روفیا در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
درود محدث گرامی
نخست اینکه اندیشه و گفتگو پیرامون حقایق زندگی هیچگاه وقت هدر دادن نیست بلکه ما اینجا به یکدیگر فضا میدهیم و اندیشه های یکدیگر را به چالش میکشیم و خود را تصحیح میکنیم .
اگر خیال نکنیم که به وصال حق نایل شده ایم و همه چیز را میدانیم !
خدمتی که شما به من و چون منی میکنید کم نیست .
دو دیگر این صورتک های زرد را از کجا می آورید ؟
من گاهی نیاز جدی به درج آنها در حاشیه ام حس میکنم .
چون گاهی مطلبی را به عنوان شوخی مینویسم ولی خواننده آن نیت طنز آلود مرا در نمی یابد و میترسم از آنکه دل نازکی رنجور گردد .
به دلیل قصور واژگان !
معانی هرگز اندر حرف ناید
که بحر قلزم اندر ظرف ناید
پاینده باشید .
کمال در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۲:
باسلام
جمع آن: 5780
ناباور در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
امین جان
تو را در آینه دیدن ، جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
فکر میکنم یعنی: جمال زیبای خود را در آیینه نگاه کن تا
دلیل بی صبری و بیقراری ما را بدانی
یا جمال تو دلیل و بیان کننده ی ناشکیبایی است
جمال طلعت خویش ، بر میگردد به بیان کند
با احترام
ناشناس در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
سلام میشه معنی بیت یکی مونده به آخر رو بگید لطفا ؟
ایابتز در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » دشمنی مذهبی:
عالی
مهران سلیمانی روزبهانی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:
به نظر می رسد حافظ در ارتباط با سحر خیزی صحبت می کند و این که زمان زیادی نداریم وباید شتاب کنیم در مورد خورشید می میتوان می را آنچه که ما را بی خود میکند بدانیم واین بیخودی را به خورشیدی درخشان تشبیه کنیم و برای کسی این سر خوشی و برگ عیش میسر میشود که سحر گاهان ترک خواب کرده و با خدا راز نیاز کند
ندا در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۷:
این رباعی مولانا عالی ست
محدث در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
روفیا، بانوی خردپیشه ی پارسا و وارسته و غیره، قبل از هر چیز بگویم که باعث شرمندگی ام است که شما اوقاتتان را در خواندن و نظر دادن به نظرات الکی بنده صرف می کنید و هدر می دهید. بیت شبستری فقط به سفر اول و سوم اشاره دارد و باید پس و پیشش را دید. در ضمن اگر شما تا حالا از اسفار اربعه چیزی نمی دانستید من همین حالا و قاعدتا در آینده هم از این سفرها چیزی نمی دانم و نخواهم دانست. اصلا دانستنی نیست این به قول آن خاورشناس، سفرنامه! باقی نظرتان هم خواندنی و خوردنی است به ویژه سطر اخر، که خداوند توفیق عامل شدن نسبت بدان را روزی ما بگرداند. بحق الحق و اهله!
بختیاربختیاری در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:
.
با سلام و عرض خسته نباشید .
حقیر در خوانش وزن مصراع سوم، شدیدا"، دچار اشکال شده ام .
هیچ جوره هم نه می توانم تقطیع کنم و نه منبع موثق دیگری در دسترس
دارم .
لطفاً، خود حضرت تان یکبار به دقت مرور فرمایید .
.
.
با مهر ." آگاه " .
محدث در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
اما در مورد بخش دوم نظر شما، چه عرض کنم راستش. جایگاه حافظ فراتر از یک لغت دان و ناظم و مورخ است و وی یک "عارف شاعر" است و برای کشف محتوای دقیق اشعارش باید از افقی فراتر از لغت و نظم و تاریخ به عرفان و شعور او نگریست، حتی با نگاه معرفتی فلسفی و حکمی به معرفت عرفانی او نگریستن هم خطاست و نمی توان رموز عاشقی مندرج در کلامش را عقل و خرد دریافت مگر با عقلی که توسط عشق تاراج شده باشد. خودش می فرماید: ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی/ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست. لذا اینکه مرقوم فرموده اید که: این می اگر آنست که میفرماییدالبته نیازی به بخشایش پروردگار ندارد، به علت این است که عفو و بخشایش را در اقلیم عرفان و منازل سالکین و سائرین، مثل منازل اغیار و سایرین دانسته اید. هر گردی گردود نیست و خال مهرویان سیاه است و دانه ی فلفل نیز به شرح ایضا. خلاصه از این حسن تا اون حسن صد گز رسن، یا حق.
محدث در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:
چرا پشیمان روفیا؟ حافظ یک نماد و گذار است و موضوعیت ندراد. مهم کشف و درک حقایق است و په بهانه ای بهتر از حافظ تا ما را به حقایق نزدیک گرداند. فکر می کنید این همه رنج زیستن صرفا برای نفس باطل کردن و روزگار گذراندن و بهمیه وار زندگی کردن است؟ آیا برای این نیست که مثلا مقوله ی رابطه بین خالق و مخلوق و کیفیت ارتباط بین قدیم و حادث را بفهمیم و چه ابزاری مفید تر از این اشعار جبری و تفویضی کفر آمیز حافظ؟ من حاضرم موقع مردن هیچ چیزی جز محبت اهل البیت و درک این دو بیت شعر حافظ نداشته باشم: »کار زلف توست مشک اشفانی عالم ولی/مصلحت را تهمتی بر نافه ی چین بسته اند» و «از رهگذر خاک ره(سر؟) کوی شما بود/هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد». اشعار را که دریست نوشتم؟ لعنت بر حافظه ی بد. خلاصه نظر بنده ی حقیر این است که بحث بر سر اشعری بودن یا نبودن حافظ فرع ماجراست و درک حقایق یا درگیر شدن ذهن در این دست مباحث مهم و اصل است. این بودی انشای من!
مهدی رسولی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:
درمنظور اصلی جناب حافظ که هدفش ازکلمه سروچشم یعنی(سر)و(چشم) که اشاره اش به رخ یا سیمای شخص مورد نظرش بوده هم که در تلفظ اصلی شعر به این شکل خوانده میشود هم میتوان گفت مقبولتراست اما بازهم اولا کلمه چشم دریک مصرع تکرار میشود و این تکرار آنچنانکه باید زیبا نیست و ضمنا درمقابل سروقدی چنین دلکش بازهم ضعیفتر است
وبازهم بنظرحقیر احتمالا نسخه اصلی, (سر)و(قدی) چنین دلکش توگویی چشم از اوبردوز, بوده باشد
باز نظراساتید مقدم تر است.
حمید در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲ - تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک:
در جایی معنی جالبی از این آیه ارائه کرده بود:فخذ اربعة من الطیر پس اکنون چهار پرنده را بگیر،فصرهن الیک،و به خود متمایل و مانوس شان ساز ......مولانا صرهن را به معنای کشتن گرفته
محدث در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
نمی دانم چه بگویم استاد. چشمانم را کمی می مالم. دوست دارم اسمی غیر از اسم شما برای نظر قبلی ببینم. اگر کسی بگوید حقیقت دوستی و حقیقت طلبی بلکه حقیقت یابی و حقیقت شناسی هم، قابل اندازه گیری است و ملاک و مناط و معیار دارد من آیا حرفش را رد کنم و سخن شما را برایش نقل کنم و بگویم گشتیم نبود نگرد نیست؟ که استاد ما می فرمود که قابل اندازه گیری نیست و نمود خارجی هم ندارد تازه اگر ملاکی هم به دست بدهی باعث اختلاف-که خیلی چیز بد و زشت و اخی هست- می شود. و خدای مهربان خیلی بیکار بوده که این همه بازی راه انداخته و نبی و رسول و امام و غیره فرستاده و برو کمر به خدمت خلق ببند جوجه./از هر چه بگذریم همیشه-از گذشته های دور- بر تسلط شما بر ادبیات فارسی و ذکر اشعار ناب متناسب با بحث غبطه می خوردم. واقعی تر بگویم حسادت می کردم. اوقاتتان خوش.
رستم وهاب زاده در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:
در بعضی نسخ در بیت آخر ب جای آغوشت مضمونت آمده است.
محدث در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
کرامات شیخ نه. شیخه :)
کتاب جو در ۹ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی:
در "طاووس بهاری را، دنبال بکندند" . همان کندن معنی می دهد . در حقیقت بهار را همچون طاووسی رنگارنگ و زیبا در نظر می گیرد که خزان دم زیبا و متلونش را از او می گیرد
زمانی اسماعیل در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
دوستی معنی بیت پایانی را از من پرسید و من برداشتم رو براش وینجوری نوشتم:
اگر اجازه داشته باشیم " ایما " را همچنان که درگویش گناوه ای ها هم رایج است؛ "ما"معنی کنیم آنگاه برداشت من از این بیت چنین است :
من حتی در مجلس وصال هم از فضولی های شوق ( اشتیاق بیش ازحد ) در امان نیستم و می ترسم که مبادا اصرار بیش از حد در وصال یار باعث غفلت من از اصل عشق و بزرگی معشوق شود.
شایق در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
با سلام خلاصه بحث گذشته اینکه بشر از سه راه ممکن است خدا باور شود . عقل و حس و دل اما عقل و حس وقتی کارایی دارد که بر دل بنشیند و البته خدا باوری از درجات بسیار کم شروع میشود تا مرحله فنا و بقا در او بیش میرود انسان وقتی خدا را با دل احساس کرد او را در زندگی رو.زمره به مراتب درجات احساسش نقش می دهد الان در بسیاری از مغازه ها جمله ( این مکان به دوربین مدار بسته مجهز است ) دیده میشود و متاسفانه خدا باوری برخی از ما به اندازه این جمله اثر نداردوقتی با این جمله روبرو میشویم حتی به بعضی از مناطق بدن دست نمی زنیم مبادا کسی ما را ببیند اما توجه نداریم که همه جا زیر نظر خداوند هستیم و دوربینهای او بسیار بیشرفته تر از دوربینهای ساخت بشر است بهر حال بسیاری از ما می دانیم خدا هست اما انگار یقین نداریم و فرق است بین دانستن و یقین داشتن . اکثر ما می دانیم که یک جنازه کاری از دستش بر نمی اید اما جراتت نداریم تنها با یک جنازه بمانیم اما کسی که یقین دارد جنازه کاری با کسی ندارد سر خود را روی جنازه میگذارد و خواب راحتی می رود . اینست فرق بین دانستن و دیدن یا یقین داشتن و هر چه به این دیدن نزدیکتر شویم رفتار و عمل ما سالم تر است به عبارت دیگر هر چه خدا باوری ما محکمتر شود رفتار ما انسانی تر خواهد بودو بنابراین وقتی از خدا باوران صحبت می کنیم منظور کسانی است که حداقل نقش را در زندگیشان برای خدا قایلند
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۶ - حکایت پادشاه جهود دیگر کی در هلاک دین عیسی سعی نمود: