چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را
تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو
بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را
شوق ، به تازیانه گر دست بدین نمط زند
زود سبک عنان کند صبر گران رکاب را
آنکه خدنگ نیمکش میخورم از تغافلش
کاش تمام کش کند نیمکش عتاب را
خیل خیال کیست این کز در چشمخانهها
میکشد اینچنین برون خلوتیان خواب را
میجهد آهم از درون پاس جمال دار، هان
صرصر ما نگون کند مشعل آفتاب را
وحشی و اشک حسرت و تف هوای بادیه
آب ز چشم تر بود ره سپر سراب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر خودش را در حال کشمکش با خواستهها و آلام درونی میبیند. او از عشق دوزخی حرف میزند که بر او تحمیل شده و دلش در حال اضطراب و سردرگمی است. در این میان، شوق و آرزو به او فشار میآورند و او احساس میکند که نمیتواند به راحتی صبر کند. شاعر از کسالی و غفلت دیگران نیز گلایه میکند و حسرت و اشک او ناشی از میل به آزادی و رهایی از این وضعیت است. در نهایت، او با توصیفاتی گویا از جستوجوی عشق و زیبایی، احساس سراب بودن این آرزوها را نیز به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: چند بار باید این دل را در خودم نگه دارم و تحمل کنم، بهتر است این احساسات آزاردهنده را به دوزخ بیندازم و جان مضطربم را رها کنم.
هوش مصنوعی: عشق من به حدی عمیق و پیچیده است که حتی نصیحتکنندگان هم از آن میهراسند. بر دل من سد و مانعی بهوجود آوردهاند که مانند عذابی سنگین است.
هوش مصنوعی: وقتی شوق به سادگی و بیدرنگ بر دل انسان مسلط میشود، صبر و تحمل را به زانو در میآورد و فرد را به جلو میراند.
هوش مصنوعی: کسی که من از او تیر میخورم، امیدوارم که اگر بیتوجهی میکند، تمام توانش را بگذارد و تیرش را به من بزند.
هوش مصنوعی: این تصویر از وجود گروهی از خیالهاست که به آرامی از دل چشمها بیرون میآیند و بر دلهای تنها و در خلوت نشستهها اثر میگذارند و خواب را از آنها میگیرند.
هوش مصنوعی: احساس عمیق من از درونم به بیرون میجهد و زیبایی خیرهکنندهات را میستاید. ای باد تند، مراقب باش که مبادا نور خورشید را خاموش کنی.
هوش مصنوعی: دل وحشی و پر از اشک حسرت و ناامیدی، در حالتی شبیه به باد و بیابان است. آب، همانند چشمی که اشک میریزد، از تصاویر گمراهکننده سراب به دور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را
بلبل نغمه ساز کن بلبله شراب را
ساغر لاله هر زمان باد نشاط می دهد
بین که چه موسمی ست خوش نقل و می و کباب را
مرغ چو در سرو شد، بال کشید در زمین
[...]
وقت صبوح شد بیار آن خور مه نقاب را
از قدح دو آتشی خیز و روان کن آب را
ماه قنینه آسمان چون بفروزد از افق
در خوی خجلت افکند چشمه ی آفتاب را
وقت سحر که بلبله قهقهه برچمن زند
[...]
ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را
به که سپهر داردم ساغر آفتاب را
چند شوم به میکده بیخود و همدمان برند
مست کشان کشان سوی خانه من خراب را
ساقی گلعذار من گر ز رخت عرق چکد
[...]
پنجه خطاست با بتان خسته دل خراب را
خاصه بتی که بشکند پنجه آفتاب را
ای به دو لعل آتشین آب حیات تشنگان
بی تو قرار کی بود تشنه دل کباب را
روز قیامت ای پری، هوش بری زآدمی
[...]
هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را
زاغ چسان نهان کند بیضهٔ آفتاب را
وصل تو چون نمیدهد در ره عشق کام کس
چند به چشم تشنگان جلوه دهد سراب را
کام که بوده در پیت گرم که مینمایدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.