گنجور

حاشیه‌ها

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۱۲ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه:

80- ازان ترسم که چون نزدیک رانی - ز نور زندگی تاریک مانی 

***

[قرآن کریم]

وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین‏ - آل‏ عمران : 85

---

 لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم‏ - البقرة : 256

[یزدانپناه عسکری]

نزدیک راندن بشر، غرق در خود و به خود پرداختنش است،

تهیه فهرستی از خود اندیشی و منیّت بشر، عامل غفلت از نور زندگی و سویه تاریک اوست.

به اراده اطاعت و تسلیم و پرستش نکردن فهرست و دور راندن آن. 

7:82

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:

4- هر ذره خاکم ز تو رقصان به هوایی ست - دیوانگی شوق سرانجام ندارد

5- رو تن به بلا ده که دگر بیم بلا نیست - مرغ قفسی کشمکش دام ندارد

***

ترسیدن ما هم چو از بیم بلا بود - اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم

[یزدانپناه عسکری]

مصائب انسان را به جایی می رساند که دیگر از چیزی نمی ترسد. بی اعتنایی و شیدایی و عدم دلسوزی به حال خود.

________

8:164  ؛ 75:264

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۷ دربارهٔ عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:

73- معشوق، مرا گفت نشین بر در من - مگذار درون آنکه ندارد سر من 

74- آنکس که مرا خواهد گو: بیخود باش - این، درخور کس نیست مگر در خور من 

***

[یزدانپناه عسکری]

شیطان سنگ محک انسان است.

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست وپنجم - فرمود لطف‌های شما و سعی‌های شما و تربیت‌ها که می‌کنید:

2- شیخ نساج بخاری مردی بزرگ بود و صاحب دل دانشمندان و بزرگان نزد او آمدندی به زیارت بر دو زانو نشستندی شیخ امی بود می خواستند که از زبان او تفسیر قرآن و احادیث شنوند می گفت تازی نمیدانم. ترجمه آیت را می گفتند او تفسیر و تحقیق آن را آغاز می کرد.

***

[یزدانپناه عسکری]

وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ - بقره 255

احاطه و تشخیص حقیقت علم و خرد قرآنی توسط شیخ نساج بخاری.

زهیر در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

تفسیر این غزل با تفسیر بیت «ساقی حدیث سرو و گل لاله می‌رود» خیلی نزدیکه.

بنده خدا در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲:

زیبا بود.

علیرضا آقاسی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

هر دم لبش به خنده برآید مسیح ...

در تصحیح دکتر سجادی، بیت به این ترتیب آمده:
هر دم لبش به خنده بزاید مسیح نو

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

بند 20

4- ای کاش بازگشته به دامان کودکی‬ - ‫من قاییدیب ، بیرده اوشاق اوْلئیدیم‬ 

‫5- یک گل شکفتمی به گلستان کودکی‬ - ‫بیر گوْل آچیب ، اوْندان سوْرا سوْلئیدیم‬

[سهراب سپهری] *

کودک آمد میان هیاهوی ارقام.

ای بهشت پریشانی پاک پیش از تناسب!

خیس حسرت، پی درخت آن روزها می شتابیم.

[یزدانپناه عسکری]

عبور از عقل هیولانی. ای خوشی کودکانه ای که پیش از مدرسه رفتن و خواندن درس حساب داشتیم.

_____

* هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- ص 446 ؛ -  4:135

بنده خدا در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱:

ناتانائیل ، عظمت در نگاه توست.

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن )بحر رمل مثمن مخبون اصلم)

غزل شماره ۱۹۵

۱_از تو دل بر نکنم تادل و جانم باشد 

می برم جور تو تا وسع و توانم باشد 

جور بردن : ستم کشیدن، تحمل ظلم و جور کردن/وسع:تاب و طاقت/کنایه: دل بر کندن (چشم پوشی و رها کردن، ترک دلبستگی کردن).دل و جان داشتن ( شهامت و تاب داشتن، زنده بودن)

معنی بیت اول: تا آن زمان که دل و جانی در من هست، از تو دل بر نمی دارم و تا زمانی که طاقت و توانایی داشته باشم، جور تو را تحمل خواهم کرد. 

۲_گر نوازی ،چه سعادت به از این خواهم یافت؟

ور کشی زار ،چه دولت به از آنم باشد؟

زار کشتن: به زاری و خواری و عجز کشتن/دولت:بخت و اقبال، سعادت و نیکبختی 

معنی بیت دوم:اگر مرا مورد لطف و نواخت خویش قرار دهی،کدام خوشبختی با آن توان برابری دارد؟و چه بخت و اقبالی از این برتر که به دست تو کشته شوم؟

۳_چون مرا عشق تو از هر چه جهان باز استد

چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد

باز ایستادن از چیزی:منع و بی رغبت کردن از چیزی/هر که جهانم باشد:هر کسی در جهان مرا باشد، هر که در جهان هست مرا باشد. 

معنی بیت سوم : از آن جایی که عشق تو مرا به هر چه در دنیا وجود دارد بی علاقه ساخت، دیگر چرا از ملامت تمام کسانی که در جهان می زی اند، غمی به دل راه دهم‌؟

۴_تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد

جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد

تشبیه : قهر به تیغ (اضافه‌ تشبیهی)/جناس ناقص و زاید : قوت ، قوت 

معنی بیت چهارم: اگر تو از سر خشم به رویم تیغ کشی، آن عمل موجب نیرو بخشی روانم خواهد شد و اگر تو جام زهر به دستم دهی، آن را چونان غذای روح می نوشم.

۵_در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم

گرد سودای تو بر دامن جانم باشد

لحد : گور /سودا :عشق (غزل ۲۰ بیت اول )/تشبیه:سودا به گرد (اضافه‌ تشبیهی )/استعاره مکنیه: دامن جان / کنایه : گرد سودا بر دامن نشستن (آلوده و گرفتار عشق شدن )

معنی بیت پنجم :در روز قیامت وقتی که سر از خاک گور بر دارم ،خواهی دید که جانم غباری از عشق تو بر دامن دارد.

۶_گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست

تا شبی محرم اسرار نهانم باشد

خاطر : فکر و اندیشه، دل/خیال: تصورچیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ،تصویر معشوق./کنایه : خاطر به کسی داشتن ( در فکر کسی بودن ، عاشق و دوستدار کسی شدن )

معنی بیت ششم : اگر چیزی از ما در خاطرت نیست ، خیالت را به جانب ما روانه ساز تا یک شبی محرم رازهای پنهانی من باشد .

۷_هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست

من خود این بخت ندارم که زبانم باش

بخت : اقبال و سعادت /کنایه : خشک تمنا ( آرزوی باطل و بیهوده)

معنی بیت هفتم: هر کسی آرزوی بیهوده ی کام گرفتن از لبت را دارد ، اما من آن قدر سعادت مند نیستم که بتوانم این آرزو را بر زبانم جاری سازم .

۸_جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی

سر این دارم اگر طالع آنم باشد

طالع :بر آینده و طلوع کننده ، بخت و اقبال /کنایه : جان بر افشاندن( جان نثار کردن و جانبازی نمودن )سر چیزی داشتن (قصد و توجه به امری داشتن )

معنی بیت هشتم : اگر مرا سعدی خود بدانی و بخوانی ، به شکرانه این موهبت جان نثار خواهم کرد. من در اندیشه ی نثار جان هستم، اگر بخت آن را داشته باشم که مرا سعدی خود بدانی .

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:

سلام بر دوستان عزیز 

گویند نباید غم فردا بخوریم 

این نیستکه بی تفاوت از آن گذریم 

فردا که دهد اهل و عیال لیست خرید 

بدبخت شویم اگر که آن را نخریم 

درود بر همه دوستان.

djawad g در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۳ در پاسخ به پری دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:

منظور از ریش زخم هست

حسین غنجی فشکی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

و چه دردی بالاتر از اینکه ما به جای پرداختن و بهره بردن از مغز این ابیات آموزنده درگیر حواشی میشویم 🥴🥴🥴

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۶ - راز طبیعت:

12 - گفتم اسرار ازل چیست بگو گفت که گشت - عاشق جلوهٔ خود، شاهد بزم‌آرایی 

13- گشت مجذوب خود و دور زد و جلوه نمود - شد از آن جلوه به پا شوری و استیلایی 

***

[سهراب سپهری] (1)

بر خود خیمه زنیم، سایبان آرامش ما، ماییم.

بر گردیم، و نهراسیم، در ایوان آن روزگاران، نوشابه جادو سر کشیم.

شب بویِ ترانه ببوییم، چهره خود گم کنیم.

و اگر جا پایی دیدیم، مسافر کهن را از پی برویم

[شمس تبریزی] (2)

بیرون رویم و این سبلتها را پست کنیم.

[یزدانپناه عسکری]

به تصاویر دنیای روزمره تداوم نبخشیم

_____

1- هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- ص 174 ؛ -  3:270

2- مقالات شمس تبریزی ، شمس الدین محمد تبریزی ، تصحیح وتعلیق محمد علی موحد-تهران انتشارات خوارزمی 1369 –- ص 1/235  __  254  ، 4:231

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۷ - سِرِّ طلب کردن موسی خضر را علیهماالسلام با کمال نبوت و قربت:

7 - می‌روم تا مجمع البحرین من - تا شوم مصحوب سلطان زمن 

8 - اجعل الخضر لامری سببا - ذاک او امضی و اسری حقبا

[یزدانپناه عسکری]

کرانه تعقل و کرانه تعقل قلب، عقل سلیم و اراده (الإسب).

4:270

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۲۸:

1- مجمع البحرین اگر جوئی دلست - جامع مجموع اگر گوئی دلست 

***

[سهراب سپهری]

دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم.*

[یزدانپناه عسکری]

تعقل قلب و حاکم تمامیت خود بودن.

_____

* هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- ص 174 ؛ -  3:270

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۸:

1- اگر دل دلبر و دلبر کدام است - وگر دلبر دل و دلرا چه نام است

2- دل و دلبر بهم آمیته وینم - ندونم دل که و دلبر کدام است 

***

[سهراب سپهری]

هر رودی، دریا، هر بودی بودا شده بود.*

***

[یزدانپناه عسکری]

محو خود

حیرت در حیرت ناظری است که، نمی نتواند صورت خود را در آینه تجلی مشاهده کند :

چگونه بدانم که هستم در حالی که من همه این چیزها هستم .

______

* هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- ص 240 ؛ -  3:27

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:

ای آمده از عالَمِ روحانی تَفت / حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

مِی نوش ندانی زِ کجا آمده ای  / خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

 

- عالَمِ روحانی: عالَمِ معنی, جهانِ غیرمادی, جهانِ حقیقی

- تَفت: با شتاب, تند و تیز, در یک چشم بهم زدن!

- حیران شده: سرگردان و سرگشته

- پنج و چهار و شش و هفت: مجازا دنیا و گرفتاریهای و محدودیت هایِ دنیوی.

- پنج: حواس پنجگانه یِ بینایی, بویایی, شنوایی, چشایی و لامسه, اشاره به محدودیت های جسمانی دارد.

- چهار: عناصرِ چهارگانه: خاک, آب و باد و آتش, اشاره به این کره یِ خاکی, زمین, که در برابر عظمت جهان هستی بسیار ناچیز  و یا حتی هیچ است.

- شش: شش جهتِ بالا, پائین, جلو, پشت, چپ و راست, اشاره به محدودیت حرکتی ما و محدوده یِ جغرافیایی ما دارد که باز اشاره به مادی بودن این دنیا و جسم  ما دارد.

- هفت: عدد هفت اشاره به مواردِ متعددی دارد که فراخور هرکس می توان به او نسبت داد. مثلا : هفت قلم آرایش, هفت خطِ جامِ شراب, هفت خطِ خوشنویسی, عجایبِ هفتگانه زمین, هفت اقلیم (۱. ایران, ۲. توران, ۳. روم, ۴. چین, ۵. هند, ۶. تازیان و حبشه ,کشورهای عربی و آفریقایی میانی, ۷. هاماوران کشورهای شمال آفریقا به محوریت مصر), هفت خوان رستم, هفت دریا ,... که همگی دلالت بر این جهانِ مادی دارند! 

- مِی نوش: شاد باش

 

معنی رباعی: ای کسی که در یک چشم بهم زدن! بی آنکه خود متوجه باشی از عالَم غیب (جهانِ حقیقی) به دنیا آمدی و اکنون  آنچنان گرفتار و سردرگم  در مسائل دنیوی (پنج و چهار و شش و هفت) شده ای که پاک فراموش کرده ای که زندگی مجازیِ این دنیا خوابی بیش نیست! از یاد برده ای که از کجا آمده ای و دوباره به کجا باز خواهی گشت! 

تنها راهِ پی بردن به رازِ هستی شاد بودن و شاد زیستن است. از طریق شادی است که انسان می تواند به مقصدِ نهایی که همان حقیقت یا عشق باشد برسد. تنها عاشقان هستند که با تمام وجود ناچیز بودن این عالم را دریافته و برای آن ارزشی قائل نیستند.

 

به قول حافظ:

بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیاد است / بیار باده که بنیادِ عُمر بر باد است

غلامِ همّت آنم که زیرِ چرخِ کبود  / زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

که ای بلندنظر شاهبازِ سدره نشین/ نشیمنِ تو نه این کُنجِ محنت آبادست 

 

بحرالمیت > اردن { ١٨ ژوئن ۲۰۲۳} 

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰:

سلام بر دوستان بزرگوار 

شادی می و گلرخ و گل،هست به لب 

کآنرا نبود دوام در غصه و تب 

شادی چو بود ز شادی همنوعان 

پیوسته کند جان و دلت غرق طرب 

سپاس از دوستان

بنده خدا در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱:

انتخاب بسیار عالی برای شروع باب سوم. 

۱
۵۹۸
۵۹۹
۶۰۰
۶۰۱
۶۰۲
۵۲۶۱