نادر در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۹:
آتش درینجا به چند معنی آمده اول آتش عشق است. و عشق را عرفا به چهار نوع تقسیم نموده اند عشق خداوند با خود؛ یعنی خداوند از کمال خود عاشق ومعشوق خود است. ودر مظاهر حق همواره بصورت حبیب ظاهر شده و محبوب مخفی بوده مگر بظهورش در اسم اعظم که بظهور محبوب ظاهر شده. قسم دوم عشق ، محبت حق است بسوی خلق خود که عالم وجود دورنمای آنست و ظهور مظاهر مقدسه همه حکایت از آن و حدیث قدسی "کنت کنز...."گویای این حقیقت و مصداق دیگر آن حدیث قدسی"کسی که مرا طلب کند می یابد و هر که مرا یابد میشناسد و هر که مرا شناخت دوست دارد و هر که مرا دوست دارد به من عشق میورزد و هر که به من عشق ورزد من هم به او عشق میورزم ***و هر که را عاشق شوم میکشم.
هر که را بکشم خونبهای او بر من است وهر که خونبهای او بر من باشد "خود نیز خونبهای اویم".
. قسم سوم عشق، محبت خلق بسوی حق است. وأین نیز در نهایت کمال خود، عبارت از فدای جان است و آیه" فتمنوا الموت أن کنتم صادقین" که شهادت حضرت مسیح وحضرت امام حسین نشانه آنست حاکی ازین قسم عشق است. قسم چهارم عشق، محبت خلق به خلق است. زیرا کسی نمیتواند در حب بکمال برسد مگر به خلق او که میبیند محبت داشته باشد. سپند در این ابیات اشاره به هویت فداست و از جنس آتش شدن نفس عبارتست از گذشت او از مراحل طلب، عشق، معرفت، توحید، استغنا ، حیرت است تا بمرحله فنا میرسد واز نفس اثری نمیماند و هویتش همان هویت آتش میشود.
امین کیخا در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب:
بر روان فخر الین گرگان درود از اندک سخنوران است که فارسی میانه میدانسته و اینجا اشکارا ست
امین کیخا در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴:
و البته می خورانند
امین کیخا در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
با درود بر روان مولانا که مایه فخر دری زبانان می باشد و نمونه همریشگی ما همه ، باید دانست امروز کجاییم و کی هستیم و از شکافتن ریش و زخم کهنه رنجمان افزوده میگردد سلام به تو برادر افغانمان
عبدالمنان فطرت افغانستان در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
یکی ازدوستان دریکی ازکامنت ها نوشته کرده که مولانا سنی است . اگراین حرف را میزنم مراببخشید من میگویم به جای اینکه شما به عمرتوهین بکنید به ابولهب توهین کنید بهتراست چونکه ابولهب رسول الله راخیلی زیادآزارداده است اما عمربعدازاینکه اسلام راقبول میکند تمام عمرش را درخدمت رسول الله (ص)وخدمت مسلمین میگذراند. وتوآقای محترمیکه ازعمرخوشت نمی آید وحالاهم ازاینکه مسلمان هستی افتخارمیکنی این اسلام را کی برایت رساند ؟چراماحقیقت راماپنهان میکنیم آیااگرعمرکافرمیبود چرا رسول الله خبرنشد؟رسول الله ای که لیست تمام منافقین برایش وحی شد وچرا عمریکی ازاعضای عشره مبشره (یعنی کسانیکه بشارت بهشت به آنها داده شده است) است؟ باعرض معذرت شاید اینجا جای این موضوع نبوده باشد اما خدایی شما درمورد عمر اشتباه میکنید.
عبدالمنان فطرت افغانستان در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
سلام برکسانیکه این سایت راتهیه کرده وخیلی ممنونم ازایشان. دردومصرع آخرمولانا عشق عمررانسبت به رسول الله (ص) رابیان میکند که عمر(رض)چقدررسول الله(ص) رادوست داشته. واینکه دراینجاپادشاه بی حد عاشق کنیزک بوده وعشق شان مجازی بوده اما به مجردیکه عشق واقعی رامیبیند ازعشق مجازی صرف نظرکرده ودرپی عشق واقعی که همانا عشق خداوند است میرود.
ناشناس در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
دکتر جلالیان اعتقاد دارد این غزب در امتداد عزل زیر و در جوانی و در کوبیدن صوفیان ریاکار سروده شده است.
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دفتر دانش ما جمله بشویید به می که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان رخصت خبث نداد ار نه حکایتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود
Mj در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:
روایت از سایت "در حضور خواجه حافظ"
(پیوند به وبگاه بیرونی)
:
احتمالاً عماد بیمار بوده حافظ به عیادت او رفته ، او مشغول خواندن حدیث عاد و ثمود بوده حافظ داروی موثر خود را تجویز می کند شاهد نازک عذار عیسی دم پیدا کند شراب بنوشد ،با او به چمن برود مانند زرتشتیان مراسم سیزدهم فروردین را جشن بگیرید شادمانی نماید . دلیل اینکه عماد بیمار بوده احتیاج او به شاهدی عیسی دم است که بتواند مرده را زنده کند و بیمار را شفا بخشد در پایان از مراحم عماد که با اجازه اسحاق مشمول حال حافظ شده و هر آنچه می طلبیده در اختیارش گذاشته می شد قدر دانی می نماید و می گوید خدا تو را برای من زنده بدارد و مصرع دوم بیت دوم برای شکر خنده می گوید غبغب ساقی را ببوس شاید اشاره به سن بالای زوجه عماد باشد، به هرحال از آن بوی شکر خنده (شوخی) به مشام می رسد.
کاشف در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
این بیت اغلبا اینطوری باشد:
هوس گر چاکی از دامان عریانی به دست آرد
نفیسه موسوی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:
مصرع اول بیت سوم احتمالاً افتادگی داشته باشد. من به نسخۀ چاپی دسترسی ندارم ولی احساس میکنم وزن مصرع ایراد دارد و شاید به جای «خلق»، «خلقی» درست باشد.
سید علی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:
تا جایی که من یادمه در کتاب فارسی سال چهارم مدرسه، کلمه "نانی" امده بود.
"تایی" اینجا به چه معنی است؟
و در ضمن چون یک نفر چیزی میگوید، شما نباید فورا اثر بدهید، باید با نسخه های قدیمی و نظر اساتید بررسی کنید.
ناشناس در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
این جه استغناست، باید در مصرع بعد با "نیاز" بجای "مجال" تکمیل شود
حبیب جلیلیان(سالک) در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۹:
می توانست بگوید:
یعنی که خموش،بستان،کارزان است.
که هم آهنگ شعر درست می شد و هم واژه بستان یعنی بگیر یا بخرفارسی و زیباتر از بیع عربی است
سمانه در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۱:
با سلام
سمانه هستم 22 ساله از شیراز بسیار زیبا و روح نواز بود.
تصحیحِ سبحان در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
بر رو و سر پویان شود: ایهام >>>1. (معنای نزدیک) .همچون آب که در جوی رونده و دوان است، بر سر(سری که همان معنی صورت را در «سر و صورت» میدهد، نه سر به معنای خاص جمجمه) و صورت [او-عاشق] [اشک] روان میشود.
2. (معنای دور) اگر «او» را معشوق بگیریم>>> با صورت و سر(که در قاموس بعضی از رسوم احترامگذاری و عبادی، ارزشمندترین بخشهای بدن برای بیان احترامند - همجون سجده) به دنبال او (جوی اینجا نشان از هر مکانی که معشوق در آن است دارد) دونده و روان میشود. (چون برای «پویان» حرف اضافهی «بر» آمده است، نه «با»، این معنی به دور است. البته ایهام آنگاه صحیحتر است که در هر صورتی از انواع برداشت از معانی و الفاظ آن، به استفاده و ترتیب کلمات و شکل جملات تشکیل دهندهاش خللی وارد نشود - مگر آنکه آن را ناشی از اختیارات شاعری بدانیم.
سبحان در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
یر رو سر پویان شود: ایهام >>>1. (معنای نزدیک) .همچون آب که در جوی رونده و دوان است، بر سر(سری که همان معنی صورت را در «سر و صورت» میدهد، نه سر به معنای خاص جمجمه) و صورت [او-عاشق] [اشک] روان میشود.
2. (معنای دور) اگر «او» را معشوق بگیریم>>> با صورت و سر(که در قاموس بعضی از رسوم احترامگذاری و عبادی، ارزشمندترین بخشهای بدن برای بیان احترامند - همجون سجده) به دنبال او (جوی اینجا نشان از هر مکانی که معشوق در آن است دارد) دونده و روان میشود. (چون برای «پویان» حرف اضافهی «بر» آمده است، نه «با»، این معنی به دور است. البته ایهام آنگاه صحیحتر است که در هر صورتی از انواع برداشت از معانی و الفاظ آن، به استفاده و ترتیب کلمات و شکل جملات تشکیل دهندهاش خللی وارد نشود - مگر آنکه آن را ناشی از اختیارات شاعری بدانیم.
علی فارسی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
با سلام
شعر، ناب، زلال چو ن اشک و صمیمی است.
نیاز ذاتی خود را در مقابل تظاهر به تقوی و پرهیزکاری می گذارد و بی چون و چرا نیاز ذاتی خود را به عشق ورزیدن بر میگزیند.
جای جای غزل از بردباری در راه وصال معشوق می نویسد و باز هم قصه کوتاه می کند تا در دام فریب و کلمه سازی نیفتد بسان واعظان و ...
یا جام باده یا قصه کوتاه!
یا جام باده برخواهد گرفت و به وصال خواهد رسید و یا که قصه فراق را کوتاه و موجز بیان م یکند .
بی غل و غش خود را رند و عاشق می داند آنهم در فصل گل، فصل زایش و...
بدون تردید اینها نه با رمل و اصطرلاب و حسابگری که از جان جانان حافظ می تراود.
بسیار می توئان سخن گفت که بر این غزل زلال اصلا نیازی نیست:
یا جام باده یا قصه کوتاه
مرتضی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
سلام جناب امیر شما چطور به این نتیجه رسیدین؟! یعنی شما به دهان در شکر اعتقاد دارید تا دهان شکرین!؟ منظور شاعر اینه که همیشه شیرین لب و شیرین کام و شیرین سخن باشی!
جواد شهنازی در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۸۳:
به نظر می رسد مصراع سوم و چهارم باید چنین باشد:
وز آرزوی روی تو دارم شب و روز
چشمی و هزار چشمه آب اندر وی
سعید در ۱۲ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۲ دربارهٔ قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲: