گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۷:

جالب است که مولانا این همه واژه لاتین در یک غزل آورده است.
نه؟

روفیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۲ - منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را:

جای امین کیخای گرامی خالی تا بگوید استافیل واژه ای لاتین به معنای خوشه (خوشه انگور) است و هنوز در اصطلاحات پزشکی به عنوان پیشوند به کار میرود.
استافیلوکوک: باکتری گرد خوشه ای

روفیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۶ - حکایت آن مهمان کی زن خداوند خانه گفت کی باران فرو گرفت و مهمان در گردن ما ماند:

چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت این بانگوری دهم
آن یکی دیگر عرب بد گفت لا
من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یکی ترکی بد و گفت این بنم
من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم
آن یکی رومی بگفت این قیل را
ترک کن خواهیم استافیل را
در تنازع آن نفر جنگی شدند
که ز سر نامها غافل بدند
مشت بر هم می‌زدند از ابلهی
پر بدند از جهل و از دانش تهی
صاحب سری عزیزی صد زبان
گر بدی آنجا بدادی صلحشان
پس بگفتی او که من زین یک درم
آرزوی جمله‌تان را می‌دهم

حافظ دوست در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:

اگر شبی زلبم حدیث توبه رود. زبی طهارتی آن را به می غراره کنم. مصرع دوم شعر است که جا افتاده لطفا اضافه شود.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

اگر کسی واقعاّ میخواهد حکیم را بشناسد و حرف دل این مرد بزرگ را بفهمد ALKOUN va ALTAKLIF ایشان را مطالعه فرماید. خیام نشان می‌دهد که علاوه بر “چه می‌توانیم بدانیم” , “چه باید انجام دهیم” نیز از اهمیت ویژه برخوردار است.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

اگر کسی واقعاّ میخواهد حکیم را بشناسد و حرف دل این مرد بزرگ را بفهمد Resaleh “الکون و التکلیف” ایشان را مطالعه فرماید. خیام نشان می‌دهد که علاوه بر “چه می‌توانیم بدانیم” , “چه باید انجام دهیم” نیز از اهمیت ویژه برخوردار است.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

اگر کسی واقعاّ میخواهد حکیم را بشناسد و حرف دل این مرد بزرگ را بفهمد رسا له “الکون و التکلیف” ایشان را مطالعه فرماید. خیام نشان می‌دهد که علاوه بر مسئله مهم “چه می‌توانیم بدانیم” مسئلة بنیادی “چه باید انجام دهیم” نیز از اهمیت ویژه برخوردار است.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

کیم عمر خیام یک فیلسوف عالی رتبه بود. بسیاری ازکسانیی که فقط به مطالعه برخی ازشعرهآی حکیم عمر خیام اکتفا میکنند،عمر خیام را یکی از صوفیان ملامتی میدانند (مثل ابوسعید ابوالخی) یا فقط فردی ظاهرگر و حسی مسلک فرض میکنند. حکیم عمر خیام، در طرز تفکر و راه و رسم زندگی خود بیش از هر شخص دیگری به سقراط شباهت دارد، زیرا او نیز همانند سقراط فضیلت را در علم و معرفت عقلانی می‌داند و به معرفت نفس و خودشناسی بیش از هر چیز دیگری توجه می‌نماید. جمله معروفی که سقراط مطرح کرد این بود که گفت: “خودت را بشناس!”

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

حکیم عمر خیام یک فیلسوف عالی رتبه بود. بسیاری ازکسانیی که فقط به مطالعه برخی ازشعرهآی حکیم عمر خیام اکتفا میکنند،عمر خیام را یکی از صوفیان ملامتی میدانند (مثل ابوسعید ابوالخی) یا فقط فردی ظاهرگر و حسی مسلک فرض میکنند. حکیم عمر خیام، در طرز تفکر و راه و رسم زندگی خود بیش از هر شخص دیگری به سقراط شباهت دارد، زیرا او نیز همانند سقراط فضیلت را در علم و معرفت عقلانی می‌داند و به معرفت نفس و خودشناسی بیش از هر چیز دیگری توجه می‌نماید. جمله معروفی که سقراط مطرح کرد این بود که گفت: "خودت را بشناس!" اگر کسی واقعاّ میخواهد حکیم را بشناسد و حرف دل این مرد بزرگ را بفهمد رساله "الکون و التکلیف" ایشان را مطالعه فرماید. خیام نشان می‌دهد که علاوه بر مسئله مهم "چه می‌توانیم بدانیم" مسئلة بنیادی "چه باید انجام دهیم" نیز از اهمیت ویژه برخوردار است.
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد

محمود انصاری کلیبری در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » سوزد مرا سازد مرا:

باسلام مجدد
از بزرگواران عزیز و گرامی بخاطر غلطهای تایپی بسیار پوزش میطلبم . چون باعجله نوشتم فرصت مرور نبود و نتونستم متن نوشته هامو اصلاح کنم.
باتشکر

محمود انصاری کلیبری در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۰ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » سوزد مرا سازد مرا:

باسلامی سرشار از ادب و احترام به حضور همه دوستان و اساتید ارجمند.
بنظر حقیر ، بیت ( بستاند ای سروسهی ......) کاملا درست و بودن ایراداست و دوستانی که ایراد گرفته و بجای ( ای) گفته اند (این)یا (آن ) بهتربود به کل شعر توجه نفرموده اند زیرا اگر به مطلع شعر توجه شود :
ساقی بده پیمانه ای ......
منظور استاد رهی از فاعل بستاند ، همان می یا پیمانه است
یعنی ای سروسهی همان پیمانه از رهی سودای هستی را بستاند
دوستان نازنین اگر کل غزل را درنظر بگیرند مسلما این اشکالات برطرف خواهد شد و ملاحظه خواهند فرمود که غزل استاد رهی وچکترین ایراد و اشکالی ندارد.
باتشکر از همه عزیزان

شمس شیرازی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:

جناب سرخی،
متاسفانه سرکار خواجه را تاحد یک به اصطلاح امروزیان فعال!! سیاسی فرصت طلب پایین آورده اید.
( این نگرش گویا از مقدمه شاملو بر حافظ شاملو !!!
آغاز شده باشد )

شمس شیرازی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

شاید نمی خواهند زندگیت را جهنم کنند ، اما میخواهند اندیشه بهشت زمینی را از سرت به در کنند
که در هر دو صورت نتیجه یکسان است.
مگر که در بند بهشتی نسبی باشیم، اندکی اسایش،
لختی شادی در هراسی دایم.

حسین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴:

در جواب مسعود حاتمی عزیز در بیت اخر اگر چه ظاهرا منظور حضرت حافظ شعر ایشون است ولی توجه به گوهر وجود یا جوهر که در پرتو نور ایزدی صاف و اینه میشه
در واقع نور هدایت که باعث خلوص میشه
عرفا اصطلاحی دارند بنام وقت
که در واقع منظور سرخوشی عارفانه است و بعضی اوقات که این حالات معنوی وجود ندارد اصطلاحا میگویند در وقت بسته شده
(البته چون من عارف نیستم شاید خوب توضیح نداده باشم)
بنظر این شعر هم در چنین زمانی گفته شده

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:

استادی داریم که هر موقع کار بیخ پیدا میکند می گوید : اشتباه لپی شده
حالا هم همین اتفاق افتاد و اشتباه لپی شد
بنده بدون عینک ” ار “ را ” از “خواندم و بیت اشتباه به نظر رسید
با پوزش

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۳:

جمع آن: 6151

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵:

با عرض خسته نباشید به گنجور .
تفسیر بیت 3 رو کسی کامل بلده .؟
یکی از سخت ترین بیتهای حافظ است

شرح سرخی بر حافظ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:

با عرض پوزش از دوستان از غلط های تایپی که یک مورد آن مهم است و آن تاریخ سرایش غزل است بع سال 761 که اشتباها سال 766 درج شده است و عمر که عمره ضبط شده است . با پوزش

شرح سرخی بر حافظ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:

درود من بر شما عزیزان
ائلا مژده می دهم که سه جلد از چهار جلد شرح سرخی بر حافظ روانة بازار شد و عزیزانی که مایلند داشته باشند با ایمیل بنده تماس بگیرند تا ترتیب دریافت داده شود . اما بعد ...
انچه که دوستان در مورد این غزل نوشته اند می توان گفت هر کدام نظری است قابل احترام . بنده هم نظری دارم که امیدوارم مورد قبول واقع شود .
اول این که این غزل استقبالی است از غزل خواجه بختیار کاکی شاعر هندی ایرانی الاصل قرن ششم است . اما موضوع غزل را دقت کنیم و بنده چون بحث روی بیت اول بود بیت اول را هم توضیح می دهم بقیه باشد ان شاالله بعد از دریافت شرح ها :
=========================
غزل استقبالی است از غزل خواجه بختیار کاکی با مطلع : (دیوان خواجه بختیار – ص 192 )
کسی را نیست چیزی خود زآن به دلی باشد بسی جــــانان از آن به
دعــــایی می کنم از روی رازی خــــداوندا مرا آن ده که آن به
یقین دارم بـه من ، بد کی پسندی که باشد مهر تــــــو از مادران به
...
ببر ای قطب الدین از هر چه باشد بود ذکــــر تو گفتن زآن میان به
که می بینیم مصرع دوم خواجه حافظ با مصرع چهارم خواجه بختیار کاملا یکی است .
تاریخ سرایش غزل اوایل به تخت نشستن شاه شجاع است در حدود سال 766 و به نظر می‏رسد که بعد از قتل فجیع خواجه قوام الدین محمد بن علی صاحب عیار وزیر با کفایت اوست . شان نزول غزل یکی از بزم های شاه شجاع است و حافظ غزلش را در این بزم می خواند وگاهی اشاره ای هم یه صاحب عیار می نماید . در شرح ابیات توضیح بیشتری را شاهد خواهیم بود . اما در این جا اشاره ای کوتاه نماییم که شاه محمود بعد از رسیدن به حکومت اصفهان از همان دقایق اول سر ناسازگاری با برادر خود شاه شجاع داشته است و در راستای همین ، ابتدا سعی دارد که وزیر دانشمند او قوام الدین صاحب عیار را جلب نماید و با وجود دادن وعده های فراوان مورد قبول صاحب عیار قرارنمی گردد و چون محمود از جذب او ناامید می شود دست به توطته زده و چنان می کند که مورد سوءظن شاه شجاع قرار گرفته و به قتل برسد و بعد شاه محمود سعی دارد که حافظ را نیز به دربار خود ببرد و در آن هم موفق نمی شود و ما در شرح ابیات توضیح بیشتری خواهیم داد . و فراموش نکنیم که چنین توطئه ای هم در مورد تورانشاه وزیر توسط وزیر قبلیش خواجه حسن در رابطه با شاه محمود انجام می گیرد که شاه شجاع این بار دستور می دهد هر دو را زندانی نمایند تا تحقیق کافی شود و چون معلوم می شود خواجه حسن وزیر گناهکار است در زندان به قتل می رسد و تورانشاه به صدارت باز می گردد . که خواجه غزل معروف خود را در این مورد می سراید و باز گشت خواجه تورانشاه را به صدارت تبریک می گوید .
شرح غزل 419
بیت 1
وصـــــال او ز عمر جاودان به
خداوندا مــرا آن ده که آن به
شرح :
در مقدمه اشاره کردیم که مصرع دوم این بیت با مصرع چهارم غزل خواجه بختیار یکی است .
اما مصرع اول خواجه بختیار با توجه به عرفانی بودن غزل خواجه بختیار متناسب تر است از خواجه حافظ چون خواجه بختیار می فرماید :
دعــــایی می کنم از روی رازی خــــداوندا مرا آن ده که آن به
خواجه بختیار رازی دارد و دعایی می نماید و در این دعا از خداوند می خواهد آن چه که صلاح می داند انجام گیرد . اما چون غزل حافظ بر مبنای بیان موضوعی از تاریخ زمانش است می فرماید:
وصـــــال او ز عمر جاودان به خداوندا مــرا آن ده که آن به
که اگر خواننده در جریان شان نزول غزل نباشد ، سخت بتواند بین دو مصرع ارتباط بر قرار نماید .
روی سخن با شاه محمود است و حافظ در رد درخواست شاه محمود که از او می خواهد به درگاه او آمده و صاحب منصب و جاهی شود می فرماید :
همراه بودن با این یار شیرین سخن یعنی شاه شجاع از داشتن عمره جاویدان در درگاه تو بهتر است و سپس رندانه سخن را به صورتی می گوید که اگر در آینده شاه محمود بر شیراز مسلط شد ( که می بینیم در سال 665 این اتفاق می افتد ) جای گریزی باشد و می فرماید خداوندا هر چه را که تو برای من صلاح می دانی آن بهترین است و آن را به من ارزانی دار.یعنی به شاه محمود می گوید خداوند هر چه بخواهد آن خواهد شد . .

۱
۴۰۹۴
۴۰۹۵
۴۰۹۶
۴۰۹۷
۴۰۹۸
۵۵۴۶