مسعود سعیدی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۴ - تعریف شراب کند:
باسلام
بنده از جناب آقای حمید رضا محمدی مدیر محترم
سایت گنجور خواهش میکنم توضیح بدهند که چرا نظر بنده و ناباور در باره ی غزل ابن سینا حذف میشود
با احترام فراوان
مسعود سعیدی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۴ - تعریف شراب کند:
بنده نمیدانم این آقای ناباور سانسور شده یا شعری که میگوید در حاشیه آورده
من برای تأیید و یا تکذیب سخن ایشان در اینترنت جستجو کردم . دیدم درست میگویند چون سطر پایانی غزل هم امضای ابن سینا هست
این غزل که بسیار هم قافیه بندی مشکلی دارد را میآورم
<< غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ وبوش کند رنگ و بوی گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین
همای گردد اگر جرعهای بنوشد بق
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید
به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق
میاز جهالت جهال شد به شرع حرام
چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد
زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق
حلال بر عقلا و حرام بر جهال
که میمحک بود وخیرو شر از او مشتق
غلام آن میصافم کزو رخ خوبان
به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق
چو بوعلی میناب ار خوری حکیمان
به حق حق که وجودت شود به حق ملحق
امید که در حاشیه درج شود
حسین شهبازی دانشجوی دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تبریز در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۱ - پادشاهی هوشنگ چهل سال بود:
با سلام واحترام دوست خوبم
فرمایش شما متین است .ولی من بالاتر از دکتر کزازی نیستم ایشان با نگارش کتابها و شروح مختلف نتوانستند انتظار جامعه را برطرف کنند. امثال بنده هم مجبوریم در دوره دکتری با خواندن دستور زبان دکتر خیام پور این شیوه را ادامه بدهیم. از طرفی این سایت تخصصی بوده وامثال شما عزیزان می دانند که در دوره های بالاتر نهاد از دو زیرشاخه فاعل و مسندالیه تشکیل شده است. بنده بیشتر این نوع ترکیب را می پسندم . چون در بسیاری جاها با امدن فعل اسنادی نهاد به صورت مسندالیه می آید و برخی جاها به صورت فاعل. به هر حال بنده درآن حد نیستم که پایه گزار مکتبی نو برای دستور زبان فارسی باشم در حالی که امثال دکتر خانلری و استادان بنده در دانشگاه تبریز هیچ اقدامی نکرده اند. مانا باشید.
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:
سکینه ی دل
1- یک دلی و عاشق و آسوده ای
فارغ از این هستی و پالوده ای
2- رشک به آرامش ِ دل می برم
عشق ِ خدا داری و آلوده ای
3- جام ِ دل و آینه ی خود زدود
بی لکه و پاک و ز هر دوده ای
4- ساکنی و سائلی و سکینه
هستی و هم صاحب ِ ما بوده ای
5- پیش ِ من و همدمی و با منی
پاکتر از هر غش و نالوده ای
6- عالِمی و خالق ِ ما پیش ِ توست
نزد ِ خدا هستی و شالوده ای
7- بود و نبودَستی و غایت تویی
آیتی و پیش ِ خدا ، سوره ای
ناشناس در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶:
در خم زلفت چسان فریاد دل گردد بلند
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰:
حجاب ِ دل
اخلاص ِ عمل شد سبب ِ رفع ِ حجاب
خالص به عمل ز دل کند دفع ِ حجاب
محجوب بُدم پرده به دل بود و ربود
بی دیده ی دل کِی ببری نفع ِ حجاب؟
سالی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:
گمان میکنم برای جلوگیری از سو برداشت مصرع اولو سانسور کردن.
در ضمن اونجایی که نوشته بتر صحیح است. چون مولوی اگاه به زبان ترکی بوده و بارها دیده شده که از لغات ترکی در اشعارش استفاده کرده در اینجا هم بتر یک کلمه ترکی هست و در واقع همان معنی یکی از یکی بدتر رو میده .
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۹:
آرزو
میل ِ گردان دارم و امکان ِ وصلش طالبم
از کباب ِ دوری و از دست ِ نسلش طالبم
دل کباب ِ دوری و در بحر و این مِیلم حباب
خار و خس هستم گـُلی از جنس ِ اصلش طالبم
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۸:
امان خواهی
در امان ِ توام و یک دل ِ رامی ، گویان
عاشق شدم و دل شده جامی ، گویان
ما را ز کرَم به لطف ِ خود ایمن دار
از چشم ِ بد ِ حسود و عامی گویان
مهدی رسولی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:
باسلام ودرود
باتعمقی اندک درمصرع(سروچشمی چنین دلکش) مطلبیکه بذهن حقیرخطورکرد اینست که کلمه سرو برای قد بکارمیرود چون بلندی سرورا با بلندی وخوش قامتی معشوق قیاس مینماید.
لیکن برای چشم صفت مناسب سیه است تا سرو یعنی بهتراست بگوییم سیه چشم تابگوییم سروچشم.
به اعتقادبنده نسخه صحیح این بند شعر میتواند (سروقدی چنین دلکش)یا(سیه چشمی چنین دلکش)باشد ولی چون دراستفاده از (سیه چشمی چنین دلکش) کلمه شعر دوبار دریک مصرع بصورت نازیبا تکرار میشود پس صحیحترآن(سروقدی چنین دلکش)مینماید. بنده بکارگیری کلمات فوق را بصورت درج شده دراین نسخه از جناب حافظ بعید میدانم.
شادوپیروز باشید درپناه حق
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷:
اعوذ و بالله
از بُخل ِ بخیل و حسد ِ حاسد ِ دانا
الله ، پناهم دِه از آن فاسد ِ مانا
پنهان نکنم نیست مرا طاقت ِ هجران
خوان در بر ِ خوان ِ خود و با قاصد ِ خوانا
شجاع الدین شقاقی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۶:
تاریکی ِ محشر
ای ریاکاران و دل آلوده ها
با جفا دل را ز هِل پالوده ها
تیره و تار است و محشر منتظر
نامه و اعمال ِ دل آلوده ها
محمد حسین در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » بهشت آرزو:
هر چند غم عشق ویرانگر است و بسیار آزار دهنده ولی وجود و فطرت انسان این غم را دوست دارد و در این شعر مرحوم رهی معیری از وجود این غم عشق در وجود خود اظهار رضایت میکند و حتی از آن تعبیر به گنجی میکند که بدون جستجو یافته است، به این دلیل بدون جستجو ؛ چون شعله ور شدن عشق در وجود انسان امری اختیاری نیست و هر نفس لطیفی در برابر جمال بی اختیار می شود! کلاً همین که انسان چیزی و آرزویی در وجود خود برای انس گرفتن و شوق نزدیک شدن و تلخی دور شدن داشته باشد کلاً زندگی را وارونه می کند، این ها همه ناشی از فطرت خدا طلبی ما است که بعضی از مواقع آن که ما را واله می کند عشق به مخلوقات اوست و لی این مجازی است به قول یکی از عرفا به جای اینکه مبهوت نوری که از روزنه ی پنجره آمده شده ای بزن بیرون و آفتاب را تماشا کن!!!
امید در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:
دهنی که آلوده و گرفتار آنهمه پستی باشد نمی تواند ایهمه بلندی بیافریند. حال که آفریده پس دامن ذهن را نیالوده. یکی را بر هزار تاویل بردن آسانتر است و به عقل نزدیک تر تا هزار را بر یکی. پس سنگ در چاه میافکن و هزار عاقل را درگیر مکن داداش جون و برو برای اعمالت دست آویز دیگری پیدا کن.
جهاندارقاسمی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز:
ایکاش در کتابهای درسی از اینگونه شعر های آموزنده منوشتند وشعر های بی معنی راحذف می کردند
راست جو در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:
مشخصات کتاب: شاهد بازی در ادبیات فارسی، دکتر سیروس شمیسا، انتشارات فردوس، 1381
دکتر سیروس شمیسا در این کتاب سعی دارد تا از جریان های تاریخی- اجتماعی ایران را که در ادبیات ایران از تاثیر گذاری فوق العاده ای برخوردار بوده به تصویر بکشد.
به هر حال شمیسا بر مبنای متون نظم و نثر و تاریخی گذشته ادعا می کند که (شاهد بازی) یا عشق مرد به مرد که در طول تاریخ با اسم ها و اصطلاحات مختلفی مطرح شده است: نظر بازی، جمال پرستی، بچه بازی. به شخص مفعول امرد، بی ریش، نو خط، مخنث، ساده رخ و ... به شخص فاعل جمال پرست، صورت پرست، بچه باز و ... در نزد قدما قبحی که امروز دارد را نداشته است و شاید هم اصلا قبحی نداشته است و ایرج میرزا را شاهد مثال می آورد که تا یک قرن پیش کسی مثل او که از افراد متشخص جامعه بوده در بیان شاهد بازی های خود ظاهرا از هیچ احساس شرمندگی برخوردار نبوده است. در ادامه شمیسا اذعان می کند که ادبیات غنایی فارسی به یک اعتبار ادبیات همجنس گرایی است. او می گوید که در این که معشوق شعر سبک خراسانی و مکتب وقوع در دوره تیموری، مرد است شکی نیست. اما ممکن است که خواننده غیر حرفه ای در مورد ادبیات سبک عراقی مثلا غزلیات امثال سعدی و حافظ دچار شک و تردید شود. اما حدود نصف اشعار این بزرگان هم صراحت دارد که در باب معشوق مذکر است. زیرا آشکارا از واژه های پسر و امرد و خط عذار و سبزه ریش و این گونه مسائل سخن رفته است. باید دانست که مسائلی چون رقص و زلف و خال و خطّ و قد و دامن و تیر نگاه و ساقی گری و امثال این ها که امروزه به نظر می رسد در مورد زنان است در قدیم مربوط به مردان می شده است. ادبیات سبک هندی هم اساسا ابیات عاشقانه نیست و عمدتا جنبه ادب تعلیمی دارد، اما بر طبق سنّت در آن هم معشوق مذکر است. در دروه بازگشت یعنی ادبیات دوره قاجار به تبع ادبیات دوره های سلجوقی و غزنوی و نیز واقعیت های موجود جامعه معشوق مرد بوده است. لذا می توان گفت که فقط در ابیات دوران معاصر است که در آن به طور گسترده یی با معشوق مونّث مواجه ایم.شاهد بازی در متون تاریخی هم انعکاس وسیعی داشته است مثل عشق سلطان محمود به ایاز یا عشق امیر یوسف برادر سلطان محمود به غلام ترکش طغرل کافر نعمت که در تاریخ بیهقی منعکس شده است. در دوران قاجار هم عشق ناصر الدین شاه به غلامعلی خان معروف به ملیجک . در دوره صفویه در برخی از شهرهای امرد خانه هایی دایر بوده است که به صورت رسمی با مجوز کار می کرد ه اند و حکومت از آنان مالیات اخذ می کرده است.
دکتر شمیسا رواج همجنس گرایی در ایران را به دوران بعد از اسلام نسبت میدهد در حالیکه شهرنوش پارسی پور از سابقه چندهزار ساله آن خبر میدهد. ویل دورانت نیز که به همجنس گرا بودن ایرانیان در زمان باستان اشاره مستقیم کرده است.
شعری مرتبط از حافظ:
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی// خجسته است چنین شب که دوستان بینی
سعدی:
نام سعدی همه جا رفت به شاهدبازی // وین نه عیب است که در ملت ما تحسین است
در این متن از منابع زیر استفاده شده است:
شاهد، معشوق مرد در ادبیات فارسی
شاهد بازی در ادبیات فارسی (منبع اصلی)
نگاهی به کار تحقیقی «شاهد بازی در ادبیات فارسی» / شهرنوش پارسی پور
دانلود رایگان: دانلود کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی
پیوند به وبگاه بیرونی
ویل دورانت، تاریخ تمدن، مشرق زمین گاهواره تمدن
و...
خادمیان در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۶:
بنظر من " دریافتم آخر ز قضایی به شبش" صحیح است.
مهران سلیمانی روزبهانی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۰۹ - بینی جهان را خود را نبینی:
آقا یا خانم روفیا عزیز از توجه شما در ارتباط با ید بیضا حضرت موسی سپاسگذارم باقی مطالب یک مفهوم را میرساند با تشکر
محسن بهاری در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۸ - بیان حسد وزیر:
البته گوزینه صحیح است و آن حلوا یا شیرینی است که از مغز گردو در آن استفاده می شود . بعضی گفته که از مغز بادام هم استفاده شده است . به عربی جوزینه شده است . گوز یا جوز همان معنی گردو می دهد . شاید لوزینه که آقای ملیحی فرمده اند هم یک نوع شیرینی دیگری است یا اینکه نام دیگر گوزینه ، لوزینه است . با تشکر
آرش فضلی شمس آبادی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶: