مریم در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » بهجت آباد خاطره سی:
من هرچی دنبال صوتی برای این شعر گشتم پیدا نکردم اگه کسی پیدا کرد بهم بگه ممنون میشم
داریوش شریفی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲ - مناجات:
مصرع اول بیت ششم را میتوان با تو جه به مصرع دوم بیت قبل این گونه اصلاح کرد: هر یکی چون دیگری بیچاره ایست
احمد فرخ تبار در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » مرغ شباهنگ:
داند ان روز نژاد ظالم که زما هر دو که خوردست فریب
پگاه در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:
من این شعر را اینطور شنیدم:
بیت 1 مصرع 2: "وقت" افطار رطب در رمضان مستحب است
بیت 2: روز ماه رمضان زلف میفشان که "فقیر" // بخورد روزه خود را به "گمانی" شب است
بیت 3: "پس چرا" نقطه خال تو به بالای لب است
من اصل شعر را ندیدم، اما به نظرم کلمات جایگزین بیشتر در شعر می نشینند. مخصوصا فقیر (عاشق بیچاره) به جای فقیه
پگاه در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:
من شعر را اینطور شنیدم:
بیت 1 مصرع 2: "وقت" افطار رطب در رمضان مستحب است
بیت 2: روز ماه رمضان زلف میفشان که "فقیر" // بخورد روزه خود را به "گمانی" که شب است
بیت 3 مصرع 2: "پس چرا" نقطه خال تو به بالای لب است.
البته شاید در کل خیلی تفاوت نکند. اما واقعا فقیر (عاشق بیچاره) به نظرم بهتر از فقیه در شعر می نشیند. و به نظرم بقیه کلمات جایگزین هم همینطور. البته من اصل شعر را ندیدم.
دکتر غلامعلی حامدبرقی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹:
غارت دین می کنند آن کافر نیم مست؟!
به نظرم این بخش ، وزن یکسانی با بقیّه سطرهای شعر ندارد. لطفاً مرا راهنمایی بفرمایید. با تشکّر
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۰:
بیت 6
غلط: مسکن
درست: ممکن
mowjehasti در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۱ - حکایت:
با عرض سلام
بیت پنجم نیاز به تصحیح دارد :
کزو چشمت همین بر زلف و رویی است
شایق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:
با سلام و سلام ویژه خدمت دو دوست گرام جنابان ناشناس و بابک اول نکته ای عرفانی را گوشزد می کنم باشد خودم و تمام دوستان انرا با وجودمان عجین کنیم و ان اینکه عرفا می گویند در طریقت نه نتنها نباید دیگران را برنجانیم بلکه نباید از دیگران نیز برنجیم و چنین کاری گر چه واقعا سخت است اما شدنی است ( در طریقت کافری است رنجیدن ) بس بیایید فضایی دوستانه و مهربانانه ایجاد نماییم و لو اینکه عقاید و نظراتمان صد در صد مخالف همدیگر باشد و هیچ نیازی نیست که حتما عقاید و نظرات یکدیگر را ببذیریم و اتفاقا خداوند در قران می فرماید ( فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه بشارت بده بندگان مرا کسانیکه اقوال مختلف را گوش می دهند و بهترین انرا انتخاب میکنند ) و از طرفی نیز ممکن است انسان مطلبی را اشتباه فهمیده باشد و دوستی انسان را از ان اشتباه خارج کند و این نه تنها ناراحتی ندارد بلکه باید از ان دوست کمال تشکر را نیز کرد و اما راجع به مرشد سعدی مضمون داستانی را از کلیات سعدی بیان می کنم و از دوستان می خواهم که اگر دسترسی به کلیات دارند در بخش اداب درویشان عین داستان را نقل کنند تا استفاده های بیشتری برده شود سعدی نقل میکند شبی با بدرش در کاروانی بودند و سعدی میگوید از انجایی که من به عبادت مولع (بسیار علاقه مند ) بودم با بدرم برای نماز شب بیدار شدیم من به بدر گفتم چه خوب بود این افراد بجای خواب دو رکعت نماز می خواندند بدرم در جواب گفت چه خوب بود تو نیز می خوابیدی و کاری به مردم نداشتی و یرای انها تکلیف مشخص نمی کردی این داستان هم مطالب فوق را تایید میکند که نباید متعرض عقاید دیگران بود و هم دلالت میکند که اولین مرشد سعدی در طریقت بدرش بوده است البته برخی به استناد همان شعری که جناب بابک نقل کرده اند مرشد او را سهرودی می دانند اما ان شعر فقط دلالت بر این دارد که سعدی جناب سهروردی را حداقل یکبار انهم در کشتی ملاقات کرده و از او استفاده برده است این یک نکته و اما نکته دیگر اینکه بقعه و ارامگاه لزوما بر جایگاه مرده دلالت ندارد و می تواند منزل شخص زنده باشد و بنا بر این تفسیر سعدی گر چه شاید در ان وقت خود استاد و مرشد بوده است اما هنوز مرشدش می توانسته در شیراز زنده بوده باشدو بنابر این به نظر این فقیر این غزل در باره شیخ سعدی است الله اعلم
امین در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:
به نظر من جز خدا کسی دیگر مخاطب این شعر نیست و آن بیتی که می گوید ابتدا سر زلف دادی و بعد در پای انداخته ای اشاره به آیه های انا خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه فی اسفل سافلین. دارد
حامد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
شاید بهتر میبود جناب آقای بهنام دلیل خودشان را برای طرح چنین ادعایی بیان میکردند. اما اینکه با تقطیع به ارکان ما به هر نتیجه ای که بخواهیم برسیم خارج از قواعد عروض فارسی است. این حقیر هیچ بحری را به خاطر نمی آورم که با رکن مستفعل شروع شده باشد. عروض مجموعه ای از قواعدی است که به صورت کاملا منظم و منطقی کنار هم چیده شده و هر وزنی دارای قواعد خاص خودش است. زحافات با قاعده هستند و به هر صورتی نمیتوان در ارکان عروضی زحافی قائل شد و تغییری اعمال کرد.
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان:
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
احمق کیست ؟
آیا تعریف دقیقی دارد ؟
محمدحسین در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:
حافظ خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
*مصحح ه.الف سایه
صابر در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
در واقع شاعر ظنی ندارد که همتای یار را نمیابد.
تردید در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:
به هوای وصل ساقی هوس قمار دارم
به قمار گر نشینم طلب کنار دارم
بکشم شراب بی غش به صفای روی ساقی
نگهی به ساغر می نظری به یار دارم
اگر این قمار گیرم بچشم ز طعم وصلش
وگر آن قمار بازم نه ره فرار دارم
اگر این قمار بازم به قضای وی بنازم
که گذشتم از خود و سر به طناب دار دارم
« خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش »
به هوای وصل ساقی هوس قمار دارم
صابر در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
ناظری هم در آلبم دل شیدا این شعر را با ناز و نیازی بسیار زیبا اجرا کرده.
البته ناظری نیز بیت دوم را با بگفتم آغاز میکند که نظر بنده نیز با گرفتم نزدیکتر است ، حتی در معنی هم نزدیکتر است زیرا که عاشق بریده ز یار با تصورات و خیال معشوق زنده است و سر میکند از اینرو گویی شاعر باز در خیال خویش فرض بر این گرفته که به بوستان رفته است.
مهدی پژوهنده در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸:
سلام
در انتساب این رباعی به خیام مطمئنید?
من قبلا در جایی آن را منسوب به ابن یمین دیده ام.
مهدی بهلولی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:
می صوفی افکن کجا می فروشند در نسخه تصحیح شده علامه محمد قزوینی "کجا" ندارد
و می صوفی افکن می فروشند صحیح است زیرا در غزل محل فروش می مشخص شده : ز کوی مغان رخ مگردان که آنجا ، فروشند مفتاح مشکل گشایی
مهدی میرزارسول زاده در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مذمت اهل روزگار:
بحر رمل مثمن نیست، مسدس است. سه رکن دارد.
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹: