گنجور

حاشیه‌ها

علی صیادانی در ‫۱۳ سال قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - در وصف کشتی هندی:

وصف کشتی در شعر عربی هم نمود های فراوانی دارد؛ مانند اشعار ابن هانئ اندلسی:
و سُفنٌ إذاما خَاضَتِ الیَمَّ زَاخِرًا جَلَتْ عَنْ بَیَاضِ النَّصرِ وَ هْیَ غَرَابِیب ُ
.تُشَبُّ لَهَا حَمراءُ قَانٍ أُوارُها سَبوحٌ لها ذیلٌ علی الماءِ مَسحُوبُ

محمد علی چمنیان در ‫۱۳ سال قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:

بیت ششم به نظرم در اصل چنین بوده : " کاش که در قیامتش بار دگر به دیدنی آنچه گناه او بود من بکشم غرامتش " یعنی آرزو دارم در قیامت در مقابل فقط یکبار دیدن دوبارۀ او ، بار تمام گناهانش را بدوش کشم .

محمد نادری در ‫۱۳ سال قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸:

این بیت اشاره به درک معنی اناالحق دارد.همه ما جزیی از وجود خداوند هستیم که برای کسب کمال باید سیر تکاملی خاصی را طی کنیم و در نهایت به وجود لایتناهی خداوند ملحق شویم.در این سیر تکاملی بازیهای مختلفی توسط روزگار جهت دور کردن ما از هدف اصلی که کسب کمال است بوجود میآید که شاعر از تمثیل موج و حباب که اختلاف اندازه زیادی دارند ولی هر دو ماهیتی وابسته به آب دارند استفاده کرده است.

محمد در ‫۱۳ سال قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۰:

فکر کنم یه کم باید کار کنید رو این غزل! یکم مصراع ها بهم ریختن.

فضل الله شهیدی در ‫۱۳ سال قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
گوهر هرکس ازاین لعل توانی دانست.
برای روشن شدن معنی راز نهانی وگوهر حقیقی انسان از قصه کوتاه زیرمیتوان بهره گرفت.
میگویند زمانی عده ای از بودائیان برمه (میا نمارکنونی) میخواستند به بنگلادش حمله کنند دراین کشور مجسمه ای از یودا از جنس طلا وجود داشت متصدیان معبد مجسمه را گل اندود کردند که سرقت نشود واینطور هم شد. بعدها فرار شد مجسمه گلی بودارا از جائی به جای دیگری منتقل کنند وهنگام نقل مکان آن در گل ها ترک خوردگی پیدا شد و بعلاوه باران شدیدی درگرفت . ناچار آنرا زیر چادری قرار دادند. شب هنگام کسی با چراغ قوه زیر چادر رفت تا ببیند چه برسر مجسمه آمده و ملاحظه کرد که از محل ترکیدگی درخششی بچشم میآید وآخر کشف شد که این مجسمه از طلاست که با مهارت گل اندود شده است. از این داستان نتیجه میگیرند که گوهر وجودهر اسانی درمثل از جنس طلاست اما بواسطه مکتسبات اجتماعی وتربیتی گل اندود شده است.
ازنظر حافظ ان صوفی یا عارف حقیقی که باده مغرفت مینوشد رازنهانی یا طلای وجود خود را درمیابد و گوهر(طلائی) هرکس با این لعل(باده معرفت) دانسته میشود
ودرابیات بعدی آمده است بجز عشق تو(خدا) دل بلادیده من همه چیز را فانی دانست. بلی چیزی که تنها چیزی که فانی نیست اوست و عشق به او هم فانی نخواهد بود
دربیت دیگر گوید: از دفتر عقل آیت عشق را نمیتوان دانست بلی چون این عقلی که ماداریم از جنبه اجتماعی وتربیتی وجودمان برخاسته است(تعقل قرآنی چیز دیگریست)وگفته شده دراین بیت اشاره به ابن سینا دارد که با علم وعقل آیت عشق را جستجو میکرد- جستجوی علمی هرچند مهم است اما انسان را به عشق مورد نظر حافظ نمیزساند.

علی در ‫۱۳ سال قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۳:۳۵ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

یک دنیا سپاس فراوان بابت زحمات شما عزیر فدا کار حقیقتا که کا بی نهایت ارزشمندی انجام دادید

نمیدونم در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم:

مطمئن نیستم ولی من مصرع دوم بیت اول رو اینطوری شنیدم. لطفا چک کنید.
عاشق نبوده ای که ببینی چه می کشم

علیپور در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

در مقام قیاس وداوری لازم است موضوع در کنار هم باشد تا قیاس محقق شود و در اینجا اگر ننشینی باشد که جایی برای مقایسه نمیماند پس به نظر بنده هم بنشینی صحیح است

علیرضا نخجوانی در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:

مصرع:
"تا ظن برم که روی تو ماست یا پری"
باید به:
"تا ظن برم که روی تو ماهست یا پری"
تغییر کند!

حمیید در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

تا سی سالگی به اشعار حافظ خیلی علاقه داشتم...اما از این زمان به بعد ضمن حفظ ارتباط روحی با حافظ به سعدی علاقه ویژه ای پیدا کردم.گویا بعد از سالهاآشنایی و حفظ اشعا راو تازه معنی ژرف اونها رو پیدا کردم..سعدی خیلی در بین پارسی زبانها کوچکتر از آنچه که هست معرفی شده است.این شعر و شعر بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران ....رو برای کسی که خیلی دوستش دارم و ازم خیلی دوره بعد از رفتن دوباره اش فرستادم...

امیدی در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱ - فی مرثیة امیرالمؤمنین المستعصم بالله و ذکر واقعة بغداد:

در باره این قصده:
1. جواب کسانی است که می گویند سعدی در حمله مغول و سقوط بغداد بی تفاوت بوده است. مثل مرحوم یکتر شریعتی
2. در بیت : لحا الله من یسدی الیه بنعمة کسانی را که در سقوط بغداد به مغول کمک کرده اند نفرین کرده است. مثل خواجه نصیر و ابن علقمی
3. غلط دارد.مثلا در عنوان مستعصم درست است نه معتصم . در مصراع دوم بیت 16 کمثل درست است نه کمثب...

غلامرضا در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:

با سلام. در بیت سوم، مصرع دوم، «به سر جان من شدم در شیون دل» نیز صحیح می‌نماید. بنده اطّلاعات فنّی کافی برای اظهار نظر ندارم، لیک معنای «به سر جان می‌شدم» از «به صد جان می‌شدم» برای این بنده لطیف‌تر و نزدیک‌تر است.

آهو در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۲) گفتار مرد خدای پرست:

خیلی اتفاقی این شعر را انتخاب کردم. واقعا بهش احتیاج داشتم. دل اسیر گفتار و رسیدن به آرزو ، در انتظار عمل...
سپاس

محمد در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

بیت دوم اشاره به یکی از نظریه های در باب تجلی دارد

سید عدنان اسلامی در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد، پایاب شکیبایی
حافظ
سلام، این شعر از آن اشعاری است که تقریبا بیشتر مردم با آن آشنایی دارند، البته حتم دارم که شما از آن گروه هستید که شعر را به صورت صحیح می‌خوانید ولی عده‌ای مصرع آخر آن را اینگونه می‌خوانند:
کز دست بخواهد شد، پایان شکیبایی
در صورتی که پایاب (به معنی محل کم عمق آب) صحیح است. حتما تو دریا شنا کردید اگر از ساحل دور شوید به جایی می رسید که دیگر پایتان به زمین نمی‌رسد، در آنجا پایاب تمام شده است و تا جایی که پایتان به زمین برسد، پایاب نامیده می‌شود. البته پایاب معنای مقاومت و ایستادگی هم می‌دهد. فکر می‌کنم حالا اگر با این تفسیر یک بار دیگر شعر را مرور کنیم بهتر متوجه منظور خواجه حافظ شیراز می‌شویم.
سید عدنان اسلامی

رضا حیدری نیا در ‫۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:

این شعر در وزن اشتباهی قرار داده شده است.وزن این شعر :
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن می باشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

حامد در ‫۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:

در گرداوری دیگری از رباعیات که داشتم ، در مصرع اول بیت دوم به جای "معنی"، "عالم" نوشته بود. بدین معنا که "کسی در عالم در این مورد دمی راست نرند". نمیدانم کدام صحیحست. به هر حال خسته نباشید!

حسین خداخواه در ‫۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:

با سلام بسیار عالی است.با نظر دوست مان راجع به دو نقطه موافقم

امیدی در ‫۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

در نهج البلاغه فرموده است: خیر الناس فیّ النمط الاوسط. یعنی بهترین مردم در باره من میانه روانند.

بهمن در ‫۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:

با سلام دوست محترمی که به مثنوی ایراد وارد کرد لابد همین ایراد را به سوره یوسف نیز باید تعمیم دهد

۱
۵۲۵۰
۵۲۵۱
۵۲۵۲
۵۲۵۳
۵۲۵۴
۵۶۳۵