گنجور

حاشیه‌ها

حسین دودی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵:

فرش زیبایی،بافت تبریز، در موزه فرش ایران وجود دارد که این رباعی همراه با تصویری خیالی از خیام در کنار ماهرخی فرخنده روی، بر آن نقش گرفته که بسیار زیباست. 

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۱ در پاسخ به kara karimi دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در رثای شهید بلخی:

بیگمان هر ساده اندیش و هر اموزگار ندیده ای  به اسانی میداند که دیش دهش ( ده او را ) است  و هر بقالی که با  بستگانش مشکل دارد همین اندیشه را دارد اما  کار سخن به این کانایی نیست  مگر بستگان نزد تو کار میکنند که میگویی مزد کمتر دهش  تا ببنی چگونه با ت دشمن میشوند دگر انکه  کم دادن مزد از نامردیست و هیچ گاه سخنور فرهیخته ای چون  رودکی نمیگوید مزد کمتر بده  مزد را باید  درست داد  اگر بیشتر نمیدهی کمتر نهی  -

دگر ان که  گفته خواهی ان روز  -   نگفته خواهی ان روز را ببنی  ( به گمان شما انروز روز دشمنی  بستگان  هههه)
 آن روز   روز رستخیز است و نه روز جنگ بستگان برای نامردی در کمتر دادن مزد

-آسان است که بگویی دیش  بده اورا است  بویژه که در سروده های دگر هم امده اما 
هزار نکته باریکتر ز مو  اینجاست
 نه هرکه سر بتراشد ز مکه امده است
-
هزار نکته باریکتر ز مو  اینجاست
 که هرکه سر بتراشید بوده در زندان

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در رثای شهید بلخی:


خویش، بیگانه گردد از پی سود
 خواهی ان روز،  مزد کمتر دیش

خواهی ان روز شمار پیروز باشی  کمتر به مزد اندیش


در نوشته های مانی نیز دیدم که اندیشه را  ادیشه گفته بودند
-
اینکه دیش را در این بیت دهش دانیم  بسیار  نادانی است  چگونه گوید مزد کمتر دهش گرچه  از نگاه فرومایه   چنین مینماید که خویش بیگانه میگردد میخواهی ببنی بیگانه گشته  به او مزد کمتر ده و بنگر  - این  بگاهی بسیار بازاری  و فرومایه است  مزد دگران کم دادن  گونه ای  دزدی است  و دگر انکه  خواستن   انروز   روز بزرگ است و نه  روز  جنگ خویشان
شاید دیش گونه ای از توز /توش/دیش باشد


جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۴ در پاسخ به رضا صدر دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در رثای شهید بلخی:

اشکال معنایی هم دارد   اگر ان روز بزرگ میخواهی مزد کمتر بده   یعنی چه- هرکه ان روز بزرگ میخواهد باید مزد بیشتر دهد  مه کمتر


خویش، بیگانه گردد از پی سود
 خواهی ان روز،  مزد کمتر دیش

خواهی ان روز شمار پیروز باشی  کمتر به مزد اندیش
مزد کمتر توز/تیژ/دیش



جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در رثای شهید بلخی:

کاروان شهید رفت از پیش
وآن ما رفته گیر و می‌اندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
توشهٔ جان خویش ازو بربای
پیش کایدت مرگ پای آگیش
آن چه با سختی یافتی و به رنج
تو به آسانی از گزافه مدیش
خویش بیگانه گردد از پی سود
خواهی آن روز؟ مزد کمتر دیش
باز را کی رسد نهیب شخش
گرگ را کی رسد نکوهش  میش

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح ابونصر مملان:

نیازم ز گیتی به تست ای نیازی

که دل را امیدی و جان را نیازی

ازیرا بشادی بنازم که دانم

دلم را نیازی و زو بی نیازی

بد آن بردبارم که دانم که دائم

نه آن را نه این را نه ماند درازی

چنان گشتم از تو که دیگر نیامد

نیازم بچهر بتان بی نیازی

مرا ساخته با تو جان و تن و دل

تو با من به پرسیدنی خوش نسازی

ببازی بریزی همی خون بیدل

ندانی که خون ریختن نیست بازی

ز چین و ز هند و ز روم و ز ارمن

ز کردو ز دیلم ز ترک و ز تاری

بمردی و رادی و فرهنگ و دانش

نیابی چون او گر دو صد سال تازی

ایا شهریاری که یاری نداری

بکوش رستانی و مردم طرازی

بدین گونه باشند شاهان گیتی

زمانه نه بیند زمانی نمازی

ز رادی گه بزم بر دوست و دشمن

خجسته دل و دست بازی بنازی

گرازت بر ایشان بود تیغ هندی

بر ایشان بود تیغ هندی گرازی

الا تا فرازی دهد دلگشائی

الا تا نشیبی دهد دل گدازی

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۷:

 آن رخت کتان خویش من رفتم و پردختم

چون کرد بماندستم تنها من و این باهو

کُرد =پارسیان کوهیار که خانه مویین  دارند و به گرمسیر و سردسیر روند و گله چرانی کنند
باهو=چوب دستی

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۹:

 

اوستاد زمانْش میلاو است
شیر گردون ز هیبتش گاو است.

ابوسعید

میلاو=شاگرد

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

بیت 5

دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را

که مدتی ببریدند و بازپیوستند

بازپیوستند نباید با هم باشد بلکه به این صورت صحیح‌تر می‌نماید:

دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را

که مدتی ببریدند و باز پیوستند

یعنی بعد از بریدن، دوباره پیوستند

 

بیت 10

به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری؟

جواب داد که آزادگان تهی دستند

به نظر می‌رسد مصرع اول به صورت پرسشی زیباتر می شود به‌علاوه در مصرع بعد گفته شده: جواب داد؛ یعنی پرسشی مطرح شده است که پاسخ داده شده است.

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹ - مادر می:

 

پارسی بیخته دراین  سروده رودکی

بچهٔ او را ازو گرفت ندانی

تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان

جز که نباشد  روای  دور بکردن

بچهٔ کوچک ز شیر مادر و پستان

تا نخورد شیر هفت مه به درستی

از سر اردیبهشت تا بن آبان

باز به کردار اشتری که بود مست

کفک بر آرد ز خشم  از دل سوزان

آندم کارام گیرد و نچخد تیز

درش کند استوار مرد نگهبان

هم به خم اندر همی گدازد چونین

تا به گه نوبهار و نیمهٔ نیسان

آن گه اگر نیم شب درش بگشایی

چشمهٔ خورشید را ببینی تابان

زفت شود رادمرد و سست دلاور

گر بچشد زوی و روی زرد گلستان

ترک هزاران به پای پیش رد اندر

هر یک چون ماه بر دو هفته درفشان

باده دهنده بتی نگار ز خوبان

بچهٔ خاتون ترک و بچهٔ خاقان

چونکه بگردد  می اش چند به شادی

شاه جهان شادمان و خرم و خندان

زان می خوشبوی ساغری بستاند

یاد کند روی شهریار سجستان

سام سواری، که تا ستاره بتابد

اسب نبیند چنو سوار به میدان

خوار نمایدت ژنده پیل بدانگاه

ورچه بود مست و تیز گشته و غران

ورش بدیدی سفندیار گه رزم

 در بر تیغش جهان دویدی و لرزان

دشمن اگر اژدهاست،  در بر تیغش

گردد چون موم پیش آتش سوزان

ور به نبرد آیدش ستارهٔ بهرام

توشهٔ شمشیر او شود به گروگان

باز بدان گه که می به دست بگیرد

ابر بهاری چنو نبارد باران

ابر بهاری جز آب تیره نبارد

او همه دیبا به تخت و زر به انبان

بستهٔ گیتی ازو بیابد آرام

خستهٔ گیتی ازو بیابد درمان

ور بنبرد ایدش ستاره بهرام
توشه شمشیر او شود به گروگان
رستم دستان را نام گرچه سخت بزرگ است
زنده بدوی است نام رستم دستان

زهره کجا بودمی  ستایش شاهی؟

کز پی او آفرید گیتی یزدان

گفت ندانی سزاش و خیز و فراز آر

آن که بگفتی چنان که باید نتوان


نیسان نام ماه ارامیست - میدان پهلوی است در پارسی دری  میان شده

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳:

به■کی■ حسرتت ای بیوفا چه کار ندارم

این کلمه نمی تواند صحیح باشد

 

مظفر محمدی الموتی خشکچالی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۹ - حکایت عارفی که شب به گدایی رفت:


بیت شماره‌ی «11» به صورت ذیل آمده است که وزن بیت هم به هم ریخته است:
• آنکه او بشناخت «باز و کلند» / بایدش با صد تعب کاریز کند
✍ که به احتمال زیاد، اشکال تایپی دارد؛ واحتمالاً، به شکل ذیل صحیح باشد:
• آنکه او، بشناخت «بازو و کلند» / بایدش با صد تعب، کاریز کند
✍ کلَند: کُلنک

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶:

ز چشمِ خلق نپیچم به صد هنر یک عیب

وحید توسلیان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

سلام .من زیاد از شعر و تفسیر سر در نمیارم ..اما تصورم اینه که شعر عرفا برگرفته از مکاشفاتشون هست و معلومات منازل سلوکی خودشون رو در قالب شعر  بسته به شرایط موجود یا بصورت شفاف یا در قالب رمز و در لفافه عنوان میکنن ..پس اعتقادم اینه که تا کسی وارد اون وادی نشده و به معلومات عطار بصورت عینی تسلط پیدا نکرده تموم این تفاسیر گمانه زنی و حدسی بیش نیست . 

سوال ؟ طبق گفته تموم عرفا منازل سلوکی برای همه یکسان هست فقط تقسیم بندی های این منازل شاید متفاوت باشه یعنی بعضیا این مراحل سیر رو با جزییات تقسیم بندی کردن که باعث شده مراحل بیشتری تو این مسیر قید بشه ..بعضیا کلی گویی کردن ..ولی اصل ماجرا یکسان هست . لذا تموم عرفا در مسیر سیر در منازل مختلف به معلومات ثابت و مشخصی دسترسی پیدا میکنن . با این اوصاف اگر گفته ی عطار مبنی بر زنای با مادر جنبه ی واقعی داشته باشه و به نوعی اشاره به تناسخ باشه ..چرا عموم عرفایی که همین منزل رو فتح کردن به همچین موضوعی اشاره نکردن ؟؟؟..پس من شخصا استنباطم اینه که این بیت اشاره رمز آلود به یک موضوع دیگه ای داره که اینگونه عنوان شده . 

مورد دوم اینکه عطار نیشابوری یا مولوی و بسیاری از عرفای به نام در طول تاریخ در اشعارشون مستقیم و غیر مستقیم به عظمت وجود حضرت امیرالمومنین (ع) اشاره داشتند و با ابراز ارادت خاص حضرت رو پرچم دار مسیر طریقت دونستند . 

سوال : کلی کتاب و روایت از امیرالمومنین وجود داره که در مورد تموم امورات مادی و معنوی بشر راهنمای بشر هست ..کجای فرمایشات امیرالمومنین اشاره به موضوعاتی مثل تناسخ شده ؟ اتفاقا من روایات زیادی دیدم که اهل بیت به شدت تناسخ رو تکفیر کردن . 

و اما سند آخر کلام مقدس خداوند متعال هست 

 ( قرآن ) 

با توجه به گسترش مطالعات روی قرآن و اکتشافات روزافزون اسرار علمی که قرآن ۱۴۰۰ سال قبل به اونها اشاره داشته تقریبا هر گونه شک و تردید در مورد اعجاز قرآن مجید از بین رفته 

سوال ؟؟

چرا قرآن کوچکترین اشاره ای حتی بصورت رمز آلود به موضوع تناسخ نداشته ..نه تنها نداشته بلکه بارها به آخرت اشاره کرده ..اخرتی که اصلا قوانین مشابه دنیای ما نداره ..مثل محاسبه اعمال در  یک روز که معادل پنجاه هزار سال هست ..یا بهشت و جهنم جاودانه ..البته با توجه به فرضیات اخیر مبنی بر قوانین کرم چاله ها و اتساع زمان یا تعریف زمان با توجه به مدت گردش یک کره به دور خودش( که یک روز رو تشکیل میده ) در هر نقطه ای از این جهان هستی میشه زمان یک روز رو کم یا زیاد کرد،این فرضیه میتونه محتمل باشه که قیامت در نقطه ای دیگر از همین عالم ماده واقع میشه که البته میتونه قوانین فیزیکی متفاوت از زمین داشته باشه . و البته مطابق فرضیه تله پورت  در اونجا آگاهی ما ( همان روح )تغییر نکرده ..ولی جسم ما کاملا جسمی غیر از این جسم کنونی ماست ( در مورد این مطلب حتی روایتی از امام رضا ع وجود داره ) ..لذا از بعد ژنتیکی ما دیگر فرزند مادرمون  نیستیم ..پس ازدواج با مادر یا خواهر امکان پذیر است چون اصلا اونها از بعد فیزیکی دیگر جزو محارم ما نیستن .

شاید اشاره عطار از این چیزی که بعضا دوستان اونو تناسخ نامیدند همین انتقال و برانگیختگی در نقطه ای دیگر از عالم هستی باشه که با توجه به شرایط بالا که عرض کردم معنای محرمیت در اونجا از بین رفته .

ممنون 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۷ در پاسخ به برسام رضوی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

سلام آقا برسام عزیز

  بله درست میفرمایید سوالی باید خوانده بشه ولی عزیزم  این حاشیه شما در قسمت نامناسب نوشته شده است لطفا در قسمت پیشخان کاربر در ستون در باره من، تشریف ببرید وتوضیحات اضافه را پاک کنید .آنجا فقط برای معرفی شماست .  جهت ویرایش در بالای همین صفحه از آیکون آدمک با علامت تنظیمات استفاده کنید .

برسام رضوی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

دوستان صاحب نظر لطفاً راهنمایی بفرمایند: آیا بیت چهارم می‌تونه بصورت سوالی خوانده بشه؟(یعنی فقط نیم مصرع آخر سوالی نیست)

چه زَهره دارد اندیشه؟ که گِرد شهر من گردد؟

که قصد مُلک من دارد؟ چو او خاقان من باشد

و همچنین در بیت نهم «منم مصر و شکرخانه چو یوسف دربرم گیرم» شاعر بعد از کلمه یوسف حرف اضافه «را» را حذف کرده. آیا این گفته من می‌تونه درست باشه؟

کوروش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۹ - جواب آن مثل کی منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغام به پیل از ماه آسمان:

صدقوا رسلا کراما یا سبا

 

صدقوا روحا سباها من سبا

 

صدقوهم هم شموس طالعه

 

یومنوکم من مخازی القارعه

 

صدقوهم هم بدور زاهره

 

قبل ان یلقوکم بالساهره

 

صدقوهم هم مصابیح الدجی

 

اکرموهم هم مفاتیح الرجا

 

صدقوا من لیس یرجو خیرکم

 

لا تضلوا لا تصدوا غیرکم

 

ای سبا، به رسولان کرام ایمان بیاورید

 

به روحی که از سبا به سوی شما نازل شده ایمان بیاورید

 

به راستی که آنها خورشیدهای طلوع‌کننده هستند

 

که شما را از رسوایی‌های بزرگ نجات می‌بخشند

 

به راستی که آنها ماه‌های درخشانند

 

پیش از آنکه شما را به تاریکی هلاکت رها کنند

 

به راستی که آنها چراغ‌های ظلمتند

 

آنها را گرامی بدارید، زیرا کلیدهای امیدند

 

به کسی ایمان بیاورید که امیدی به خیر شما ندارد ( نیاز به تفسیر یا ترجمه بهتر )

 

گمراه نشوید و به غیر آنها ایمان نیاورید

 

 

 

 

کوروش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۹ - جواب آن مثل کی منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغام به پیل از ماه آسمان:

یه نفر پیدا نشد قسمت عربی رو ترجمه کنه ؟

کوروش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۶ - بیان آنک هر کس را نرسد مثل آوردن خاصه در کار الهی:

این مثالت را چو زاغ و بوم دان

 

که ازیشان پست شد صد خاندان

تفسیرش چی میشه

 

 

۱
۵۰۸
۵۰۹
۵۱۰
۵۱۱
۵۱۲
۵۴۸۷