گنجور

حاشیه‌ها

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:

درود بر این شاعر که این چنین شعر های زیبایی را در باب پیامبر و اما علی (ع) سروده است

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:

اللهم صل علی محمد و آل محمد 

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴:

در چهره ندارم ز مسلمانی رنگ

بر من دارد شرف سگ اهل فرنگ

زان رو سیهم که باشد از بودن من

دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷:

به به

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

حافظ بیت زیر رو به نحوی سروده که هر دو معنی ازش برداشت بشه. با دو خوانش متفاوت دو معنی کاملا متضاد به دست میاد:

خم ها همه در جوش خروشند ز مستی 

وان مِی که در آنجاست حقیقت، نه مجاز است

اگر بعد از حقیقت درنگ کنیم حافظ از مِی عرفانی سخن گفته است.

اما اگر بیت را به صورت زیر یعنی با درنگ پس از نه، بخوانیم معنی به دست آمده کاملا برمی‌گردد:

خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی 

وان می که در آنجاست حقیقت نه، مجاز است 

 

 این سِحر کلام حافظ است. ابیات بسیاری در دیوان حافظ نحوی این چنین دارند. 

همان گونه که خواجه در باب ظرفیت تأویل پذیری شعر خود میفرماید: 

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی 

آنچه مسلم است توجه حافظ به عنوان یک هنرمند همواره معطوف به خلق زیبایی بوده و استفاده ی حافظ از اصطلاحات عرفان و تصوف(که میراث ادبی شاعران قبل از حافظ بوده) به دلیل داشتن قابلیت بالای خلق مفاهیم و مضامین و نیز داشتن تناقضات هنری بسیار در ذات خود نه برای تولید محتوا بلکه برای هنر آفرینی بوده. چرا که تقریبا تمام مضامین و مفاهیمی که حافظ به کار برده قبلا توسط شعرای سلف استفاده شده است. 

در جای دیگر در باب عدم قطعیت و نسبی گرایی شعر خود میفرماید:

حافظم در مجلسی دُردی‌کِشم در محفلی 

بنگر این شوخی که چون با خَلق، صنعت میکنم 

اگر ساقی حافظ باشد، به جام مستوران مِی حقیقت می‌ریزد و به کام مستان مِی مجاز.

 

امیرالملک در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

سه بیت اول فعل ندارد!

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۱ - درک وجدانی چون اختیار و اضطرار و خشم و اصطبار و سیری و ناهار به جای حس است کی زرد از سرخ بداند و فرق کند و خرد از بزرگ و طلخ از شیرین و مشک از سرگین و درشت از نرم به حس مس و گرم از سرد و سوزان از شیر گرم و تر از خشک و مس دیوار از مس درخت پس منکر وجدانی منکر حس باشد و زیاده که وجدانی از حس ظاهرترست زیرا حس را توان بستن و منع کردن از احساس و بستن راه و مدخل وجدانیات را ممکن نیست و العاقل تکفیه الاشارة:

درک وجدانی به جای حس بود

***

[غلامرضا فیاضی]

هر انسانی مصداق علم را در درون خود به‌صورت حضوری وجدان می‌کند، مفهوم عام علم انتزاع می‌گردد.

[یزدانپناه عسکری]

وجدان توحیدی یگانگی با وجود

وجدان همسویی و نور آگاهی و درک حضوری در درون هر انسانی است و ثانوی به آن انتزاع مفهوم عام علم.

افزایش نور آگاهی موجودات در همسویی و یگانگی با وجود، وجدان توحیدی است.

یوسف شیردلپور در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۲:

واقعاً گاهی بیش از هزاران غم را بدوش میکشیم اجرای خصوصی استاد جان جانان خسروخوبان شجریان وموسوی دارد آذرستون 💞

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی فرقِ فِرَقهم و مذاهِبهم و آیاتِهم و مقاماتِهم و حکایاتِهم » بخش ۱۱ - الکلام فی حقیقة الایثار:

قال الله تعالی ویؤثرون علی أنفسهم ولو کان بهم خصاصة - ۹/الحشر

***

ایثار بر نفس خود

بازیابی و جدایی اثر نفس مُدرِک از نیروی حیات

تعقل و سیالیت قلب فی سبیل اللَّه و رستگاری

[(وَ یُؤْثِرُونَ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ – الحشر9) ؛ (لا یجتمع الشح و الایمان فی قلب رجل مسلم، و لا یجتمع غبار فی سبیل اللَّه و دخان جهنم فی جوف رجل مسلم - بخل و حرص و ایمان در قلب مرد مسلمان جمع نمی ‏شود، همانگونه که غبار راه جهاد و دود جهنم در درون یک انسان مجتمع نمی‏ گردد- مجمع البیان جلد 9 صفحه 262) ؛ (وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا - النازعات 38) ؛ (وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون - التغابن 16) ؛ (خَصَاصَة بالذِکرِ: به یاد آوردن، شکاف)]

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۸:

الهی، از خودم بستان و گم کن -  به نور پاک بر من اشتلم کن

***

[D E V A T M A S H A K T I ؛ حسین مریدی ]

مجذوب و از دست دادن خود (ego)

ساما پاتی (ساما پاتتی)  samapatti  سا ویچار ( savichar )

[یزدانپناه عسکری]

یکی شدن دَرک و مُدرِک و مَدرَک

مجید مهدوی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۷:

شوپنهاور زندگی را آونگ بین رنج و ملال میداند رنج نداشتن و ملال داشته هایی که خیلی زود خسته کننده میشوند و مولانا بارها این کسالت ملال انگیز وان رنج موهوم را مورد اشاره قرار میدهد

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - انتهی:

14- فریب دیوان کرده است عقلشان مختل - غرور شیطان بنموده فعلشان منکر

[عین‌القضات]

 از عادت آن‌گه برخاسته باشی که خدمت کفشی کنی. و خدمت کفش نه آن باشد که کفش راست بنهی، که تو را هنوز این استحقاق نیست که شاید دست فرا کفش مردان کنی که هفت سال کم یا بیش برکه را – قده – می‌دیدم و هرگز زهره نداشتمی که دست فراکفش او کنم. پنداری مردان ندانند که نشانِ مردان چی‌ست؟ اگر صاحب‌دلی تو را برگیرد به دل، پس اگر دست فراکفش کنی به دستوری دلِ او شاید، یا نه خود را کسی دیدن و مستحق آن دانستن که دست فراکفش کنی آن غرور شیطان بود.  (نامه‌های عین‌القضات جلد اول ص ۴۶).

[ایسیدورو بالتاسار]

خادم الاقتدار، خدمت روح (اقتدار) را می کند . سالکِ مبارزه برده نیست ، ولی خادم روح است . بردگان حق انتخاب ندارند . خادمان  دارند ، حق انتخاب آنها این است که بی عیب و نقص زندگی کنند . (بی عیب و نقص انرژتیک در تمام شئون زندگی) 16:282

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۱:

همچنان گِبتی[کَبتی] که دارد انگبین

چون بماند داستان من بر این:

گبت[کبت] ناگه[نادان] بوی نیلوفر بیافت

خوبش[ خوشش] آمد سوی نیلوفر شتافت

وز بر خوشبوی نیلوفر نشست

چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست

تا چو شد در آب نیلوفر نهان

او به زیر آب ماند از ناگهان( رودکی )

خوبش:خوشش.

کَبت:گِبت،زنبور عسل.

کَِبت خانه: لانه زنبور.

کبوتر خانه:لانه کبوتر.

مهرداد مصوری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۴۰ - ذکر جواب الانطاکی قدس اللّه روحه العزیز:

با سلام و عرض ادب

در اول صفحه:

ذکر جناب الانطاکی صحیح است

به اشتباه نوشته شده است:

ذکر جواب الانطاکی

حمید ستوده در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:

من به اشعار شیخ اجل از همه لحاظ بگونه ای دلباخته و شیدا هستم که هیچ کلامی از آسمانی و زمینی را همپا و همتای غزلیات او نمیدانم، چرا؟ آنراهم نمیدانم

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۹:

کان جسم لطیف را به خلوتگه ناز - فارغ بینم همیشه ز آسیب مرض

***

 بدن لطیف یا اختری مخزن آگاهی است.

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۶ - رفتن پسران سلطان به حکم آنک الانسان حریص علی ما منع ما بندگی خویش نمودیم ولیکن خوی بد تو بنده ندانست خریدن به سوی آن قلعهٔ ممنوع عنه آن همه وصیت‌ها و اندرزهای پدر را زیر پا نهادند تا در چاه بلا افتادند و می‌گفتند ایشان را نفوس لوامه الم یاتکم نذیر ایشان می‌گفتند گریان و پشیمان لوکنا نسمع او نعقل ماکنا فی اصحاب السعیر:

7- پنج از آن چون حس به سوی رنگ و بو - پنج از آن چون حس باطن رازجو

***

[یزدانپناه عسکری*]

حس باطن: اشیاء عینی به واسطهٔ حواس در حس باطن «آنتهکارانا»(Antaḥkaraṇa) منعکس و ضبط می‌ شوند. حس باطن شامل عقل و نفس یا ذهن یا حس مشترک و حافظه است.

...................................

رشته و نیروی قدرتمند (الإسب)، ادراک  و احساسات باطنی انسان را هدایت، کنترل و رقم می زند

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ غزالی » کیمیای سعادت » عنوان مسلمانی » عنوان اول - در شناختن نفس خویش » فصل دهم:

3- اندرون دل روزنی گشاده است به عالم محسوسات که آن را عالم جسمانی گویند و عالم ملکوت را روحانی گویند و بیشتر خلق، عالم جسمانی محسوس را دانند.

***

[یزدانپناه عسکری*]

تجرد از عالم محسوسات 

پاتانجلی می‌ گوید:

به واسطهٔ حبس دم حجابی که روشنائی واقعیت را می‌ پوشاند معدوم می‌گردد

و ذهن استعداد خود را جهت تمرکز نیروی معنوی می‌ نمایاند.

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۴ - یار و دیار:

4- این جراید کز پی تنویر افکارند، یکسر:      واجبی مالیده بر افکار می‌شد بد نمی‌شد

***

اوپاسانا Upasana، یعنی تنویر تفکر

فکر کردن و دقیق گفتن آنچه می خواهی بگویی ، نیاز به انرژی فوق العاده ای دارد .

تنها طرز واضح فکر کردن این است که به هیچ وجه فکر نکنیم.

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح اعلیحضرت شاه ولایت علی علیه‌السلام:

9- به تحقیق ارگشائی دیدهٔ دل را توان دیدن - خود اندر دامن ابر سیه گل‌های خندان را

***

[یزدانپناه عسکری *]

تعمق ژرف

دیانا یوگا (Dhyāna) که علم مراقبت (تعمق ژرف و خلسه) و با دیدهٔ دل یا با چشم سوم (trinetra) خویش دیدن است.

۱
۶۴۳
۶۴۴
۶۴۵
۶۴۶
۶۴۷
۵۲۶۴