گنجور

حاشیه‌ها

سیاووش در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۱ در پاسخ به M Bagheri دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکده‌های ایران زمین را:

اینکه از احکامشون بوده با دختران تازه ازدواج کرده رابطه داشته باشند رو میشه منبع تاریخیش رو بفرمایید!

پیمان شجا۵ی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشق‌نامه خواندن و مطالعه کردن عشق‌نامه در حضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم:

این شعر فقط از عشق زمینی عاشقان نسبت به معشوقی می گوید که غرق عشق ذوالجلال است می گوید غذفه نوری که او لم یولد است لم یلد لم یولد آن ایزدست این شعر بر ادعاهای گزاف کسانی که ترانه می 7وانند و دم از 5ش2 می زنند و ناله می کنند 7ط می کشد که وقتی نوبتشان شد فقط به فکر چیزی نبودند معشوق بود 5اشق 8الی نه 5اش2 بر منی بر امید 8ال بر من می تنی منتها نبود که موقوف است او منتظر بنشسته باشد 8ال 9و در مورد زیبایی و جذابیت شما خواهد شد 

یوسف شیردلپور در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸ - زمانه:

شعرش هم درس وهم پند است 

فوق‌العاده پرمحتوا وامیدوارکننده

وچه زیبا خانم روشنک باآن کلام گیرا ودلنشین شان این شعردر گلهای رنگارنگ 402 دکلمه کرده اند با  اجرای غزلی زیبا از حضرت حافظ

 

صفورا a۶۱ در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۴:

سلام و نور

به نظر بنده، 4 بیت آخر مربوط به این غزل نیست! در ساختار یک غزل، فقط مصرعهای بیت اول هم‌قافیه هستند. همچنین تخلص در بیت آخر یا ماقبل آخر میاد. بنابراین 4 بیت آخر اضافه ست. کما اینکه ادبیاتش با زبانِِ شعر صائب متفاوته!

مهدی عبداللهیان بهابادی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

عجیبه می بینم عده ای از دوستان از انتساب این شعر به جناب سعدی تعجب می کنن 

وقتی سعدی در جائی دیگه میگه :

"هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد " 
پس عجیب نیست اگر بفرماید : " خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه "

 

حمیدرضا در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۵ در پاسخ به شهزاد امیری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

با سپاس، خواهشمند است عنوان بفرمایید این موارد مستند به متن خاصی است یا بر اساس نحوهٔ خوانش «رباب» در منطقهٔ خاصی صحبت می‌فرمایید. من در فرهنگهای لغت به تعدد و تکرار «رباب» را در معنای «ساز موسیقی» به فتح «را» حرکت‌گذاری‌شده دیده‌ام.  نمونه:

پیوند به وبگاه بیرونی

همچنان که استاد فرح‌اندوز نیز در خوانش این شعر (در دسترس زیر متن شعر) همین نحوهٔ خوانش را انتخاب کرده‌اند.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵:

این غزل از شاهکارهای غزل سنایی است 

فقط همین مصرع را ببینید

باز در کار آر نوک ناوک کین‌توز را

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:

هر که را با زیبایی گونه‌هایت و موهای لطیف تازه رسته آن، سودای عشق درگیرد، تا زنده هست از دایره فرمان عشق( و فرمانبرداری معشوق) بیرون نرود‌.
۲- آنگاه که چون لاله سر از خاک گور بردارم، داغ عشق در حقیقت جان و ژرفای دل هویداست(نجم رازی: هفت طبقه دل: صدر، قلب، شغاف، فواد، حبه‌القلب، سویدا و مهجه‌القلب. سویدا: طور ششم و آن معدن مکاشفات غیبی و علوم لدنی است و منبع حکمت و گنجینه خانه اسرار الهی و محل علم اسما... مرصاد العباد، ۱۹۷)
۳- ای گوهر زیبا و یگانه! کجایی؟! از غم عشقت چشم همه مردم از اشک چون دریاست!( در این بیت و بیت اول و تا حدودی بیت ۶ عشق عرفانی مورد نظر است و معشوقی که همگان با کشش درونی خالق و مخلوقی به دنبالش هستند)
۴- اگر خواهان تماشا و نشستن لب جوی هستی، بیا در کنارم که از عشقت، از پای هر مژه‌ام آب جاری است.
۵- چون گل از پرده غنچه و چون شراب از خم( خانلری: چون دل من)، لحظه‌ای بیرون آی و به دیدار شتاب کن، که شاید دیدار دیگری فراهم نشود.
۶- سایه گسترده موهای زیبایت همیشه بر سرم باشد! که آرام جان عاشق در خنکای این سایه است.
۷-چشمان زیبایت از روی ناز به حافظ نگاهی نمی‌اندازد، آری بی اعتنایی ویژگی چشمان خمار زیبای توست‌.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

  پیوند به وبگاه بیرونی

بیدل بی نشان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴:

از خواب نباشد مگر انگشت ِ گزیده ...

 

سعدی جانم دورررت بگردم 

همیشه همیشه همیشه شعراتو که می خونم آروم می گیرم

حتی نظامی هم که عمر خودشو در عاشقانه سرایی صرف کرد ، تو کیفیت کار به گرد پات نمیرسه 

مهدی فصیحی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:

از دست اندرکاران محترم گنجور توقع داریم حاشیه های بی ربط و گاه مزخرف و خالی از ارزش رو حذف کنه . دوستان اهل ادب هم هرجا حاشیه ایی ناپسند دیدند درخواست حذف بدهند . مانند مزخرفاتی که ناشناس در حاشیه این شعر درج کرده که بسیار سست و بی ارزش و خالی از وجاهت است.

مهر و ماه در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:

حافظ از دولت وصل تو سلیمانی شد (یافت)

یعنی از وصل تو اش نیست به جز باد بدست

 

و در اینجا هم چون نیست ز هرچه هست جز باد به دست... 

از دولت هر وصلی جز باد در دست نیست...

 

اما نظر دوستانی که میفرمایند چون نیست ز هر چه نیست جز باد بدست...

این نظر هم هرچند جسارتاً به شدت غیر فنی و بی ارتباط، اما من کمی ربطش میدم که اون دوستان هم خوش باشند:

در مصراع آخر فرمود پندار که هرچه نیست در عالم هست...

ای بسا این اشاره ای به شیوه ی خلقت داشته باشه

شیوه ی خلقت خدایان نه

شیوه ی خلقت من و شما

 

از آنچه نیست هم یک باد در دستت هست:

در ‌پندار خویشتن پدیدارش کن، تا مانند هستی بشه...

تا هستی بگیره...

 

پس مراقب باشیم که فقط ‌و فقط رویایی کامل در پندار داشته باشیم.

سفید در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

 

غسل در اشک زدم کَاهل طریقت گویند

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز...

 

فرشید به گزین در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

سلام / دو مورد در حاشیه دوستان بود که اشکال وزنی گرفته بودند و پیشنهاد داده بودند :

که محب صادق آنست همه پاکباز باشد 

ولی دوست عزیز اینجوری یا باید از تلفظ  ت  صرف نظر کنیم یا  ه رو ع تلفظ کنیم و بچسبونیم به 

ت و کلا انگار داریم دستپاچه شعر میخوانیم / معنی هم لنگ میزنه دوست عزیز . در روزگار فعلی 

عبارتهای  "همه فن حریف"  یا مثلا " همه جوره " در تداول عام وجود داره ولی همه پاکباز باشد خیلی نامانوس هست .... حالا اگه فرض کنید فعل ردیف ، جمع بود باز یه چیزی ، مثلا 

  به ره قمار بازی همه پاکباز بودیم 

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:

غزل ۱۶۳ سعدی

وزن : فاعلاتن مفاعلن فعلات 

۱_هر که می با تو خورد ، عربده کرد 

هر که روی تو دید ، عشق آورد 

معنی بیت : هر کس با تو هم پیاله شود مستانه نعره می زند و هرکس چهر هء تو را ببیند بی اختیار عاشق می شود .[ عربده : غوغا و هنگامه]

۲_ زهر اگر در مذاق من ریزی 

با تو همچون شکر بشاید خورد 

معنی بیت : اگر در کام من زهر بریزی ، در حالی که با تو باشم ، آن را چونان شکر خواهم .[مذاق : محل چشیدن ، کام و دهان / بشاید : شایسته است / تضاد : زهر ، شکر ]

۳_آفرین ِ خدای بر پدری  

که تو فرزند نازنین پرورد 

معنی بیت : درود خداوند بر پدری باد که فرزندی چون تو پرورده است .[ نازنین : با ناز و زیبا ، گرامی و دوست داشتنی .]

۴_لایق ِ خدمت تو نیست بساط 

روی باید در این قَدَم گسترد 

معنی بیت : گستردنی شایستگی آن را ندارد که زیر پای تو افکنده شود. باید چهره را چونان بساطی در زیر گامهای تو گسترد .[ بساط : فرش و گستردنی ]

۵_خواستم گفت خاک پای توام 

عقلم اندر زمان نصیحت کرد ،

معنی بیت : می خواستم بگویم که خاک پای،تو هستم ، ولی عقلم فورا مرا نصیحت کرد و ،

[اندر زمان : زود و فوری /کنایه : خاک پای کسی بودن ( کوچکی و تواضع کردن .)]

۶_ گفت : در راه دوست خاک مباش 

نه که بر دامنش نشیند گَرد !

معنی بیت :گفت :خاک راه دوست مباش . مبادا که غباری بر دامن او نشیند ![ کنایه : گرد بر دامن نشستن ( رنجور و اندوهگین گشتن )/ تناسب : خاک ، گرد / آرایه ء اسلوب الحکیم در دو بیت دیده می شود .]

۷_دشمنان در مخالفت گرمند 

وآتش ما بدین نگردد سرد 

معنی بیت : با وجود آنکه آتش مخالفت دشمنان گرم است ، آتش مهر ما با این مخالفت ها سرد نمی گردد.[ استعاره ء مصرّحه : آتش ( شور و اشتیاق ) / کنایه : گرم بودن (حرکت و جنبش داشتن ، تقلّا کردن ) سرد شدن ( بی اثر و خاموش شدن )]

۸_ مرد عشق ار ز پیش تیر بلا 

روی درهم کشد ، مخوانش مرد 

معنی بیت : اگر کسی داعیه ء عشق داشته باشد و خود را مرد عشق و عاشقی بداند ، اما از برابر تیر بلا روی در هم کشد و بگریزد ، او را مرد مخوان [مرد عشق : عاشق / تشبیه : بلا به تیر / کنایه : روی در هم کشیدن ( گره بر پیشانی زدن ، ترش رویی کردن و خشمگین شدن ) ]

۹_هر که را برگ بی مرادی نیست 

گو ، برو گِرد کوی عشق مَگَرد 

معنی بیت : به هر کس که سر بی سامانی و ناکامی ندارد،بگو که برو و در کوی عشق پرسه مزن .[ برگ : نوا و سامان / بی مرادی : ناکامی و بی نوایی ./ کنایه : گرد کوی عشق گشتن ( شیفته و بی قرار عشق شدن ) / تشبیه : بی مرادی به برگ و عشق به کوی ]

۱۰ _ سعدیا صاف وصل اگر ندهند 

ما و دُردی کَشان مجلس دَرد 

معنی بیت : ای سعدی اگر شراب صافی وصل نصیب عاشق نگردد ، ما همراه دردی کشان مجلس به نوشیدن دُرد بسنده خواهیم کرد[صاف و دُرد ---> بیت نهم غزل ۲۸ / "واو " در معنی ملازمت و همراهی است / دردی کشان : کسانی که جام شراب را تا ته سر می کشند ، باده نوشان قهّار / دَرد : احساس نیاز و تمنای شدید برای رسیدن به معشوق ، درد طلب عشق / مجلس درد : مجلس عشق . / تشبیه : وصل به صاف به جای شراب صافی / تضاد : صاف ، دُرد / جناس ناقص : دُرد ،دَرد .]منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

شهزاد امیری در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

رباب و چنگ به بانگ بلند می‌گویند

در مصرع بالا واژه "رباب" تلفظ درستش "رُباب" است. رُباب آله موسیقی است و چنگ نیز آله موسیقی و در اینجا معنی میدهد. ولی اگر رَباب تلفظ شود، آن زمان معنی واژه تغیر میکند و رَباب به معنی ابر، ابر سفید است که هیچ معنی نمی دهد. به هر حال این تلفظ رَباب به معنی واقعی اشتباه است. 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:

در این بیت:

چشمِ بیمارِ مرا خواب نه در خور باشد

من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ یَنام؟

یک اشکال دیگر هم وجود دارد و لازم است یک ضمیر مفعولی برای ارجاع به «مَن» وجود داشته باشد؟ یَقتُلُه

و بدون این ضمیر معنا ناقص است و ضمیر موجود در «له» کفایت نمی کند.

روزهایی ذهنم را به خود مشغول داشته بود تا اینکه با یکی از اساتید بزرگ ادبیات عرب صحبت کردم ایشان هم پذیرفتند که جمله با این ترکیب ایراد دارد و فرمودند باید این چنین باشد:

من له یقتلُ داءَ دنفٍ کیف یَنام

ترجمه: چه کسی توانا باشد، بیماری یک بیمار بی خواب را بکشد (علاج کند)

«کیف» در اینجا استفهام انکاری است. «کیف یَنام» یعنی «لا ینام» است یعنی نمی خوابد یعنی بی خواب است و جمله «کیف یَنام» صفت برای «دَنِف» است. بیماری که نمی خوابد.

ترکیب:

داء مفعول به و منصوب – دَنِف: مضاف الیه و مجرور – و جمله «کیف یَنام» صفت برای «دَنِف»

محسن اکبری در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

آفرین و مدح سود آید همی گر به ...

مدح و تعریف و تمجید برای شخص ممدوح خوشایند و سودمند است. اما برای گنجینه و خزانه او که می بایست در قبال شعر سله بدهد زیان آور است.

فریستا در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم:

از او دان فزونی از او هم شمار ...

هر چیزِ زیاد و کم از آسمان ناشی می شود و بد و خوبِ همه چیز را میتوانی با آن بسنجی.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

فریستا در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم:

نه از جنبش آرام گیرد همی نه چون ما تباهی پذیرد همی

هیچوقت از حرکت نمی ایستد و هیچ وقت مانندِ ما دچارِ زوال و تباهی نمی شود.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

۱
۷۲۹
۷۳۰
۷۳۱
۷۳۲
۷۳۳
۵۲۷۰