محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
جهنم حقیقتی است چند وجهی و دارای مراتب. ما بیش از یک جهنم داریم و در کنار جهنم های طولی، جهنم های عرضی هم داریم. خب مقولۀ جهنم شناسی واقعا مقوله ای سنگین است و با امثال کمدی الهی و ظواهر قرآن نمی توان حقیقتش را دریافت. بر عکس نظریۀ زیبای استاد گرامی روفیا، جهنم منحصر در توضیح ایشان نیست و جهنم واقعیت خارجی هم دارد. جهنم و دنیای بعد از مرگ که جناب آقا مسعود بر آن «بسی ایراد» دارند(و لیت شعری انه میز بین الایراد الواقعی و الایراد الموهوم؟) حد کمال جهنم و دار اخروی است.
در بیانات دینی به ویژه قرآن که مثل سایر کتب آسمانی تحریف نشده است، عمدتا بر برخی جهات محسوس اخرت و از جمله بهشت و جهنم تاکید شده و این به علت انس و حتی درک بیشتر ما با محسوسات دنیوی است. بر عکس عقیدۀ برادر گرامی آقای بیدار جان، ادیان فقط برای عوام سخن نمی گویند.
مشکل اینجاست که حتی عقل و خرد جزئی-نه عقل کل- از درک مرگ و برزخ و حشر و نشر و قیامت و آخرت- ناتوان است و در این حیطه ها، همان اشارات ادیان و انبیا و ائمه برای خواص موجود است و توضیحات صریح برای ما عوام.
ما انسان های غیر معصوم اگر بخواهیم مقداری بیشتر از اخرت و جهنم و بهشت بدانیم باید به سمت عین الیقین برویم که البته واقعا سخت است. من یک بار یک گوشۀ فوق العاده جزئی از قیامت را نشانم دادند دیدم این کاره نیستم و دمم را روی کولم گذاشتم و بی خیال باقی قضیه شدم اما برخی چون زید حارثه یا افرادی که امام علی در خطبه متقین فرموده در همین دار دنیا، جهنم را دیده اند. در قرآن هم می فرماید:
لو تعلمون علم الیقین...لترون الجحیم...
با صراحت سخن از دیدن جهنم است آن هم همین حالا و در این دار دنیا. یعنی اینکه جهنم چیزی فراتر از تجسم محض است و قبض های شدید روحی در این دنیا که ما گرفتارش می شویم و می گوییم جهنمی چشیده ام که مپرس، معادل جهنم نیست و جهنم واقعیت ملموس خارجی دارد(و جیء بجهنم) با مراتب خودش در رده های طولی و در رده عرضی هم جهنم عقیده داریم و جهنم اعمال.
زیاده گویی شد. خواستم بگویم که منحصر کردن جهنم در تجسم محض به عقیده ی خطای بنده نادرست است.
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
جهنم.... تجسم محض؟
«مبتدی» ناگشته چون گشتیم یا رب! «منتهی»؟
کمال در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۹:
جمع آن: 4736
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:
سلام دوست عزیز، روفیا
حالت چطور است رفیق مهربان؟
نمی دانی چقدر دلم برایت تنگ شده بود و مشتاق دیدارت بودم اما وقتی این کامنت اخیرت را خواندم همان دلِ تنگ، بد جوری گرفت و خیلی بدتر شکست، از چند جا. نمی دانم چرا یادی از من نکردی؟ و برای من هم بیتی در گوش مبارک زنگ نزد؟! :(
تو این گونه نبودی؟ رفتارت قبلا طور دیگر بود. ساکن کوچۀ تبعیض نبودی و در سرزمین عدل می غنودی!
اما شاید مقصر نباشی و خبر مرا به تو نرسانده باشند. نفرین بر این چاپارها!
انوری شما ایرانی ها(با احترام به تمام روس ها!) شعری دارد که حکایت اسب گرسنه اش است... که از صبح تا شام می خروشید.
می گوید برای آن اسبکم: غزل می گویم و در وی نگیرد/دوبیتی نیز کمتر می نیوشد. بعد می گوید خواهش دارم اگر کاه داری به من بده و اگر نداری: در این همسایه شخصی می فروشد.
می خواستم از تو گله کنم و بگویم ترجیح بلا مرجح و بلکه ترجیح مرجوح بر راجح قبیح است اما از گله کردن منصرف شدم و ترک کام خویش گفتم تا برآید کام دوست! و دور مسائل فلسفی ترجیج و مرجیح را هم خط کشیدم! و یکسره تقصیر را به گردن نداشتن کاه ببخشید نداشتن رسانه ای آشنا برای مرکب ذهنت انداختم.
مراقب خودت باش. دوستدارت: سما(تولد: بیروت: 8 آگوست 1989/قتل: بیروت: 12 نوامبر 2015)
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:
مینا جان هیچ کس در زندگی کنونی بشری درک کاملی از او نداشته و ندارد.
هر کس به قدر وسع خود برداشتی از او دارد.
اگر بخواهید نظر مرا بدانید او همان دارنده دانش و تکنولوژی ماورای همه پدیده هاست.
شما که بدون تردید حضور یک نظم شگفت انگیز را انکار نمی کنید.
همان نظمی که شما را از الکترون و پروتون به این مادر امروز تبدیل کرد.
چندین میلیارد فعل و انفعال شیمیایی هدفمند روی داد تا شما اکنون از بودن با فرزندانتان لذت ببرید؟
نکند بر این باورید که تصادف منتهی به این نظم شگرف شده است؟!
اگر میمون هایی را پشت کیبرد بگذارند تا میلیون ها سال تصادفی تایپ کنند حتی یک داستان کوتاه هم از آن در نمی آید.
باری حتی اگر یک لطیفه جلوی شما بگذارند و بگویند این را یک میمون نوشته شما باور نخواهید کرد.
چون شما بخوبی میدانید میان نظم یک اثر و هوشمندی پشت آن تناسبی باید باشد.
خوب ناظم نظم شگفت انگیز جهان بسیار هوشمند است.
و هوشمندی احترام برانگیز...
ما سعی داریم آثارش و قواعد بازی هایش را بفهمیم.
ما بر آنیم که راز گل سرخ را بفهمیم.
همینکه شما میگویید اندازه نگاه میدارید یعنی اینکه شما یکی از قواعد بازی یا یکی از نظم های او را کشف کرده اید.
که در برخورداری از لذایذ دنیا حد و مرزی حاکم است.
من تردید ندارم شما میلیونها از این قواعد را میدانید.
او در همه لحظات زندگی شما حضور دارد.
اگر شما به وجود نظم باور دارید شما بی تردید به وجود ناظم باور دارید.
او همانست که به شما میگوید فرزندتان را دوست بدارید،بیندیشید، بپویید و بجویید،
او غریب نیست...
پاسخ به جناب سرخی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
در جواب امثال جناب سرخی قصد نوشتن پاسخی نسبتا طولانی را داشتم که متاسفانه یا خوشبختانه دوستی موضوع پیشانقد و ماقبلِ نقد را مجددا مطرح کردند و من نیز منصرف شدم.
فقط فکر می کنم بازگوکردن جمله اول نقد جناب سرخی بر غزل حافظ و اندکی تعقل و تامل در همین جمله، برای نشان دادن کیفیت نوشتار ایشان کافی است:
"تاریخ غزل در حدود سال 786 و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید" !!!!!!!!!!!!!!!! (عجب!)
بیبسواد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:
چون از واقعیت ببری و به مجاز بیاویزی ، البته توبه شکن و توبه ده یکی خواهند شد و وای به حال چنین کس که عقل و اختیار جمله به وهم سودا کرده است.!
نکند مراد شاعر از توبه شکن پیاله ای پنهانی باشد؟؟؟
بیبسواد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۱:
اگر منظور بلخی از گشتن جستجو باشد ، جستجوی بند کمر شمس !! چه عرض کنم بحث بر انگیز است گرچه بند کمر طرف شدن هم زیاد خوشایند نمی نماید . مگر که خوشبینانه آنرا تعبیری شاعرانه ببینیم
که بازهم قضیه قبا مشکل آفرین میشود و شاعر جای دیگر هم هوای قبا شدن در سرش بوده است.
رشک برم ، کاش قبا بودمی
چون تو در آغوش قبا بوده ای
و باقی قضایا تا سر انجام خود را قانع میکند که با دیگری نبوده بل در حرم لطف خدا بوده است .
ومانا در دل سراینده ( به قول ترابی)
مینا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:
شاید هم توبه را در قدرت او میداند و هم شکستن آنرا
همه چیز به فرمان اوست
اگر بد کنیم هم او خواسته
البته نظرابوسعید است
مینا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۱:
امروز بحمدالله از دی بترست این دل
امروز در این سودا رنگی دگرست این دل
گویا مشکل در مانای ” بترست “ باشد
گاهی نه همیشه ” بتر “ به جای بهتر میآید
گویا در زبان آذری هم بهتر وهم بدتر مانا دارد
میگوید : شکر که امرور حالم از دیروز بهتر است
و این معامله طور دیگری انجام می پذیرد
مقصود از سودا دادو ستد دل است.
.
.
در زیر درخت گل دی باده همیخورد او
بنده اگر نه جای مولانا بودم می نوشتم :
در زیر درخت گل دی باده همیخوردم
محمد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:
توبه شکن یعنی چه درمصرع آخر؟
ناشناس در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۱:
لطفا اگه میشه معنی بست اول را بگید
ممنون
مینا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:
فهم نمی کنم سخن شما عزیزان را
نجمه جان ، روفیا جان
چرا هر چه را باید به او {شاید خداوند} ربط داد
چرا شیفته ی دنیا نباید بود
بی حضور او هم ازین دنیا میتوان کامجویی کرد
شما اگر با فرزندانتان در اوج لدتید چه احتیاج به او دارید
از طبیعت کامجویی کنید در غیاب همه
استقلال یکی ازبهترین نعمت هاست
این وابستگی در فهم من نمی گنجد
این وابستگی را خطرناک می بینم که در ان لغزش ها بسیاراست
در دام تزویریان نمی افتم که دیده ام درین راه اغلب بیراهه رفته اند
حضور عقل را مبرم تر از حضور او میبینم
نظام طبیعت به ما میگوید کدام طریق را طی کنیم
پیر و مراد را رها کرده ام تا به ناکجاآباد خود بروند
پنجاه و چند پیر و فنا شده در او را در تذکرة اولیا
عطار ببینید همه در عالم خیال خوشند
لذات دنیا را به هپروت فروخته اند
رنج تن به خویش می خرند تا لذت روح ببرند
این برای من ِ دنیا دار بی معنی ست
قرار نیست لذات با پرخوری و مستی و شهوترانی همراه باشد
اندازه نگهدار که اندازه نکوست
قوانین طبیعت را هم به او احتیاج نمی بینم
شیفته ی دنیا هستم و حد لازم را نگه میدارم و احتیاجی به وجود نظارت و وجود او ی خیالی نمی بینم
دوستدار شما
احمد آذرکمان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:
اصلاحیه :
1_ مکدر
2- شما
احمد آذرکمان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:
جناب محدث
اگر بنده اوقات شمارا با مکتوب کردن حال و هوای شخصی ام در مواجهه ی با این غزل ، مکد ساخته ام در طبقِ اخلاصم عذرهای فراوانی را برای ظما به عنوان تعارفی و پیشکش ارسال می کنم . در پناه شادی های حق باشید
احمد آذرکمان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:
سلام
من این غزل را تفسیر یا تحلیل نکرده ام با خواندنش به خود فرصت دادم گره های ذهنی و دلی را باز کنم و حاشیه ای بنویسم بر این غزل از حال و هوای خودم ، چرا که احساس می کنم من هم با بی دردان مواجه شده ام با جهل های واکس زده و براق . برای همین راه فریادهای بی حاصل خود را به سمت سکوتی جهت دار به سمت صاحب ابدیت کج کردم . باز تاکید می کنم من تحلیل غزل نکرده و حال و هوای خودم را در مواجهه با این غزل مکتوب کرده ام . من الله توفیق .
شیرزادی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:
گلهای 151 و در آواز شوشتری میباشد و دیوانه کننده (شاگردان استاد مهرتاش شوشتری را جدا از همایون اجرا میکنند)
ali در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
با سلام خدمت شما
با تشکر فراوان.هتر بود این بیت ها را به غیر از وزن عروضی تقطیع هجایی میکردید و م قواعد قافیه و اختیارات زبانی را میگفتید.رشته های انسانی مخصوصا سال چهارم به این موارد نیاز شدیدی دارند
با سپاس
نجمه برناس در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:
مینای عزیز ؛
منظور صائب تبریزی در مصرع ؛ بی تأمل آستین افشاندن از دنیا خوش است . نداشتن تعلقات دنیوی است یعنی خود را شیفته به دنیا نکنید که اگر شیفته دنیا شوی به خاطر از دست ندادن دنیا ممکن است اخلاقیات را زیر پا بگذاری . در ادبیات عرفانی به ترک دنیا تعبیر می شود .
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی: