گنجور

حاشیه‌ها

علی سهرابی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی:

اصلاحات لازم:

بیت دوم:

از بهر آن کجا نبرم نامش/ ترسم رسدت انده و دشواری

بیت سوم:

... خیره چه غم داری؟

بیت پنجم:

مُستی مکن که نشنود او مُستی

 

علی سهرابی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی:

از بهر آن کجا ببرم نامش

ترسم ز بخت انده و دشواری

صورت درست این بیت چنین است:

از بهر آن کجا نبرم نامش

ترسم رَسَدت انده و دشواری

منبع: پیشاهنگان شعر پارسی. محمد دبیر سیاقی. 

شاعر بزرگ میفرماید: از برای آن نام آن عزیز رفته را نمیبرم که میترسم از شنیدن نام اش سخت اندوهگین شوی.

لطفا مطابق صورت درست اصلاح شود.

 

Hadi Golestani در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۱۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:

سپاس و سپاس و سپاس بسی لذت بردیم

Hadi Golestani در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۱۵ در پاسخ به ا.ه.هیچ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:

سپاس چه استادانه اشاره کردید، احسنت

Hadi Golestani در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:

چقدر زیبا و استادانه درس میدهد خواجه شیرازی راه رسیدن به فطرت الهی، و یکی شدن با انسان کامل، هربیت از بیتی دگر زیباتر، به گونه ای که نوانستم یک بیت را انتخاب کنم و در پایان بنویسم

حسین توکلی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:

یا رب این آتش که در جانِ من ...

یا رب این آتش ...اشاره به امر خدا به آتشی که حضرت ابراهیم را نسوزاندفحوی این بیت رحمت درخواست رحمت خاص و ویژه ای است که خداوند به ابراهیم نمود - همانگونه که حضرت ابراهیم در بدترین شرایط مورد لطف و رحمت قرارداد مرا نیز چنین کن 

 

امین کیخا در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۴۵ در پاسخ به غریبه دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیل‌بچه از حرص و ترک نصیحت ناصح:

درست میفرمایید مولانا دانای زبان فارسی و عربی بوده است ولی خب زمان مولانا زبان آشوری دانسته نبوده که ایشان ریشه ی این لغت را بداند . مولانا و هر کس دیگری اشتباه ممکنست بکند . انچه امروز در ادبیات داریم نتیجه ی کاردیدگی و‌تجربه ی این بزرگواران است ولی خب این لغت ریشه اش همین است که نوشته ام . انسان مقدس ساختن از انسانهای بزرگ خطا است . البته در اینکه مولانا مردی بسیار شریف و بزرگ است شما درست میگویید و اینکه ما نباید ایراد بگیریم نه این درست نیست . زمانه گذشته و انچه ابوعلی در طب گفته هم گاهی خطا درامده و این ننگ و عار نیست . 

امین کیخا در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر آغاز:

از میان هرمز های ساسانی دست کم پنج نفر دانسته است ، هرمز معروف شاید هرمزیست که در رامهرمز خوزستان است و شاه ارمنستان بوده و مرد دلیری بوده است . هرمزی که مادر چینی داشت در شاهنامه به نیکی ازش یاد نشده است . 

رضا تبار در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

معنی ابیات

۱- اگر آن ترک شیرازی(کنایه از معشوق ازلی)از ما دلجویی کند،

-به خال سیاه او(کنایه از زیبایی و صفات حق)حاضرم سمرقند و بخارا را در راه عشق ببخشم.( سمرقند مرکز تجاری و سیاسی و بخارا مرکز علمی و دینی در زمان حافظ و در زمان حمله تاتارها به شیراز بوده و امروزه  در ازبکستان فعلی واقع شده است.امیر تیمور گورکانی ربع جهان و از جمله ایران را با شمشیر به ویرانی کشاند تا این دو شهر خویش را آبادانی و رونق ببخشد.حافظ با نوعی طنز و استهزا،با بی ارزش نشان دادن، آنها را در ازای خال سیاه می بخشد)

(دل عاشق جز صید معشوق ازلی نمی گردد و حافظ حاضر است در ازای وصال او از تمام امکانات مادی و معنوی  بگذرد).

 

۲- ای ساقی(خدا)به من می باقی(شراب جاودانه عشق ) را  (در همین جهان) بده

( اشاره به سوره ۷۶ آیه ۲۱...:وساقهم ربهم شرابا طهورا

...و پروردگارشان باده ای پاک به آنان می نوشاند.)

-که حتی در بهشت، نظیر آب رکن آباد(نهر آبی شیرین و گورا در شیراز/نماد خلوص و پاکی)و گلگشت مصلا (تفرجگاهی در شیراز/نماد فضای گشوده شده دل /حضور )نیست.

 

۳-افسوس و فریاد از این بی شرمان گستاخ( دلبستگی های کاذب نفس انسان) که  با حرکات شیرین  خود در شهر(فضای گشوده شده دل) آشوب بپا  می کند.

-مانند غلامان ترک(که در غارتگری پیشتاز بودند) سفره را غارت می کنند. و اختیار از دل ما می برند.

 

۴- زیبایی یار(خدا) از عشق ناقص ما بی نیاز است.

- مثل چهره زیبایی که به آب و رنگ و خال نیازی ندارد.(حافظ  معتقد است جمال حق فی نفسه آراسته است و نیازی ندارد که با عشق ناقص ما جلوه گری کند/عشق ناقص در حد مدح و تحسین است و به مرحله ایثار و فداکاری نرسیده است.).

 

۵-من یقین داشتم که زیبایی روزافزون یوسف، سرانجام باعث خواهد شد که عشق ذلیخا از پس پرده شرم و حیا بیرون بیاید(نمی تواند پرهیز کاری خود را حفظ کند)و بی پروا اظهار عشق می کند و جلوه جمال و زیبایی بر شرم و حیا غلبه می کند.

 

۶- (خدایا) اگر لعنت کنی یا نکوهش کنی،من از درگاهت درخواست حاجت و برکت می کنم(هر تلخی به کام عاشقان شیرین و هر زهری به شربتی گوارا مبدل می شود)و جز به مدح و ثنای تو نمی اندیشد.

آیا زیبنده است سخنی که از دهان شیرین توبیرون می آید ،بگوییم تلخ است؟(همه سخنان تو شیرین است و بدی برای ما نمی خواهد).

 

۷- ای جان من (خطاب حافظ به جوانان) پند مرا بپذیر،

زیرا جوانان خوشبخت،نصیحت پیر دانا رااز جان خویش بیشتر دوست دارند،

 

۸-از مطرب(مظهر  شادی بخش ) و می(عشق الهی) سخن بگو و در پی گشودن راز هستی و کاینات نباش.

زیرا تا به حال کسی این معما را با حکمت(دانش،فکر،فلسفه)حل نکرده و نخواهد کرد(با ابزار های مادی و حواس بشری نمی توان پی به اسرار ماورا طبیعه برد).

 

۹- حافظ غزل(سعر عاشقانه) گفتی و دانه های مروارید را به رشته کشیدی،

در سفتن= سوراخ کردن مروارید/کنایه از سخن گرانبها/معانی دشوار را بیان نمودن

پس بیا و شادمانه بخوان تا فلک(آسمان)بر شعر تو عقد ثریا(خوشه پروین=مرکب از ۶ ستاره که مانند خوشه انگور در کنار هم دیده می شوند)را مانند گردنبندی بتو هدیه کند.

ابوتراب. عبودی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

باسلام و عرض ادب واحترام محضر شما فرهیختگان وعزیزان جان، سه بند از نُه بند تضمین عزل ِ ،،دل می رود ز دستم،، تقدیم به محضر شما فرهیختگان گرامی،

 

در خواب دوش دیدم آن یار ِ دلربا را

گویی طلوع نموده خورشیدِ عالم آرا

گیسو چو شام ِ یلدا،صورت چو مَه دل آرا

(دل می رود ز دستم ،صاحبدلان خــدا را

 

دردا که راز ِ پنهان خواهد شد آشکارا))

 

از بـازی ِ زمـانـه غافل مشو بپـرهیز

در بحرِ بی کرانه با ناخدا تو مستیز

دریا و موج و طوفان سخت است و وحشت انگیز

(کشتی نشستگانیم ای بادِ شرطه بر خیز

 

باشد که باز بینیم دیدار ِ آشنا را))

 

در بزم ِ شمع و بلبل، پروانه یاس و سنبل

ساقی ِ گل عذاران پـُـر کرده جامی از مُل

پروانه بال ِ خـود را گستـرده بـر سر ِ گل

(در حلقه ی گل و مُل می خواند دوش بلبل

 

هات الصّبوح هبوا یا أیّها السُّکارا))

 

با احترام،چاپ دوم دیوان ابوتراب عبودی

میلاد خسروی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در مدح کشتی نجات حلال مشکلات حضرت علی (ع):

آلبوم ثنای علی از استاد سید خلیل عالی نژاد این شعر خوانده شده

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۱۰ در پاسخ به جعفر سرخی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

سلام

تعاریف بزرگان تصوف از صوفی گری با هدفی که حضرتعالی عنوان نموده اید که مبارزه با حاکمان وجانشینان ناخلف امیر المومنین است منافات داشته ودر تعارض است.

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:

سلام خدمت سرکار خانم حسامی

 دراینجا سعدی علیه‌الرحمه عقل ودانش رابه سرمایه ونقدینگی تشبیه کرده که در کیسه وانبان پندارش ذخیره نموده است و درمقابل ترازوی معشوق قابل توزین نیست وهیچ مینماید.

شاد وسربلند باشید 

ح.ا.ا ا.ا.ه در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:

به نظر بنده انعطاف زبان فارسی و قابلیت آن در اشعار شعرای بزرگ این مرز معنوی، خود زیبایی آفرین است و لذت بخش.

گر روزی یا از دوری، مهم آنچیزی ست که خواننده باید کسب کند و هر کسی با سلیقه خود در چارچوب زبان میتواند انتخاب کند.

 

 

مسعود بهنود در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:

با سلام

من نسخه‌ای از دیوان حافظ و در اختیار دارم که متعلق است به حداقل ۵۰ سال قبل هست و انتشارات امیرکبیر چاپ کرده، با خونویسی استاد جواد شریفی، تذهیب جناب عبدالله باقری و تابلوها و تصاویری از استاد محمد تجویدی.

در این نسخه بیت اول اینطور آمده :

شهریست پر حریفان‌ وز هر طرف نگاری ...

اما شما درج کردید شهریست پر ظریفان !!!

رضا تبار در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

معنی ابیات

۱- دیشب(چندی پیش)* پیر ما (نماد انسان کامل ) از مسجد به سوی میخانه( مکانی جهت تصفیه دل/ محل عرضه عشق) آمد.

 

( مفهوم :پیر ما از مرحله عبادت در مسجد که معمولا توام با ترس  است به مرحله بالاتری یعنی عبادت همراه با عشق آمد.)

 

*  پیر=انسان کامل و اساطیری خلق شده توسط حافظ که در کار جهان و هستی اندیشیده و نتایج و تجربیات و اندیشه های خود را جهت استفاده و راهنمایی در اختیار دیگران قرار میدهد.

-ای همراهان راه طریقت از این پس چاره و تکلیف ما چیست؟!

 

(منازل سه گانه طریقت عبارتند از :شریعت،طریقت؛حقیقت / خواجه عبدلله انصاری شریعت را تن، طریقت را دل، و حقیقت را جان می نامد)

 

۲- چگونه ما بسوی قبله روی آوریم؟(از نظر حافظ  مسجد مکانی است که در آن شیخ و زاهد از روی ترس  خدا را عبادت می کنند)،

-در حالیکه پیر و راهنمای ما به خانه خمار(محل عرضه عشق و معرفت الهی) روی آورده است.

 

۳- (نگران نباشید) ما نیز  مسیر طریقت را پیموده و در منزل آخر با پیر و راهنمای  خود هم منزل می شویم.

-زیرا تقدیر ما از روز نخست چنین بوده است

 

۴- اگر عقل(هوشیاری جسمی) بداند که که در قید عشق بودن که لا زمه آن هوشیاری حضور است )چه قدر خوش است!!!

-صاحبان عقل برای اسیر شدن در زنجیر عشق، مثل ما دیوانه خواهند شد.

 

۵- جمال تو(زیبایی تو/جلوه ای از لطف و مهربانی تو ای پروردگار)چنان ما را تحت تاثیر خودش قرار داده

-که از همان زمان ما همه آیات را از جنبه لطف و مهربانی تو تفسیر میکنیم(نه از جنبه ترس و وحشت).

 

۶- (خدایا)آیا این آه سوزناک همچون آتش  ما در سحر گهان،

-شبی در دل سنگین تو اثر خواهد کرد؟!

 

(حافظ رندانه سعی دارد معشوق الهی را به نرمخویی و عنایت بیشتر جلب کند).

 

۷- (حافظ بخود می گوید) :تیر  آه ماعاشقان بسیار اثر بخش است و از آسمان نیز عبور خواهد کرد،

-(حافظ)آرام و خاموش باش و بیش از این اسرار عرفانی را فاش نکن ،بر جان خود رحم کن و از پیامدهای ناگوار آن(بر سر دار رفتن همچون حلاج)  بر حذر باش!

 

 

 

عذرا حسامی در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:

لطفا معنی بیت سوم را میفرمایید؟.

 

رضا آذرپیرا در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۹:

أرد در عربی به معنای آشفته و پریشان می‌باشد . 

رضا تبار در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

معنی ابیات

۱- ای صوفی(ریاکار)،جام(آینه دل) صاف و بدون گره است،به آن نگاه کن

تا صفا و بی آلایشی شراب(عشق)را در جام(دل)ببینی.

 

۲- اسرار بین عاشقان و خالق هستی را از عاشق پاکدل بپرس.

زیرا زاهد(خشکه مقدس)عالی مقام(با طعنه و تمسخر)چنین حالی را تجربه نکرده است.

 

۳-سیمرغ(محبوب ازلی)  را (با حیله و نیرنگ) نمی توان شکار کرد.

با این کار چیزی جز باد نصیب تو نمی شود.

(شاید بتوانی با حیله و ریا خلق را فریب دهی ولی خالق را نمی توان فریب داد).

 

۴- وقتی در مجلس عیش زندگی(دنیا) نوبت به تو رسید، لذتی ببر و آماده رفتن شو!

طمع عیش و لذت دایمی را نداشته باش!

 

۵- ای دل جوانی تمام شد و نتوانستی گلی از گلستان زندگی بچینی(شادی و نشاط واقعی را  تجربه نکردی)

بنابراین در پیری دست به هنر نمایی نزن!

(اکنون که پیر شدی نیازی نیست تا خود را به آب و آتش بزنی ، زیرا حاصلی نخواهد داشت) و خود را بی آبرو نکن(به همین وضع قانع باش چون جوانی دیگر بر نمی گردد.).

 

۶- سعی کن از زندگی فعلی موجود لذت ببری،

وقتی نصیب و قسمت به پایان رسید،حتی آدم که پدر بشریت است (تا وقت معینی در بهشت بود) ناچار شد بهشت را ترک کند.

 

۷- خدایا ما در درگاه تو خیلی خدمت کرده ایم و حقوقی داریم.

ای بزرگوار از روی ترحم این بنده را مورد لطف و کرم قرار بده.

 

۸- ای باد صبا(پیک عاشقان)، حافظ شیفته باده(عشق الهی) است،

برو مراتب بندگی ما را به شیخ جام(کنایه از جام باده عشق) برسان.

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۱ در پاسخ به M Bagheri دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکده‌های ایران زمین را:

اینکه از احکامشون بوده با دختران تازه ازدواج کرده رابطه داشته باشند رو میشه منبع تاریخیش رو بفرمایید!

۱
۷۲۸
۷۲۹
۷۳۰
۷۳۱
۷۳۲
۵۲۷۰