پاسخ به محمدامین مروتی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم:

نکات بسیار ارزشمندی فرمودید

فقط در انتها مطلبی آمده که ظاهرا  دچار تعارض است؛ فرمودید: «ایمان برخلاف مشهور، نوعی اعتقاد و توثیق نسبت به غیب نیست بلکه نوعی اعتماد و امید به بشارت دهنده آن یعنی پیامبر و خداست» و حال آنکه، این دو، یعنی «اعتقاد و توثیق نسبت به غیب» ، و «اعتماد و امید به بشارت دهنده آن» لازم و ملزوم اند. یعنی نمی شود اعتماد و امید به بشارت دهنده غیب داشت، ولی نسبت به غیب اعتقاد و توثیق نداشت؛ مثالی که ذکر کردید (ایمان دارم که در آزمون قبول می شوی) قیاس مع الفارق است؛ توضیح اینکه در نظر بگیرید خدا و رسول بشارت بدهندکه فرزند شما در امتحان قبول می شود، آنگاه شما هم ایمان خواهید داشت که او در امتحان قبول خواهد شد (به واسطه اطمینان صددرصدی به بشارت خدا و رسول). این ایمان کجا و آن ایمانی که شما مثال زدید. این اطمینان ناشی از باور به راستگویی خدا و رسول و «اخبار/آگاهی از واقعیت» است. پس از آنجا که شما به واسطه خبر اطمینان دارید، از خود واقعه آگاهی دارید. (کما اینکه شما به واسطه اطمینان به حواس پنجگانه مثلا با احساس سرما حکم می کنید به اینکه هوا سرد است، و در حقیقت از سردی هوا با خبر می شود). خلاصه کلام، اساسا مقوله «خبر/آگاهی/علم» اگر از جنس علم حصولی باشد، بر اساس «اطمینان/ایمان/اعتماد» به «واسطه/منبع/ابزار» دسترسی به واقعیت شکل می گیرد و فرقی نمی کند که این واسطه حواس 5 گانه باشد، یا عقل، یا حافظه، یا گواهی دیگران.  

علی رجبی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۲۳ در پاسخ به نگار دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

درود

برنمیدارد به لرزیدن ز گوهر....

صائب رو باید با تجسم و خیال خوند و بس

اینجا گوهر به معنی ذات یا جوهره هست

استاد میفرمایند که همونطور که آب در ذات و جوهر ذاتی خودش در هرصورت در حال لرزش یا ارتعاش و ایجاد موج هست و قابل سکون و ایستای محض نیست و هیچگاه از حرکت باز نمی ایستد

هیچ چیز، حتی رعشه و لرزش دست هم نمیتونه مانع من بشه که دست به پیمانه نشم.

زیبایی این تصویرسازی این بیت زمانی دوچندان میشه که گذری داشته باشیم به اینکه بدن انسان از آبی تشکیل شده که جناب صائب در مصرع اول فرموده اند همین آب در ذات و جوهره ی خودش هیچگاه از حرکت و لرزش نمی ایستد.

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

غزل ۱۶۴ 

وزن : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن 

۱_دیدار بار غایب دانی چه ذوق دارد ؟

ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد 

معنی بیت : آیا می دانی که دیدن یاری که مدتها از نظر دور بوده است چه لذتی دارد ؟درست بدان سان که ابری بر تشنه ء در بیابان ببارد و او را از هلاکت نجات بخشد .[ ذوق : نشاط و شادی ]

۲_ای بوی آشنایی ، دانستم از کجایی 

پیغام وصل جانان پیوند روح دارد 

معنی بیت : ای یاری که بوی آشنایی از تو به مشام می رسد ، دریافتم که از کجا وزیدن گرفته ای .آری پیام وصل جانان با روح عاشق پیوند دارد و او آن را به خوبی در می یابد .[ جانان : معشوق و محبوب همچون جان عزیز / پیوند روح دارد : با روح پیوسته است و معنوی و روحانی است./تشبیه : آشنایی به بو / تشطیر: آشنایی ، کجایی ]

۳_سودای عشق پختن عقلم نمی پسندد 

فرمان عقل بردن عشقم نمی گذارد 

معنی بیت : خیال عشق در سر پروراندن مورد پسند عقلم نیست و عشق هم نمی گذراد که از خواسته های عقل پیروی کنم .[ کنایه : سودای عشق پختن ( خیال و آرزوی عشق در سر پرودن )/تقابل عقل و عشق : ---> بیت ششم غزل ۱۳۶ / تشطیر : پختن ، بردن =تَشطیر

(در لغت به معنی نصف‌کردن) در اصطلاح بدیع، دو نیمه‌کردن هر مصرع و در پایان هر نیمه، قافیه‌ای گذاشتن. مثل: نه هم زبانی، که تا زمانی/بر او شمارم، غمی که دارم/نه نیک‌خواهی، که گاه‌گاهی/ز من بپرسد، غم که داری (محتشم کاشانی)/موازنه : تمام واژگان بیت در تقابل با یکدیگر هم وزن هستند /تضاد : عقل ، عشق ]

۴_باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را 

ورنه ، کدام قاصد پیغام ما گذارد ؟ 

معنی بیت : امید است که محبوب خود از سر رحمت و شفقت از ما یادی کند ،وگرنه ،کدام قاصد می تواند پیام ما را به وی رساند ؟[ باشد که : امید است که / قاصد : پیام آور ، پیک / پیغام گذاردن : پیام رساندن ]

۵_هم عارفان عاشق دانند حال مسکین 

گر عارفی بنالد ، یا عاشقی بزارد 

معنی بیت : اگر عارفی ناله سر کند یا عاشقی زار بگرید ، فقط عارفان عاشق به احوال این مسکینان آگاهی می یابند .[ هم : قید تاکید است ، همانا / مسکین : درمانده و بیچاره / بزارد : ناله و زاری کند ]

۶_زهرم چو نوشدارو از دست یار ِ شیرین 

بر دل خوش است ،نوشم بی او نمی گوارد 

معنی بیت :زهر از دست یار شیرین حرکات ،بر دلم خوشو دلنشین است اما نوش او برایم گوارا نیست .[ نوشدارو ---> بیت ششم غزل ۵۳ / یار شیرین : یار شیرین حرکات و زیبا / نوش : شهد و عسل ، هر چیز شیرین ]

۷_ پایی که بر نیاید روزی به سنگ عشقی 

گوییم جان ندارد، یا دل نمی سپارد 

معنی بیت :اگر کسی دردوران زندگی خویش روزی پایش به سنگ بخورد و عاشق نشود، به نظر ما یا زنده نیستیا درد عشق به جان ندارد تا دل سپارد .[کنایه : پای به سنگ بر آمدن ( به بلا گرفتار شدن )/دل سپردن ( عاشق شدن ) /تشبیه : عشق به سنگ ]

۸_مشغول عشق جانان گر عاشقی است صادق 

در روز تیر باران باید که سر نخارد 

معنی بیت :کسی که در عشق بازی جانان صادق است ، اگر تیر جفا و بلای عشق بر سرش ببارد ، نباید از پیش آن بگریزد ، بلکه باید آن را به جان بخرد .[ کنایه : سر خاراندن ( بهانه و عذر آوردن ) /تشطیر : جانان ، تیر باران ] 

۹_بی حاصل است یارا ، اوقات زندگانی 

الا دمی که یاری با همدمی بر آرد 

معنی بیت : ای دوست ، روزهای زندگی جز لحظه هایی که یاری با همدم خویش در آن سر خوش بوده است ، حاصلی ندارد .[ الّا : حرف استثنا ، جز اینکه ، مگر /جناس زاید : دمی ، همدمی ] 

۱۰ _ دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت ؟ 

کز دست خوب رویان بیرون شدن نیارد 

معنی بیت : آیا می دانی که چرا سعدی به کنج خلوت می نشیند ؟ زیرا از دست زیبا رویان نمی تواند بیرون رود .[ خلوت : عزلت و گوشه نشینی /خوب رویان : جمع خوب روی ، زیبا رویان / یارستن : توانستن ./کنایه : بیرون شدن ( گریختن و رها شدن )] منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

Mobin Rahimi در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۳ - الحكایة ‌و التمثیل:

این قسمت شعر را -مصراع سوم- در جایی چنین خوانده بودم:

نه ز گربه موش را پای گریز

نه به موش آن گربه را چنگال تیز

 

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۵۲ در پاسخ به قطره بقایی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴:

سلام.خود شعر کاملا بجا و درست است .دقت بیشتر بفرمایید

,,ستاره آذربایجان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » بهجت آباد خاطره سی:

ساغولاسیز 

داود پورسلطان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۰۱ در پاسخ به ح.ا.ا ا.ا.ه دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

سلام دوست فرهیخته 

برداشت من تین هست که کسی به سعدی گفته حالا که اذیت میکند نزدیک او مشو و سعدی گفته ای بی بصر من میرم ؟ اون من را میکشد 

و این سوال ، استفهام انکاری هست 

واین که اگر من میروم ، خبری باشد با مصرع اول نا مانوس هست چون اگر سعدی خودش داشته میرفته دیگر لزومی به درد دل با شخص بی بصر نبوده که یار من جور میکند و بی بصر بگوید پس نزدیکش مشو 

 

داود پورسلطان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۴۶ در پاسخ به نادر.. دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

پاینده باشید

عبدالرضا فارسی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۴:

بران تشت زرین کجا خون اوی فرو ریخت ناکاردیده گروی

منظور از گروی شخصی است که سیاوش را به قتل رساند 

یوسف شیردلپور در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۶:

درست  میفرمایند اقا مرتضی عزیز درواقع در هر دو اثر این اجرا هستش

ودرود بردوست گرامی مان (آگاه) 

اجرایی قوی ودلنشین مانند همیشه ازاستاد شجریان همین الانم گوش میکنم ودر اینستاگرام هم پست وگذاشتم

۱
۷۲۷
۷۲۸
۷۲۹
۷۳۰
۷۳۱
۵۲۷۰