گنجور

حاشیه‌ها

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۵:

سلام 

  متناظر این ضرب المثل است خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید در دیگری 

  شاد باشید

سینا معتمدی نژاد در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:

درود و عرض ادب و احترام 

یکی از بهترین و زیباترین اشعار وحشی بافقی که زندگی عاشق را با هستی معشوق پیوند می زند ؛ همچنین یکی از مهمترین چکامه ها در مشاعره است که به علت اتمام ابیات و روان بودن اشعار با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ، به شدت پرکاربرد است . مشابه این اشعار را شاعران بزرگی چون رفیق اصفهانی ، محتشم کاشانی ، جامی ، فیض کاشانی ، هلالی ، طغرل احراری و به ویژه بیدل دهلوی سروده اند . (با این شباهت که همگی با چه حظ به پایان می رسند)

لیلا قمری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳:

سلام و درود
بیت پنجم مصرع دوم 
زانک صد دل چو دل خسته من هست اینجا

حبیب شمسی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

به نظر در مصرع آخر، 

مست و خراب آمدم، مست و خراب می‌روم

شعر کمی سنگین شده که با ویرگول بعد از خراب، می توان موزون خواند. ولی بهتر بود به استناد مصرع دوم بیت نخست، آمده ام جایگزین آمدم بود.

مست و خراب آمده ام، مست و خراب می‌روم

مستندات را بررسی نکرده ام فقط یک سوال است خواستم یقین بدانم که مست و خراب آمدم، درست است یا نه؟

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:

#غزل شمارۀ_۲۲۱

                    

وزن: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

(بحر رمل مثمن مخبون اصلم)

           

           

۱_مجلس ِ ما دگر امروز به بُستان مانَد

 

عیش ِ خلوت به تماشایِ گلستان ماند

 

 

دگر: برای تاکید آمده است. عیش خوشگذرانی خلوت: گوشه خلوت.

معنی بیت: امروز دیگر محفل ما درست شبیه بوستان است، خوشگذرانی در گوشه خلوت مثل گردش در باغ و بوستان است.

 

۲_می حلال َ ست کسی را که بوَد خانه بهشت

 

خاصه از دست ِ حریفی که به رضوان ماند

 

را: برای .حریف: پیاله یار.

رضوان: نام فرشته نگهبان بهشت. معنی بیت: برای کسی که خانه‌اش در حکم بهشت است شراب حلال است به خصوص از دست یار و هم پیاله‌یی که شبیه فرشته است.

 

۳_خط ِ سبز و لب لعلت به چه ماننده کنی

 

من بگویم به لب ِ چشمه حیوان ماند

 

خط سبز: موی نرم و نازک نو رسیده معشوق.

لعل سنگ قیمتی به رنگ سرخ روشن.

چشمه حیوان: چشمه آب حیات بر پایه آنچه در داستان‌ها آمده چشمه‌ای است در ناحیه‌ای تاریک از شمال به نام ظلمات که هر کس از آن بنوشد عمر جاودانه پیدا می‌کند.

معنای بیت: سبزه خط و لب لعل قامت را به چه چیزی تشبیه می‌کنی؟ اجازه می‌دهی من بگویم ؟به سبزی کنار چشمه آب حیات شبیه است.

 

 

۴_تا سَر ِ زلف ِ پریشان ِ تو محبوب ِ من است

 

روزگار م به سَر ِ زلف ِ پریشان ماند

 

تا: روزی که، از وقتی که، نیز می‌تواند به معنای "مادام که، تا وقتی که" باشد.

 

 

۵_چه کُنَد کُشته‌یِ عشقت که نگوید غم ِ دل

 

تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند

 

خون ریختن: کشتن مراد این است که معشوق، عاشق را دلخون می‌کند و تا حد مرگ آزار می‌دهد. معنای بیت: کسی که به دست عشق تو کشته شده است چه کند اگر غم دل خود را بازگو نکند؟ خیال نکن که بتوانی خون بریزی و کسی متوجه آن نشود.

 

 

 

۶_هر که چون موم به خورشید ِ رُخت نرم نشد

 

زینهار از دل ِ سختش که به سندان ماند

 

 

زینهار: امان، فریاد.

 سندان: ابزار آهنی که آهنگران فلز را با چکش روی آن می‌کوبند معنای بیت کسی که در برابر چهرۀ نو مثل موم نرم نشود، معلوم می شود که دلش به سختی سندان است، امان از دست چنین دلی.

 

۷_نادر اُفتَد که یکی دل به وصالت ندهد.

 

یا کسی در بلد ِ کفر مسلمان ماند

 

نادرافتد: کمتر اتفاق می‌افتد.

 بلد کفر: سرزمین کفر.

 معنای بیت: بعید است کسی دل به وصال تو نبندد و عاشق تو نشود همچنان که بعید است کسی در سرزمین کفر مسلمان بماند.

 

۸_تو که چون برق بخندی، چه غمت دارد از آنْک

 

من چنان زار بگریَم که به باران ماند

 

چه غیمت دارد: چه غمت باشد. آذرخش وقتی لب‌های یار در اثر خنده از هم باز می‌شود دندان‌های سفید و درخشان او برق می‌زنند و شاعر از این برق به آذرخش یا برق آسمان تعبیر کرده است که در پی برق یا باران اشک می‌بارد.

در این بیت تناسب ِ«برق و باران» و تضاد ِ« گریه و خنده »مراعات شده است.

 

 معنای بیت: ای کسی که با دیدن حیرت و سرگشتگی سعدی در برابر زیبایی معشوق زبان به طعنه گشودی و او را سرزنش کردی طعنه ی تو منصفانه نبود، آیا کسی هست که چنین چهره زیبایی را ببیند و حیران نشود.

 

۹_طعنه بر حیرت ِ سعدی نه به‌اِنصاف زدی

 

کس چُنین روی نبیند که نه حیران ماند

 

 معنای بیت: ای کسی که با دیدن حیرت و سرگشتگی سعدی در برابر زیبایی معشوق زبان به طعنه گشودی و او را سرزنش کردی طعنه تو منصفانه نبود آیا کسی هست که چنین چهرۀ زیبایی را ببیند و حیران نشود؟.

 

۱۰_هر که با صورت و بالایِ تواَش اُنسی نیست

 

حَیَوانی ست که بالاش به انسان ماند

 

انس: الفت.

دلبستگی. بالاش :قد و قامتش

 

شرح :محمدعلی فروغی ،حبیب یغمایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

محمدجواد اله وردی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۴ در پاسخ به حسام بیگ مرادبیگ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

چه زیبا فرمودید 

یا به دیگر سخن: جهل نگهبان تقواست .هرچقدر افق دید محدود تر باشد میل و شهوت کمتر است و جاهل در تاریکی مفیدی به سر می‌برد.

ویکتور هوگو (مردی که می خندد)

محمدجواد اله وردی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۴ در پاسخ به شاهو (Idol Breaker) دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

خطاب به شاهو idol breaker

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به

وز هرچه نه می طریق بیرون شو به

دردست به از تخت فریدون صد بار

خشت سر خم ز ملک کیخسرو به

این رباعی شماره ۱۵۶ خیام هست 

حال شما به من بگو یا خیام به فکر شکم و زیر شکم (مادیات دنیا)بود 

به نظر من بیشتر کسی به فکر مادیات است که از چین تا اسپانیا کشور گشایی کرده است و زنان نوادگانش از قوم های دیگر باشند( یکی از زنان امام حسین ایرانی،و مادر امام مهدی پرتقالی) تا کسی که در کارنامه خود ریاضیات نجوم و تقویم جلالی را داراست.

پایان سخن باید بگویم: اگر ذره ای به این خاک که از آن تغزیه کردی غیرت و احساس مسئولیت میکردی همچین توهین بیشرمانه ای که بیشتر به خودت و کسانی که ازشان پیروی میکنی شباهت دارد به اسطوره این مملکت کهن نمیکردی.

کوروش در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۴ - بیان آنک در هر نفسی فتنهٔ مسجد ضرار هست:

نه حیاتش چون حیات او بود

نه مماتش چون ممات او بود

 

گور او هرگز چو گور او مدان

خود چه گویم حال فرق آن جهان

 

یعنی چه ؟

.

صالح عظیمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۴ در پاسخ به رسته دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

😂😂 هر که از ظن خود شد یار من!

شما برداشتی رو می‌کنی که خودت دوست داری. کی گفته برداشت شما درسته، دیکتاتور درونت رو بکش بردار اجازه بده دیگران هم متفاوت از تو فکر کنند حتی به غلط! 

Nima.Mmmm در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۲ در پاسخ به Sajjad Sasuke دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

با دو مصراع با معانی مستقل از هم طرف هستیم:
مصراع اول میگوید در وجود و جوهر من نوعی از جنون نهفته است مانند خواب یک شخص دیوانه که خالی از جنون نیست.
مصراع دوم هم میگوید :زحمت به خود مده که مرا به یاد بیاوری زیرا من فراموش هستم.(یا اصل فراموشی هستم)

سید محسن در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور:

درود برادیبان===ماده ایی خوش بو وگران قیمت از نوعی نهنگ است که شاید همان عنبر باشد--این ماده گران بها در عطر سازی بکار میرود

سید محسن در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو:

درود بر ادیبان--در بیت 30 ==فراخی ها بود آب و علف را -----------درست است

حاج مهدی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

درباره دو کلمه مورد اختلاف یه توضیح بدم 

۱_ کلمه سروده شده توسط بهار ری هست نه وی ، چون در نسخه دستنویس شاعر ری آمده 

اما وی از کجا آمده از کتاب درسی که توسط یکی از اهالی روستای کجور جمع آوری شده بود ، بنده خدا نتونسته بود کلمه ری را جا بندازه برای مخاطب کار را راحت کرده بود و به جاش گذاشته بود وی ، وقتی بهار میگه بر ری بنواز ضربتی چند ، منظورش اینه که با فوران آتشفشان ری را خراب کن تا بی خردان سفله ای که در ری زندگی می‌کنند بمیرند و داد دل مردم خردمند گرفته شود  ، 

۲_ نویسنده کتاب درسی اصرار داشته که اسم روستای خودش کجور را در کتاب درسی بیاورد به همین خاطر به جای کلمه نیشابور که نماد شرق ایران است اسم روستای خودش را به همراه بخش تابعه یعنی نور را آورده است .

وگرنه هرای دماوند در یک دایره از نیشابور در شرق تا نهاوند در غرب زلزله ایجاد خواهد کرد نه از یک روستای کور در شمال غربی دماوند تا نهاوند در غرب

سید محسن در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین:

درود بر ادیبان--گل وصلش به باغ وعده بشکفت---در بیت22 درست است

Sajjad Sasuke در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

معنی این بیت چی میشه دوستان؟

چو خواب مردم دیوانه تعبیرم جنون دارد

به یاد من مکش زحمت فراموشم‌، فراموشم

ساسان کمالی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

لطفا این بیت را بیافزایید

بیت دوم در نسخه چاپی من

شکرغمازان نمیدانم که چون آرم بجای

کآنچه مشکل بود بر من آسان گفته اند

 

یوسف آشوری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۱:

براش ویس هم بزارین

Manouchehr Biazar در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:

با سلام و ادب خدمت دوستان گنجوری عرض کنم که حضرت حافظ  در این قسمت از اشعارشان به زیبایی تمام سوره جمعه ،آیه ۹ تا ۱۱ توصیف و سفارش نمودند 

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن ،در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن : در واقع تا انتهای این قسمت از اشعار حال کسی رو توصیف می‌کند که دست از کاسبی و درآمد میشوید و برای دیدن و رازو نیاز کردن با معشوق واقعی و طلب (گدایی )نعمات الهی  را انتخاب می‌کند ،

از جان طمع بریدن اسان بود ولیکن از دوستان جانی مشکل توان بریدن ،

این بیت دلالت بر اهمیت نماز خواندن دارد که در قرآن سفارش شده حتی در میدان جنگ تعدادی از افراد در هنگام ادای نماز در اطراف نمازگزاران بایستند و در واقع ،از جان خودشان بگذرند ،

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دلی تنگ  وانجا به نیکنامی پیراهنی دریدن ،  حضرت حافظ به زیبایی حال دل یک نماز گذار واقعی را توصیف کرده که چطور با دلی که به غنچه تشبیه شده و به سمت بوستان برای شکفتن می‌رود را زیبا بیان کردند ،منظور از پیراهن دریدن هم آماده شدن برای وضو که آستین و کلاه و پاپوش میدرانند، 

گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن ،گه سر عشق بازی از بلبلان شنیدن ،تشبیهی بسیار زیبا از راز و نیاز کردن شخص با خداوند و گاه شنیدن بی اختیار سخن اطرافیان که با چه خلوصی با پروردگارشان سخن می‌گویند 

بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار ،که آخر ملول گردی از دست لب گزیدن ،

سفارش به نماز اول وقت  ،که توسط اذان  و اذان گو بدان دعوت میشوید، مورد نظر حضرت حافظ میباشد   و منظور از  ملول شدن حال کسی است که نماز را بخاطر مشغله کاری به زمان دیرتر از اول وقت معوق می‌گذارد و زمانی متوجه می‌شود که وقت نمازش گذشته و بی اختیار لب  خود را گاز می‌گیرد یا میگزد  ،

به نظر من حافظ و اشعارشان به زیبایی غیر قابل وصفی گویای  عشق بین خالق و مخلوق است که در همه کتب آسمانی بیان شده  

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم 

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ ایم

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۶ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس:

با انجام ویرایش، مصرع دوم بیت شماره 33 طبق نسخه کلکته تصحیح شد؛ یعنی:

 ترا من هم گوزنم هم تذروم/که هم شمشاد و هم آزاد سروم

سید محسن در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه‌سار:

درود بر ادیبان--تائید می کنم که تصحیح موارد در این حجم عظیم سایت گنجور کار آسانی نیست و زمان زیادی می طلبد--لاکن 9 سال هم عدم تصحیح کمی دیر است لطفا پیشنهادات را عمل بفرمائید

۱
۵۹۷
۵۹۸
۵۹۹
۶۰۰
۶۰۱
۵۴۵۸