گنجور

حاشیه‌ها

Manouch در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:

راحتتر از آنیم که ورق برگردد
مشکل نه به سجده و دعا حل گردد
بس ظلم که دیدیم و ندیدیم هنوز
آن حُر که نجات ازو میسر گردد
منوچ

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن:

به خاور بر نیارد آمدن روز

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱:

درود بر مدیر فرهیخته گنجور

امروز دو سری ویرایش روی این ملمع زده ام که توضیح عرض می کنم

1- جدیدا فونت ها به گونه ای است که رسم الخط عربی را می توان در متن ها اعمال نمود و این کار بسیار ارزشمندی است. یک سری رسم الخط ها را اصلاح کردم

2- بیت اول در ترجمه تغییری دادم. چون از آبگیر در باره سواران سرگردان نمی پرسند بلکه از سواران در باره آبگیرها می پرسند (یعنی در باره ارزش آب در بیابان) مصرع دوم هم آن را کامل می کند و می گوید (از تو نمی پرسم) چون نباید توقع داشت که تو قدر آب را بدانی

کریم شورانگیز در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۱ در پاسخ به دوستدار دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:

سلام. از سعدی علیه‌الرحمة است : هفت درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. 

همیرضا در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۰ در پاسخ به امین دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

درود، جسارتاً تلقیتان از قاعده‌ای که می‌فرمایید اشتباه است. این قاعده‌ای که می‌فرمایید از نحوهٔ تلفظ طبیعی کلمات استخراج شده و پیش از آن که قاعدهٔ عروضی باشد قاعدهٔ طبیعی تلفظ کلمات است. نون زمانی که پیش از آن هجاهای کشیده (ا-و-ی) بیاید کوتاه خوانده می‌شود و عملاً ایجاد وقفه نمی‌کند مثلاً در عبارت «نان را بده» نون انتهای نان را طوری نمی‌خوانیم که با عبارت «نانه را بده» هموزن دربیاید بلکه آن را طوری ادا می‌کنیم که با «نا را بده» هموزن خوانده می‌شود. در حالی که برای حروف دیگر این وضعیت نیست مثلاً «نام را بده» با «نامه را بده» هموزن است نه «نا را بده».

اینجا حرف پیش از نون کشیده نیست و بلااستثنا همه جا نون در این وضعیت کامل ادا می‌شود. از این جهت جایگزینی طعنه با طعن وزن بیت را تغییر نمی‌دهد و نمی‌تواند بینه‌ای بر برتری ضبط طعنه به طعن باشد.

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰۳:

بهارم بی خزان ای گلبن مو چه ...

بهارم بی خزان یعنی

بهارم شد خزان

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۲:

«از تو ایمان» یعنی

از تو هستیم

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۸:

خوشا آنان نه سر دارند نه ...

خوشا آنان نه سر دارِن نه سامان

نشینِن هردو پا پیچِن به دامان

شو و روزان صبوری پیش گیرِن

بیاد روی دلداران مِدامان

پرویز شیخی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا:

در بیت 78 عقل تقلیدی درست است

امین در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

درود بر همگی عزیزان

به گمانم بیت پنجم با توجه به قانون حذف هجای نون ساکن در تقطیع عروضی ، باید «طعن» را به «طعنه» تغییر دهیم تا این قاعده رعایت شود. 

و یا

این شعر را از اشعار استثنایی بدانیم که در آن نون ساکن به عنوان هجای مستقل حساب شده که بعید میدانم چنین باشد. اما ناممکن نیست.

 

ناصح به طعنه گفت که رو ترک عشق کن

محتاج جنگ نیست برادر، نمی‌کنم

تومنیک پهله ای در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۴۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۸:

در گویش کردی پهله ای ایلامی بصورت زیر می باشد: 

همئ(همه اش) وعده کری امروز و فردا

نزونم مه که فردای تو کی بی

البته در بیشتر منابع اگر جسنجو شود این مصرع در اصل بصپرت نذونم و نزونم آمده است. 

تومنیک پهله ای در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۲۳ دربارهٔ رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۵ - طاهر همدانی نَوَّرَ اللّهُ روحه:

٭٭٭

واژه های دیرم و دیری و زونم و نزونم به همین ریختار در گویش کردی پهله ای ایلام که در شهر های پهله، دهلران، آبدانان، بدذه، کوت، جسان، زرباطبه، علی غربی، علی شرقی دیاله و خانقین به کار می رود. 

تومنیک پهله ای در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۱۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۴۱:

به گویش کردی پهله ای ایلامی:

دلم میل گل باغ ته دیرئ

درون سینه‌ام داغ ته دیرئ

بچم آلاله زاران لاله چینم

وینم آلاله هم داغ ته دیرئ

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - چکامه:

این آز شوخکن کندت جامه رو از قناعت آور صابون را

شوخگن کُندت جامه

نیما سعیدی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۲ در پاسخ به علیرضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

با سلام 

عزیزانم زبان شیرین فارسی زبان تفکر و تعقل است و حتی کوچکترین نکات و حروف با فکر و طمانینه کنار هم قرار گرفته اند.

این بنده ی کمترین شمارا دعوت میکنم به نکته ای ظریف دقت فرمایید : 

اولا که معنای جملات زیر کاملا متفاوت اند 

دست در دامن زدن 

دست بر دامن شدن 

دامن به دست داشتن

دست در دامن داشتن

همانگونه که عزیزی میفرماید : 

هم از تو در گریزم و هم از تو ناگزیر
دامن به دست دارم و دستم به دامن است

عزیزانم ، بعید است ندانید تفاوت معنی ( دست در دامن بودن ) و ( دست بر دامن بودن ) چه تفاوت عظیمی در معنای جمله ایجاد میکند که با بهانه هایی از جمله نسخه قدیمی یا مکاشفه ی شاعر قابل اغماض نیست.

و البته حافظ شناسان و ادبا می دانند که  در اشعار دیگر بزرگانی چون مولانا ، هیچگاه دست در دامن بودن مشاهده نشده است و همواره  ( دست در دامن زدن ) و یا (دست بر دامن بودن ) با معانی مورد نظر شاعر و دقیقا به جای خود ؛ آورده شده است. 

 

دامن ندارد غیر او جمله گدااند ای عمو

درزن دو دست خویش را در دامن شاهنشهی

 

و اینجا نیز چون کلمه (اندر ) بکار رفته و انتهای مصرع (بودن) است قطعا میبایست از ساعد استفاده شود.

 

 

و البته که ساعد ساقی چه از نظر معنوی کلمات چه از نظر واج آراستن و چه از نظر رسالت ساقی و چه از نظر حافظ شناسی ارجح است : 

پنجه با (ساعد سیمین) نه به عقل افکندم

غایت جهل بود مشت زدن سندان را

نیما سعیدی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۷ در پاسخ به خشایار دبستانی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

سلام خدمت شما  دوست عزیزم

دست در ساعد زدن معنا ندارد اما دست در ساعد بودن معنی دارد ، خواهشمندم حاشیه ی آخر را  ملاحظه بفرمایید.

نیما سعیدی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

 

با سلام 

عزیزانم زبان شیرین فارسی زبان تفکر و تعقل است و حتی کوچکترین نکات و حروف با فکر و طمانینه کنار هم قرار گرفته اند.

این بنده ی کمترین شمارا دعوت میکنم به نکته ای ظریف دقت فرمایید : 

اولا که معنای جملات زیر کاملا متفاوت اند 

دست در دامن زدن 

دست بر دامن شدن 

دامن به دست داشتن

دست در دامن داشتن

همانگونه که عزیزی میفرماید : 

هم از تو در گریزم و هم از تو ناگزیر
دامن به دست دارم و دستم به دامن است

عزیزانم ، بعید است ندانید تفاوت معنی ( دست در دامن بودن ) و ( دست بر دامن بودن ) چه تفاوت عظیمی در معنای جمله ایجاد میکند که با بهانه هایی از جمله نسخه قدیمی یا مکاشفه ی شاعر قابل اغماض نیست.

و البته حافظ شناسان و ادبا می دانند که  در اشعار دیگر بزرگانی چون مولانا ، هیچگاه دست در دامن بودن مشاهده نشده است و همواره  ( دست در دامن زدن ) و یا (دست بر دامن بودن ) با معانی مورد نظر شاعر و دقیقا به جای خود ؛ آورده شده است. 

 

دامن ندارد غیر او جمله گدااند ای عمو

درزن دو دست خویش را در دامن شاهنشهی

 

و اینجا نیز چون کلمه (اندر ) بکار رفته و انتهای مصرع (بودن) است قطعا میبایست از ساعد استفاده شود.

 

 

و البته که ساعد ساقی چه از نظر معنوی کلمات چه از نظر واج آراستن و چه از نظر رسالت ساقی و چه از نظر حافظ شناسی ارجح است : 

پنجه با (ساعد سیمین) نه به عقل افکندم

غایت جهل بود مشت زدن سندان را

 

محمدجواد خرمدینی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - ستایشِ خرد:

درود 

در توضیح بیت شماره ۲ "کنون تا چه داری بیار ..."

به نظر بنده : 

فردوسی امر می‌کند به آوردن چیزی با پشتوانه عقل یعنی اگر علم داری آنرا را بیار یعنی به عمل تبدیل کن یعنی خردمندانه تلاش و کار کن /

و این می‌شود اعتبار و آبرو برای تو از طریق نقل کنندگان عمل ارزشمند تو برای دیگران / این نکته بر این اساس که فردوسی امر به آوردن کرده و تو مشغول آوردن هستی نه جار زدن و حرف زدن...عظمت تو را دیگران نقل می‌کنند. 

 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۲ در پاسخ به یوسف یوسفی دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان:

سلام آقا یوسف

   قارون جدا از شخصیت حقیقی خودش که به روایت قصص قرآنی عموزاده حضرت موسی وشخص بسیار متمول ولی ناسپاسی بوده که با نفرین موسی (ع)با اموالش هلاک گریده ،در ادبیات فارسی نشانه وسمبل ثروت ومکنت مالی است نظامی در این بیت به ثروت فراوان پدر مجنون داره اشاره میکنه واینکه قارون در قوم بنی اسراییل بوده وچرا عجم بنظرم شاید نشاندهنده اختلاف طبقاتی مشهود بین اعراب وایرانیان در زمان اتفاق داستان باشه .

شاد باشی عزیز

kaveh kaveh در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

سلام عرض ادب در بیت رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود هجرت حافظ جان از رسم شریعت صرف و ذکر زبانی و ظاهری به سلوک و طریقت و طلب یاری و عشق ورزیدن با پیرومراد و راه گشای خود است دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق می تواند مراد همین مطلب باشد حالات ناشی از کشف و شهود حاصل از طریقت بسیار سکر آور تر از انجام اوامر و نواحی مستحبات شریعت است بعضی دلیل حروف مقطعه در قرآن را لکنت زبان حضرت رسول  ۚهنگام دریافت وحی و کشف و شهود ناشی از آن می دانند آیه شریفه فَلَمَّا تَجَلَّیٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَیٰ صَعِقًا ۚ تداعی کننده همین بیت است آنجایی که حضرت موسی ع طلب می کند خدا خود را به ایشان نشان دهد ... لذا پروردگار به کوه تجلی میکند کوه از هم می پاشد و حضرت موسی بیهوش می شود... التماس دعا

۱
۶۲۳
۶۲۴
۶۲۵
۶۲۶
۶۲۷
۵۴۵۹