ساسان رحیمیان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:
با سلام
بنظر در بیت آخر بینداز صحیح است زیرا اتش زدن خود بی عقلی و بی تدبیری است و میگوید ریا را بینداز وگرنه با آتش آه هلاک میشوی الله اعلم
نوشا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:
نقل است که شیخ گفت: اول بار که به خانه خداوند رفتم، خانه دیدم، دوم بار که به خانه رفتم خداوند خانه دیدم، سوم بار نه خانه و نه خداوند خانه، یعنی در حق گم شدم. که هیچ کس نمیدانستم، که اگر میدیدم حق میدیدم، و دلیل بر این سخن آن است که یکی به در خانه بایزید شد، و آواز داد.
شیخ گفت که را میطلبی؟
گفت: بایزید را؟
گفت: بیچاره بایزید! سی سال است تا من بایزید را میطلبم، نام و نشانش نمییابم.
چقدر عالی بود ...
قدرت خدرلو در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:
در مورد بتر باید دانست که این کلمه هم در ترکی کاربرد دارد هم در فارسی البته فارسی امروز نه بلکه در متون ادبی اما فرقی که دارند در این است که در ترکی هم به معنی بهتر وهم به معنی بدتر ودر متون ادب فارسی فقط به معنی بد تراست.
سعید سلیمانی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
با سلام واقعا این ترجیع بند معرکه هست و اوج کمال سراینده را می رساند ابیاتی که بظاهر عشق مجازیست ولی در واقع معنویست و اشارات مبرهنی هم داره ومیتوان گفت در هر چند بیت یک پیام
ای صاحب حسن در وفا کوش /کاین حسن وفا نکرد باکس /آخر به زکات تندرستی /فریاد دل شکستگان رس
کاوه در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ رهی معیری » منظومهها » خلقت زن:
سه بیت آخر به این سخن از ویکتور هوگو اشاره دارد:در زندگی یک مرد دو روز ارزش دارد ،روزی که با زنی آشنا می شود و روزی که او را به خاک می سپارند.
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
داعش =دایش
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
با سلام خدمت فارسی زبانان عزیز: هم اکنون داشتم درباره گروه دایش و ترور جدید که جمعه شب در پاریس اتفاق افتاده بود برنامه ای میدیدم که از اینطور دین و دینداری دلم به شدت گرفت و این ابیات به یادم آمدند:
یعقوب وار وآسفاها همیزنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بیتو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آنهای هوی و نعره مستانم آرزوست
واقعاً پیامبر اسلام (ص) درمورد اینطور جنایات را که به نام ایشان انجام میشوند چه میفرمودند؟ آیا چنین آدمهایی می پندارند که به بهشت میروند با 72 حوری؟
شاید بهترین راه را سعدی پیش پای ما گذاشته است:
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم
با احترام!
منوچهر تلارمی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:
با سلام وسپاس از زحمات جبران نا پذیر شما به فر هنگ وادب فارسی قسمت هایی از داستان حذف شده است
1در سطر2 دامنی فرا چتگ آرم
فضل وهنر ضایع است تا ننمایند.....عود بر آتش نهند و مشک بسایند
2-بعد از چاره کم جوشیدن است
کس نتواند گرفت دامن دولت به زور ........ کوشش
بی فایده است وسمه بر ابروی کور
3-سالکان طریقت گفته اند......تا به دکان وخانه در گروی.....هر گز ای خام آدمی نشوی
4- هر روزی به شهری .. (ی)بعد از روزی زاید است
5- از نعیم دنیا متمتع....منعم به کوه ودشت وبیابان
غریب نیست.......هر جا که رفت خیمه زد وبارگاه ساخت
6-....پدر و مادر خویش
پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم....گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش
7-.......ندارندش پیش
چون در پسر موافقیو دلبری بود......انیشه نیست گر پدر از وی بری بود
8- (ی)در اربابی معنی زاید است
9-بیت عربی سمعی الی ..بعد از خدمت کنند قرار دارد
10-بعد از نام ونشان نشنود....
هر آن که گردش گیتی به کین او بر خاست
به غیر مصلحتش رهبری کند ایام
11-بعد از دانه ودام .پسر گفت:ای پدر قول حکما را چگونه مخالفت کنیم که گفته اند:رزق اگر جه مقسوم است،به اسباب حصول،تعلق شرط است و بلا اگر چه مقدور،از ابواب دخول آن احتراز واجب
12-بعد از جستن از در ها ...
ور چه کس بی اجل نخواهد مرد
تو مرو در دهان اژدرها
13بعد ازطاقت بی نوایی نمی آرم.
چون مرد در فتاد زجای و مقام خویش
دیگر جه غم خورد همه آفاق جای اوست
14 بعد از سرای اوست
این بگفت :وپدر را وداع کرد وهمت خواست و روان شد وبا خود همی گفت:
15-بعد از ندانند نام ... همچنین تا برسید به کنار آبی
که سنگ از صلابت او بر سنگ همی آمدوخروش...
16-بعد از در کارزار
به شیرین زبانی ولطف و خوشی.....توانی که پیلی به مویی کشی
17-(ی) در نیندیشیدی زاید است
18بعد از ایمن مباش
مشو ایمن که تنگ دل گردی... چون زدستت دلی به تنگ آید
19-ب.ع از مجروح شد
پشه چو پر شد بزند پیل را..... با همه تندی وصلابت که اوست
کمال در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۸:
سلام
جمع آن: 5665
مصطفی فرحانی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی:
"و" قبل از آنگه مربوط به کلمه قبل است، "چشمارو" کلمه معنی داری است. در گذشته مردم برای دفع بلا و شر از خود و محصولات کشاورزی کوزه ای را در نظر می گرفتند که در آن سکه می انداختند. معمولا روی کوزه چهره ای نقاشی می کردند که به همین دلیل "چشمارو" نامگذاری شده است. در آخرین چهارشنبه سال چشمارو ها را از پشت بام به کوچه می انداختند تا پس از شکسته شدن کوزه رهگذران از سکه های داخل آن بردارند.
کسرا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
خیلی زیباست
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
دوست عزیز! یقین بدونید که همان که روفیای عزیز گفتند مانند حقیقت است، بهشت و دوزخ در دل ماست. ولی ادیان برای عوام مانند حقیر سخن میگویند و باید چنین بگویند. اگر نیک بنگرید حرف ادیان هم همان است ولی به زبان عوام مانند حقیر. اگر دوزخیان به حال خود آگاه بودند آن آتش جسم سوز را بر آتشی که خود بر خود افروختند قابلتر میداشتند. پیروز باشید دوست گرامی!
امیر حسین در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۳۴:
احسنت !
بیبسواد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:
دریغا ، کس باده به جام عدل نمی پیماید، ازین روست که دارا و نادار پیوسته غیرت می آورند، هرکدام به قدر وسع خویش ،کرور کرور ، یک یک ....صد صد......
حامد لرستانی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » بیات اصفهان:
دریغ است این تصنیف زیبا را با صدای چون جان "تاج اصفهانی" ؛ در بیات اصفهان، نشنوید.
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
به محض شنیدن ماجرای تروریسم دیروز در فرانسه این بیت در گوشم زنگ زد...
مسعود سعیدی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
درست است من یزید را در سخن بانو روفیا بایزید خوانده بودم و مقصود ایشان را طور دیگری فهمیدم
ولی با توضیح شما جالب تر شد
من نیز این شعر سعدی :
گاوان و خران بار بردار
به زادَمیان مردم آزار
را در کلاس دوم ابتدایی
گاوان و خران باربردار
به زاد .. میان مردم آزار ، خوانده بودم و در معنی آن در مانده .
حقیقت را هم آن می دانم که تجسم در عمل درآید و ملموس باشد
که دوزخ فعلاً همان تجسم است
مگر دوزخی که با بانو روفیا هم عقیده ام
زنده باشید
حیدری در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۶ - حکایت در معنی صید کردن دلها به احسان:
طوق وزنجیر برگردن گوسفند نمی بندند
سبک بند از گردنش باز کرد
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
دوست عزیز جالبی این نکته که بانو روفیا فرمودند همین بود: بایزید نام آن عارف بزرگ است، ولی آن شخص اینطور فهمیده: با یزید
یعنی به همراه یزید.
با=with
در باره حقیقت بفرمایید که حقیقت در نظر شما چیست دوست عزیز؟
موفق باشید!
بهرام مشهور در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳: